گزیده ریویو پیتر برادشاو، منتقد گاردین درباره «همه میدانند»: «تهدید بیرونی، آسیب درونی و راز فیمابین. اینها فاکتورهای تعیینکننده در درام آدمربایی اصغر فرهادی است که سه نقشآفرینی قدرتمندانه از کروز، باردم و دارین همراه شده است. فیلم یادآور خط داستانی آشنای فرهادی است که در آثار اولیه او دیده میشد. با این حال از آثار هانکه و آنتونیونی نیز تاثیر گرفته است. وجه تمایز فیلم اتکای فراوان به تیم بازیگری است. بازیهای بیرونیتر هستند و صراحت فیلم، آن را از آثار پازلمانند پیشین فرهادی متفاوت میسازد.»
استیو پاند(د رپ): فرهادی همان نگرانیهای همیشهاش را این بار به روستای کوچکی در اسپانیا انتقال داده. فیلم را باید یک تریلر روانشناسانه نامید چرا که المانهایی از تریلر، مانند جرم و رقابت علیه زمان برای نجات یک دختر را در خود دارد . اما ساختهی تازه فرهادی تجربهی ژانری نیست چرا که مثل بیشتر آثار این کارگردان، «همه میدانند» کنکاشی آرام و موثر در باب تقسیم اجتماعی، کلاس اجتماعی و رازهایی است که ما را کنار هم نگاه میدارد و از هم جدایمان میکند. فیلم اصغر فرهادی برای برای نمایش افتتاحیه کن اثر محکمی است. سیاست تازه کن که باعث شده نمایشهای خبرنگارانش را دیگر پیش از نمایش افتتاحیه عمومی برگزار نکند کمی مشکل ایجاد کرده و درواقع باعث شده «همه میدانند» تنها فیلمی باشد که روز افتتاحیه در قصر به نمایش در آمده است. اما به هر حال اگر قرار است شرایطی را به وجود بیاوری که پز یک فیلم خاص را بدهی لااقل «همه میدانند» استحقاق این توجه را دارد.
گزیده ریویو اریک کان، منتقد ایندیوایر درباره «همه میدانند»: «پیچ اصلی داستان که در یک ساعت نخست وارد داستان میشود چندان ناسازگار با یک تلهنوولا (سریال عامهپسند لاتین) نیست. با اینحال تحت هدایت فرهادی، به یک پازل گولزننده دیگر تبدیل شده است. مشابه تمام آثاری که او در یک دهه اخیر ساخته است. اولین فیلم اسپانیایی زبان فرهادی، یک چینش خشک و سفت دارد که میتواند باعث لغزش فیلم شود، اما فرهادی جزئیات کافی را افشا میکند تا در لحظات مستقلی مکث کند و بتواند به یک شهود نزدیک بپردازد.»
جسیکا کیانگ (پلی لیست): فهمیدن اینکه فیلم جدید فرهادی داستان مشابهی «درباره الی» دارد، کار سختی نیست، داستان یک دختر گمشده که عواقبی دیگری به دنبال دارد. اما انتقال اتفاقات به فرهنگ و زبانی که فرهادی خود از آنجا نیست، اثری کاهشی داشته. مذهبی بودن شخصیت الخاندور (ریکاردو دارین) و اینکه دائم از خدا میگوید عجیب است. شخصیت باردم دائما بهتر میشود و در نهایت هم تمام درام حول محور شخصیت پاکو شکل میگیرد، این بهتر شدن به بهای نابودی نقش کروز اتفاق میافتد. وقتی پیچ داستانی آشکار میشود، شخصیت لارا کاری به جز گریه کردن برایش باقی نمیماند.
همچنان در لحظاتی فیلم به یاد ما میاندازد که استعداد فرهادی توانایی بیرون کشیدن تنش خارقالعاده از درامهای روانشناسانه خانوادگی است. اما این بار، او در کل برعکس عمل کرده است: با یک ایده عالی و عوامل درجه یکی که به او داده شده؛ شاید عادیترین اثرش را ساخته است.