روز گذشته «خوک» ساخته جدید مانی حقیقی و تنها نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه شصتوهشتمین جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد.
«خوک» با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده، بعضی از رسانهها و منتقدان فیلم را دوست داشته و حتی شانس جایزه در نظر گرفته اند و در مقابل منتقدان ورایتی و اسکرین ساخته جدید حقیقی را در مقایسه با «اژدها وارد میشود!» عقبگرد دانستهاند.
بخشی از واکنشها را در دنیای تصویر آنلاین مرور میکنیم:
دبورا یانگ (هالیوود ریپورتر): طنز سیاهِ سورئال مانی حقیقی که در زیر متن نگاه کناییاش به زندگی طبقه متوسط ایران قرار دارد این بار از ساخته جدیدش سر در آورده؛ «خوک» فیلمی که در بخش مسابقه جشنواره برلین حضور دارد. فیلمی واقعا شغریب درباره فیلمسازی که نمیتواند فیلم بسازد، چون در لیست سیاه قرار گرفته. طبق سنت رایج فیلمهایی که درباره فیلمسازان خودشیفته ساخته میشود، «خوک» هم به طرز قابل قبولی کارش را با نمایش شور و ناامنی کاراکتر پشت دوربین انجام میدهد. «خوک» مشخصا در مقایسه با «اژدها وارد میشود» ساخته قبلی مانی حقیقی سرراستتر و کمتر اگزوتیک و گیجکننده است. همچنین از نظر بصری هم گیرایی کمتری دارد. محمود کلاری فیلم را پر از زرق و برق کرده، رنگهای غیرواقعی صحنه و لباسها را پوشانده و فضاهای داخلی طراحی شده توسط امیرحسین قدسی حس و حالی فلینی وار دارد. موسیقی پیمان یزدانیان با حال و هوای فیلم همخوان است و با فانتزی هوی متال کاراکتر حسن به اوج میرسد.
دیمیتریوس متیو (اسکرین): فیلمی شجاع و چالشبرانگیز از کارگردان «اژدها وارد میشود». تا جایی از داستان، «خوک» مخلوط گرانمایهای است که به درستی ترکیب شده. چیزهای بسیاری برای لذت بردن از «خوک» وجود دارد. «خوک» یک طنز اجتماعی است که داستانش را حول یک کارگردان خودشیفته جلو میبرد. فیلم حقیقی در کنار کارگردانی زرق و برق دار و گوتیکش دارای فیلمنامهی بامزه و نقشآفرینی مرکزی زنده و سرحالی است. در «خوک» چندین صحنهی چشمگیر از نظر بصری وجود دارد که با کار خوب محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری و طراح صحنه امیرحسین قدسی گره خورده. اما زمانی که حقیقی باید تصمیم بگیرد که میخواهد با ضد قهرمان و قاتل سریالیاش چه کار کند، اثرش در نشانهگذاریها متوقف میشود. تغییر اتفاقات با شبکههای اجتماعی بیش از آن که لزوم یا احتیاج درام باشد، تنها فضا را تیرهتر کرده. کاری که بیشتر شبیه تاس اندازیای ناامیدانه است تا یک نتیجهگیری. شخصیت حسن هم که در ابتدا جذاب است مانند بسیاری از خودشیفتهها نهایتا خستهکننده میشود.
جسیکا کیانگ (ورایتی): فیلم تحلیلی غیرجدی است دربارهی شخصیت یک کارگردان. فیلمی که با سکانسهای رویا، نورپردازی لیزری و بالماسکه مزین شده. در کنار اینها فیلم ارتباطات با جنس مخالف در ایران را به شکل نو و هتاکانه به طنز میکشاند. در حالی که «اژدها وارد میشود»، ساخته هذیانی پیشین مانی حقیقی که دو سال پیش در بخش مسابقه برلین به نمایش داده شد و در ساختار شکسته شده، فرامتن و ژانر پست مدرنش به عمق تقریبیای از ذنِ بودیسمگونه رسیده بود، «خوک» کمتر گیجکننده و قابلفهمتر است. فیلم در طنز زیادی نحیف و در کمدی زیادی عریض است که به عنوان نامزد جدی جایزه اصلی در برلین در نظر گرفته شود. با تمام این ویژگیها، با این حجم از عجیب و غریب بودن آثار مانی حقیقی، باید او را جوکر مولفان ایرانی دانست.
ردموند بیکن: «خوک» ادامهی تمایل شدید مانی حقیقی بر سکانسهای عجیب و غریب رویا و میانپردههای موزیک ویدیویی است. این کمدی سیاه با فیلمبرداری درخشانش به شکلی متنوع تزیین شده و دامنهی مختلفی از رنگها را به کار گرفته که باعث میشود فیلم برایتان از پردهی نمایش بیرون بزند. این رویکرد که البته شاید برای همه خوشایند نباشد تنشِ روایت را در پارهای از اوقات که نیازمند به افزایش است کاهش میدهد، اما در کل زیبایی یکهای را نصیب فیلم کرده که تا زمان زیادی در ذهنتان باقی میماند.
آنیا سیلیگر: این فیلم میخواهد به هر قیمتی که شده کمدی باشد و موفق هم میشود. شما نمیتوانید این فیلم را تماشا کنید مگر آن که در نگاه ثانویه به کشور و شرایطی بیاندیشد که فیلم در آن ساخته شده است. در فیلم هم کمدی بزن-بکوب پیدا میشود هم موسیقی راک و توهمات خلسهآور. حتی بازجویی دوستداشتنی هم در فیلم هست که شبیه یک هیپی پیر کتوشلواری است.
کلودیا شولمریخ: این فیلم یک سمفونی سرخ رنگ است. آغازی دارد که سخت میشود باور کرد در ایران فیلمبرداری شده باشد. موقعی که فیلم را تماشا میکردیم، بارها و بارها به یاد «شوندرومان» افتادم؛ اثری که بودو کیرشهوف نویسنده فرانکفورتی در قالب ادبیات مبتذل درباره عشق، جنایت و خشونت نوشته است. این فیلم سینمایی جاندار مانی حقیقی هم تقریبا چنین حال و هوایی دارد.
وبسایت Outnow: «خوک» از یک جهت مطالعهای است درباره تاثیر شبکههای اجتماعی بر جامعه ما. اما فیلم مانی حقیقی در عین حال نقدی است بر سانسور در کشور خودش و همزمان روح یک هنرمند عمیقا تحقیر شده و پر از شور و خودخواهی را به تصویر میکشد. فیلمی کاملا رنگارنگ همراه با پیچشهایی غافلگیرکننده در داستان و طنز سیاه که البته همیشه به طرز ناآگاهانهای نقادانه است.