ترجمه: آناهیتا منجزی
چه کسی به فیلمی درباره یک کودکِ دیکتاتور یا یک دیکتاتورِ کودکمآب نیاز دارد؟ شاید اگر بدانید که همه ما به آن نیاز داریم تعجب کنید. البته کمپین تبلیغاتی این فیلم به مخاطب قول میدهد که با اثری فراتر از یک انیمیشن کمدی درباره یک بچه کتوشلوارپوشِ لوس و بداخلاق مواجه خواهد بود، اما در حقیقت «بچه رئیس» (The Boss Baby) (برگرفته از کتابی به همین نام به قلم مارلا فریزی) یک داستان ماجراجویانه شیرین درباره رقابت بین دو برادر است که در نهایت به ادای احترامی تاثیرگذار نسبت به جایگاه خانواده و برادری تبدیل میشود.
تیم هفت ساله (مایلز کریستوفر باکشی)، تکفرزند و سوگلی پدر و مادرش است. او قوه تخیل فوقالعادهای دارد و سناریوهای خیالی پیچیدهای درباره دزدان دریایی و موشکهای فضایی خلق میکند. اما این زندگی عالی و بینقص با آمدن یک بچه جدید (الک بالدوین)، که ظاهری عجیب و غریب دارد، زیر و رو میشود. این بچه طی یک پروسه جداسازیِ ماورایی به زمین فرستاده شده است؛ پروسهای که نوزادان را بین خانوادههای دلسوز و مهربان تقسیم میکند و به این ترتیب بچههای «مدیر و سلطهجو»، که در یک محیط آزمایشگاهی به وجود آمدهاند، در حالی که کتوشلوار سهتکه پوشیدهاند و کیف سامسونت در دست دارند، در این جهان ظاهر میشوند.
به عقیده تیم، برادر بینامش که یک مدیر ردهمیانی است، زمانی که بچهها بازی میکنند، جلسات را اداره میکند و با تلفن اسباببازی فیشر پرایس به تماسهای کاری پاسخ میدهد (داستان فیلم در یک دوره زمانی نامشخص، شاید اوایل دهه نود، اتفاق میافتد؛ زمانی که کامپیوتر وجود داشت اما تلفن همراه نبود). بچه رئیس توجه کامل پدر و مادرش را میخواهد و همین باعث میشود تیم احساس کند فراموش شده است. این مسئله، «بچه رئیس» را از یک کمدیِ صرف به داستانی تاثیرگذارتر و فراگیرتر تبدیل میکند؛ به هر حال هیچکس، حتی یک تکفرزند، نمیتواند بگوید در یک مقطعی، حس دردناک و ناخوشایندِ رهاشدن و فراموششدن را تجربه نکرده است.
تیم و برادر کوچکش به شدت با هم رقابت میکنند تا زمانی که بچه رئیس یک راز مهم را فاش میکند؛ ماموریت مخفیاش برای مقابله با موجوداتی که، همانطور که در این فیلم گفته میشود، تهدیدی وحشتناک و مانعی جدی برای ابراز علاقه پدر و مادرها به بچههایشان هستند: تولهسگها.
هرچند طراحی شخصیت این فیلم، در بیشتر قسمتها، معمولی است و ویژگی خاصی ندارد، اما پسزمینههای عالی و درخشان با کتابهای سهبعدی و طراحی مدرن و خاص، کاملا دقیق و حسابشده است و فیلمنامه (نوشته مایکل مکالرز) دارای ارجاعات پراکندهای به فرهنگ عامه است که طیفی را از مجموعه تلویزیونی «تلیتابیز» (Teletubbies) تا فیلم «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) شامل میشود. ایده این فیلم درباره رقابت دو گروه یعنی انجمن بچهها و شرکتی که در حوزه خرید و فروش تولهسگ فعالیت میکند نیز حقیقتاً خلاقانه است.
با این وجود چیزی که واقعأ این فیلم را پیش میبرد همان رابطه محوری است؛ رابطهای پویا و سازنده میان دو برادر که علیرغم خیالی بودنش باورپذیرتر از بسیاری از روابطیست که در فیلمهای زندهِ ژانر کمدی به تصویر کشیده میشود. با این که ماجراجوییهای «بچه رئیس» درباره این شرکت تجاری در حقیقت محصول قوه تخیلِ بیشفعال یک کودک است، نکاتی که این فیلم مطرح میکند بسیار ارزشمند است؛ نکاتی درباره اینکه چطور تیم و بچه رئیس باید یاد بگیرند با هم کنار بیایند.
تام مکگراث، کارگردان این فیلم، بین حس شوخطبعی و وجه احساسی، تعادل خوبی برقرار میکند و هرگز از حقایقی که دستمایه خیالپردازی دوران کودکی است، غافل نمیشود. فیلم خلاقانه و امیدبخشِ «بچه رئیس»، بسیار بزرگتر و مهمتر از چیزی است که به نظر میرسد.
منبع: واشنگتن پست