بایگانی‌ها

ملودرام+شمال+زن رنج کشیده=وارش!

ملودرام+شمال+زن رنج کشیده=وارش!
ملودرام+شمال+زن رنج کشیده=وارش!

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-بعضی از فیلمنامه‌نویس ها برای شکل دادن قصه خود گاه از یک رمان یا داستان کوتاه، خط اصلی قصه شان را گرفته و بر اساس آن دنیای خود را خلق می کنند. مجموعه تلویزیونی «وارش» از جمله این آثار است که این روزها شاهد پخش قسمت های انتهایی آن هستیم و با همه فراز و فرودها و جنجال هایی که هنگام پخش آن به وجود آمده، توانسته مخاطبان خود را پیدا کند. جابر قاسمعلی که به عنوان فیلمنامه نویس سابقه زیادی هم دارد، با نگاهی به رمان مهاجران نوشته هوارد فاست، طرح فیلمنامه «وارش» را نوشته و شغلی که برای شخصیت اصلی قسمت های اولیه آن یارمحمد در نظر گرفته را مستقیما از آن رمان اخذ کرده است. مرد جوانی که پس از خشکسالی رخ داده در سیستان و بلوچستان همراه زن جوان پا به ماهش راهی شمال ایران شده تا دوست قدیمی اش میرولی را پیدا کند. پس از یافتن او به عنوان ماهیگیر استخدام شده و قصه تازه از همینجا شروع می شود.

در قسمت های نخست وارش، شخصیت ها خیلی زود معرفی شده و شمایی کلی از آنها به مخاطب داده می شود. یارمحمد و میرولی در قطب مثبت و تراب و دارودسته اش در قطب منفی، درام را شکل داده و آن را پیش می برند. زلزله رخ داده در منطقه که به کشته شدن همسر یارمحمد می انجامد، نخستین نقطه عطف سریال به حساب می آید که پیچ مناسبی به آن بخشیده و وارد فاز تازه ای می کند. دست گذاشتن یارمحمد که برای بزرگ کردن فرزندش تنها مانده روی دختردایی همسر میرولی «وارش»، به تقابل او و تراب که به وارش شوهرمرده علاقه دارد کیفیت بهتری بخشیده و تنش آن را بیشتر می کند. کشته شدن یارمحمد در حادثه ای مشکوک، دیگر نقطه عطف قسمت های اولیه سریال محسوب می شود که کفه داستان را به سمت وارش سنگین کرده و او را به عنوان قهرمان داستان و در مرکز ثقل کار قرار می دهد.

قاسمعلی برای روایت قصه مطول خود، آن را به چند برهه زمانی تقسیم کرده و قصه زندگی وارش و برخی دیگر همچون: تراب را در گذر زمان به نمایش می گذارد. اتفاقی کاملا مرسوم و کلیشه شده در مجموعه های تلویزیونی داخلی که نمونه های بسیار دارد. گذشتن قصه وارش در سال های دهه چهل و نیمه نخست دهه پنجاه در شمال کشور، ناخودآگاه مخاطب را به یاد سریال جذاب و پرطرفدار «پس از باران» ساخته سعید سلطانی می اندازد. به خصوص اینکه در هردوی آنها هم شخصیت محوری یک زن جوان و مصائبی است که بر سر او فرو می ریزد! در سال های نزدیک تر هم به سریال ستایش دیگر ساخته سعید سلطانی برمی خوریم که دقیقا بر پایه همین فرمول امتحان پس داده شکل گرفته است. در هر سه این سریال ها هم بچه ها نقشی کلیدی در شکل گیری قصه داشته و بخشی از کشمکش ها بر سر آنها است.

کشته شدن تراب در حالی که وارش تصادفا به محل کار او رفته، نقطه عطف دیگر کار به حساب می آید که مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت وارش قرار می دهد. قاسمعلی با رفتن وارش به زندان، سراغ قصه زندگی پسران او رفته که هر کدام به شیوه خود زندگی شان را پیش می برند. گذر زمان، سرانجام این مجموعه تلویزیونی را به روزهای منتهی به انقلاب 57 می رساند که در خلال آن وارش هم از زندان آزاد می شود. اما کماکان قهرمان داستان پسران وارش هستند که یکی انقلابی شده و همراه با صیادان شرکت تعاونی را سروسامان می دهد. دیگری هم که به کاسبی علاقه بیشتر دارد، رستوران محلی قدیمی شان را رونق می بخشد. علاقه او به دختر یکی از ثروتمندان محلی، داستانک دیگری را شکل داده که کلیشه ها در آن کاملا خود را به رخ می کشند. جالب اینکه ازدواج آنها هم پس از هشت سال به تلخی کشیده و دو طرف با داشتن فرزندی خردسال به دنبال جدایی می گردند. در این بین گهگاهی هم سروکله وارش لا به لای داستانک های مختلف پیدا می شود تا مخاطب او را کاملا فراموش نکند!

مشکل بزرگ فیلمنامه «وارش» که عقب تر زمان تولیدش به نظر می رسد، به پرداخت شخصیت ها و استفاده افراطی نویسنده از کلیشه ها بازمی گردد. برای مثال هم می توان سراغ خود وارش و تراب رفت که کلیشه های تمام عیاری از شخصیت های مثبت و منفی مختص سریال های ایرانی به نظر می رسند. به همین خاطر هم مخاطب نمی تواند با وارش همذات پنداری همه جانبه ای کرده و از تراب نیز به عنوان یک بدمن تمام عیار متنفر شود. در عین حال گیلک بودن قاسمعلی در بسیاری جاها به داد سریال رسیده و روی بسیاری از ضعف های آن سرپوش گذاشته است. به ویژه در نگارش دیالوگ ها هر چند که برخی از بازیگران کار در ادای آن مشکلات زیادی داشته اند!

احمد کاوری که پیش از «وارش» چند سریال و فیلم سینمایی ساخته و سابقه ای هم در بازیگری دارد، در مقام کارگردان چندان موفق عمل نکرده که بخشی مهمی از آن به فیلمنامه کار بازمی گردد. هر چند که کیفیت سریال را به لحاظ بصری تقویت کرده و قاب های بعضا درخشانی را بسته است. او در انتخاب بازیگران هم طیف متنوعی را انتخاب کرده و تلاش زیادی برای یکدست شدنشان به خرج داده که البته چندان موفق نبوده است.