مرسده مقیمی
دنیای تصویرآنلاین-در ایران جدی شدن پخش سریال در شبکه نمایش خانگی به فاصله گرفتن مهران مدیری از رسانه ملی باز میگردد. وقتی سریال «شبهای برره» که یکی از محبوبترین آثار اوست بدون خداحافظی و پخش قسمتهای پایانی متوقف شد و اختلاف او با مدیران سیما که در برهههای مختلف نوابغ خود را از تلویزیون راندهاند، بالا گرفت؛ مدیری آنقدر از شهرت و محبوبیتاش مطمئن بود که بر آن شد تا با سریالی نود قسمتی به شبکه نمایش خانگی بیاید. آن زمان شاید کمتر کسی فکرش را میکرد که سریالی با این تعداد اپیزود با استقبال مواجه شود و حتی برخی شکست آن را قطعی میدانستند اما مدیری با یک ویدیوی چند دقیقهای از مردم خواست تا به خاطر او این سریال را قانونی تهیه کنند و انگار همان قسم «جانِ من» مدیری کافی بود تا هر هفته صف طویلی مقابل مراکز فروش شکل بگیرد و مردم «قهوه تلخ» را نیامده روی دست ببرند. ماحصل کار مدیری به قدری با کیفیت بود که مردم با رضایت تمام آن را تهیه میکردند و کسی هم شکایتی نداشت که چرا باید برای تماشای سریال پول بپردازد. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه باز هم مدیری در قسمتهای پایانی با مشکل مواجه شد و این بار با وزارت ارشاد، تا این سریال نیز ناتمام بماند و همین اعتماد مردم را برای خرید سریالهای شبکه نمایش خانگی به کلی از بین ببرد. بعد از آن دیگر مدیری با قسم «جانِ من» نتوانست مخاطب پیشیناش را باز یابد؛ به ویژه که سریال «قلب یخی» نیز به سرنوشتی مشابه دچار شد و همین باعث افت چشمگیر مخاطب در این مدیوم تازه پا گرفته شد. در طول این سالها البته سریالهای موفقی مثل «دندون طلا» نیز منتشر شد اما اتفاق اصلی زمانی رخ داد که سریال پربازیگر «شهرزاد» که باز هم از سوی رسانه ملی رد شده بود و کارش به این مدیوم رسیده بود؛ روی کار آمد. سریالی بسیار پرهزینه که همان ابتدا نیز بسیاری بر این باور بودند که میتواند نوعی پوشش برای پولشویی باشد. (البته حالا این گمانه به حقیقت بدل شده و در مراجع قضایی در دست پیگیری است.) اما فارغ از حاشیهها نام حسن فتحی و لیست بلند بالای بازیگران محبوب و کاربلد این سریال و در رأس آن علی نصیریان، ترانه علیدوستی و شهاب حسینی مردم را به سوی «شهرزاد» کشاند. کیفیت «شهرزاد» و نظمش در انتشار و البته داستانه عاشقانه پرسوز و گدازش مردم را دوباره با شبکه نمایش خانگی آشتی داد و بازار سریالهای این رسانه مجددا داغ شد. حالا در بیسابقهترین حالت شبکه نمایش خانگی در طول هفته سریالهای متعددی منتشر میشوند و گاهی در یک روز دو سریال! و سریالهای بسیار مهمی هم در دست تولید است، که مهمتریناش «قورباغه» هومن سیدی و «هیولا»ی مهران مدیری است. در میانه همین تولیدات انبوه به یک باره خبرهایی به گوش رسید از اینکه بهرام توکلی قصد دارد با همراهی سعید ملکان که تجربه موفق فصل اول «شهرزاد» را نیز در شبکه نمایش خانگی داشت؛ روی فیلمنامهای از خودش مقابل دوربین ببرد. این خبری خوش بود برای کسانی که سینمای توکلی را میشناختند و تنها سریال او یعنی «بیمار استاندارد» را دیده بودند. مدتی بعد اما خبر رسید که توکلی نمیتواند خودش این فیلمنامه را بسازد و بناست فرد دیگری فیلمنامه او را مقابل دوربین ببرد. نام فریدون جیرانی بار دیگر توجه علاقهمندان به سینما را به «نهنگ آبی» جلب کرد. اولین سریال اینترنتی فریدون جیرانی خیلی زود و با آماده کردن قسمتهای اولیه برای پخش آماده شد و همچنان نیز در حال فیلمبرداری است. قسمت اول این سریال که نهم بهمن با تاخیری یک هفتهای برای کسب مجوز منتشر شد به خوبی اثبات کرد در میان رقبایش سری از سرها سواست و از ابتدا میخش را محکم کوبید. شاید کمتر کسی فکرش را میکرد که پس از «شهرزاد» این همه بازیگر صاحب نام سینمایی در یک سریال گرد هم جمع شوند اما «نهنگ آبی» دستش در این زمینه پر و پیمانتر از «شهرزاد» بود. علاوه بر اینکه بازیگران ویترین یک اثر هنری هستند و حضور چنین بازیگرانی میتوانست باعث جذب حداکثری مخاطب شود؛ قطعا که سبب بالاتر رفتن کیفیت کار در اجرا نیز میشد. بازیهای یک دست و دیدنی «نهنگ آبی» مهمترین مکمل برای فیلمنامه حسابشده توکلی است و چیدن گروه بازیگرانی تا این حد خبره توسط فیلمساز باسواد و مسلطی چون جیرانی کار خود او را نیز در اجرا تا حد زیادی تسهیل کرده است.
«نهنگ آبی» بر خلاف سریال عاشقانه «شهرزاد» که تمامی گرههای داستانیاش در قصههایی عاشقانه خلاصه میشد؛ پیچیدگیهای داستانی فراوانی دارد و همین باعث میشود مخاطب برای دیدن قسمت بعدی مشتاق باشد. هرچند که به نظر میرسد سریال با ممیزیهایی مواجه است و این قطعا میتواند به درام آسیب وارد کند مخصوصا که فیلمنامه «نهنگ آبی» مملو از ریزهکاری است اما با همه اینها اولین سریال جیرانی در شبکه نمایش خانگی یکی از بهترین تولیدات چند سال اخیر این رسانه است. توکلی در «نهنگ آبی» علاوه بر مشکلات روز اجتماعی در بستر ارتباطات و جامعه مدرن، محوریت قصهاش را روی هیولای درون متمرکز کرده است؛ اینکه هر انسانی میتواند در صورت قرار گرفتن در موقعیتی تازه تبدیل به فردی شود که هرگز نبوده و یک اتفاق کوچک ناخوشایند همانقدر که میتواند باعث منزوی و افسرده شدن یک فرد باشد، میتواند سبب بیدار شدن هیولایی خفته در وجود آدمی گردد. ساعد سهیلی که نخستین بار است بازی در یک سریال را تجربه میکند در نقش اصلی «نهنگ آبی» به خوبی توانسته نقش جوانی کمرو و ماخوذ به حیا را ایفا کند که با رخ دادن یک اتفاق غیر منتظره و قرار گرفتن در موقعیتی متفاوت تبدیل به موجودی شده که هیچکس آن را باور نمیکند! اندازه نگاه داشتن سهیلی در حرکات صورت و بدن و بازی کاملا خونسردش در تقابل با تلاطم درونی شخصیت، دیدنی است؛ در کنار او تمامی بازیگران مکمل نیز نقششان را به نحو احسن ایفا میکنند، حتی کسانی که حضوری کوتاه دارند با انتخاب هوشمندانه جیرانی جای درستی قرار گرفته و توانستهاند خودی نشان دهند. برای مثال کاراکتر سارا با بازی الهام کردا خیلی دیر وارد سریال و به سرعت از آن خارج شد اما اثرگذاری بازی کردا در همین حضور کوتاه به قدری است که به عنوان یک شخصیت باور و فقداناش احساس میشود. حسین یاری، لیلا حاتمی، حمیدرضا آذرنگ، ویشکا آسایش و… جملگی در نقشهایشان درخشاناند.
فیلمبرداری خوب علی قاضی که فیلمبرداری منحصر به فردش را در «ویلاییها» و «ابد و یک روز» به نمایش گذاشت و در جشنواره فجر سالی که گذشت نیز با «مسخرهباز» به چشم آمد از دیگر نقاط قوت «نهنگ آبی» است. اما آنچه این میان بیش از هرچیزی جلوهگری میکند سریالی است که دو سینماگر خبره رئوس اصلیاش را تشکیل دادهاند. فیلمنامهای دقیق و پر از جزئیات که انگار از نخست توکلی آن را برای جیرانی نگاشته است و تبحر مثالزدنی جیرانی در کارگردانی. گرچه که شاید ساختن این سریال میتوانست فصل جدیدی در کارگردانی توکلی باشد اما سبک آن کاملا در ادامه تفکر جیرانی است و شاید برای همین است که او پذیرفته این فیلمنامه اولین تجربهاش در شبکه نمایش خانگی باشد و شاید اگر همین فیلمنامه بدون اندکی تغییر به دست توکلی ساخته میشد به کلی با چیزی که جیرانی مقابل دوربین برده متفاوت از آب در میآمد. جیرانی اما نگاه ویژه خودش را بر فیلمنامه توکلی جاری کرده و «نهنگ آبی» کاملا امضای او را دارد. نگاه سینمایی و درستی که در سریال جریان دارد «نهنگ آبی» را حتی از همتایانِ موفقاش نیز بالاتر میبرد. سریالی که شاید در شلوغی و شلختگی پخش سریالهای متفاوت و انبوه شبکه نمایش خانگی در ابتدا گم شد اما رفته رفته جای خودش را یافته است. سریالی که در آن قصه، اجرا و سینما حرف اول را میزند، نه دست به دست شدن دیالوگهای عاشقانه برای ساختن کلیپهای اینستاگرامی.