جک نیکلسون سکانسهایی از فیلم مارتین اسکورسیزی «جداافتادگان» را بازنویسی کرد تا پیچیده تر شود اما نوشتههای او اصلا استفاده نشد.
یکی از به یادماندنی ترین دیالوگ های فیلم “جداافتادگانThe Departed” ساخته مارتین اسکورسیزی همان ابتدای فیلم بیان می شود. هنگامی که اسکورسیزی به یکی از قتل های کاستلو کات میدهد ، رئیس جنایتکاران جک نیکلسون ( فرانک کاستلو) در حال سخنرانی در مورد کالین سالیوان جوان است. کاستلو از پشت به زنی در ساحل شلیک میکند. او به همدست خود با بازی ری وینستون می گوید “زنه خنده دار شد.” این یک دیالوگ پیچیده است که اگر اسکورسیزی تایید می کرد که بازنویسی غاقلگیرانه جک نیکلسون را اجرا کند، پیچیده تر هم می شد. . مت دیمون این هفته به پادکست “WTF” مارک مارون پیوست و برنامه نیکلسون را برای این سکانس کوتاه فاش کرد.
” صحنه یک هشتم صفحه از فیلمنامه بود. در آن گفته شده بود ، “کاستلو مردی را به زانو در می آورد .” این همه چیزی است که گفته شد ، “جک بسیار هیجان زده بود و به من گفت:” صبر کن تا بشنوی چه کاری انجام داده ام. ” کاری که من کردم این است که من شخصیت را به یک زن تبدیل کردم … و ری [وینستون] را با خودم در صحنه قرار دادم. “
[نیکلسون] می گوید ، “ما میخواهیم همین صجنه را ادامه بدهیم ، من نمیخواهم هیچ وقت و هزینه ای به برنامه اضافه کنم. اما من به پشت سر زن شلیک میکنم و او روی زمین می افتد. اکنون ، می توانید صحنه را در آنجا به پایان برسانید ، اما اگر دوربین را بچرخانید ، من به سمت ری برمیگردم و میگویم ، “خداجون ، او بامزه نقش زمین شد.” اکنون این یک دیالوگ خبیثانه است. نشان میدهد که من قبلاً این کار را انجام داده ام. راهی وجود دارد که مردم نقش زمین شوند. اکنون میشود صحنه را همینجا به پایان برسانید ، اما اگر دوربین به فیلمبرداری ادامه بدهد ، ری یک تبر را نشان میدهد که پشت سرش نگه داشته . او میخواهد جسد زن را مثله کند. بنابراین ری شروع به جلو رفتن می کند … حالا شما میتوانید صحنه را در آنجا تمام کنید، اما اگر دوربین ادامه بدهد ، می گویم: “صبر کن ، فکر می کنم می خواهم دمار از روزگار زنه…درآورم .” این خط دیالوگ بسیار خبیثانه است. “
دیمون در ادامه گفت :«واکنشم این بود که یا حضرت مسیح .، اما در اینجا سکانس متوقف نشد. “[نیکلسون ادامه داد] ، … میشود صحنه را در آنجا تمام کرد ، اما اگر دوربین به فیلمبرداری ادامه بدهد ، ری نگاهی بهم می اندازد و پس از یک مکث طولانی ، من می گویم ،” آهان! ” مثل اینکه من او را شیر فهم کرده باشم. ، اکنون می تواند دوربین به فیلمبرداری ادامه بدهد و ری رو به من می گوید ، “فرانسیس ، شما واقعاً خفنی.”