بایگانی‌ها

پول رو بردار و فرار کن!

پول رو بردار و فرار کن!
پول رو بردار و فرار کن!

محمد جلیلوند

 

دنیای تصویرآنلاین- در سال جاری که اقتصاد سینمای ایران به سمت تک محصولی شدن رفته و سینمای کمدی در حال قبضه کردن کامل آن است،فیلمسازان و تهیه کنندگانی وارد این عرصه شده اند که در کارنامه شان به ندرت ردپایی از کمدی دیده شده و شناخت چندانی هم از این گونه سینمایی ندارند.اما برای عقب ماندن از قافله گیشه دست به تولید آثاری در این زمینه می زنند که برای خنداندن تماشاگر طرح و برنامه مشخصی نداشته و عموما هم در گیشه شکست می خورند.در عین حال نظر مساعد منتقدان و نویسندگان سینمایی را هم از دست می دهند.یکی از این نمونه فیلم ها،فیلم سینمایی «میلیونر میامی»ساخته مصطفی احمدی است که این روزها اکران نه چندان گرمی را از سر می گذراند.فیلم های زیادی در رابطه با کلاهبرداری و رکب زدن های آدم های درگیر آن به یکدیگر ساخته شده که عموما برای تماشاگر به ویژه تماشاگر عام جذابیت های زیادی دارد.

«نیش» ساخته جرج روی هیل یکی از شاخص ترین این آثار است که شخصیت های اصلی آن برای تلکه کردن یکی دیگر نقشه ماهرانه ای چیده و ماجراهای پیچیده و جذابی را شکل می دهند.سینمای ایران هم تک و توک نمونه هایی با کیفیت های مختلف در این رابطه داشته که از مهمترینشان می توان به فیلم های نقاب ساخته کاظم راست گفتار و سن پطرزبورگ به کارگردانی بهروز افخمی اشاره کرد که فیلمنامه هردوی آنها را پیمان قاسمخانی نوشته است.حال پس از چند سال مصطفی احمدی براساس فیلمنامه ای نوشته مهیار حمیدیان،محمدصادق گلچین عارفی و محمد شهابی که هیچیک فیلمنامه نویس های مشهوری به نظر نمی رسند،سراغ این شکل از سینما رفته و قصه خود را بر این اساس روایت کرده است.در سکانس نخست فیلم ابتدا با مردی میانسال به نام محسن آشنا می شویم که جعبه ای در دست از یک ساختمان نیمه کاره بیرون آمده و تلفنی با کسی در کانادا مشغول صحبت است.سکانس بعد که در دفتر شلوغ و درهم محسن می گذرد،سکانس مهمی است که هم تماشاگر را با محسن به عنوان یکی از شخصیت های محوری کار آشنا کرده و هم کسری را وارد داستان می کند.در عین حال زمینه چینی های لازم برای کلید خوردن نقشه کسری برای گرفتن پول بیمه عمرش در تورنتو انجام شده و همه اینها هم با ریتم مناسبی صورت می گیرد.پیدا کردن یک جسد سوخته برای کلاه گذاشتن سر شرکت بیمه کانادایی،نقطه محرک پرده نخست فیلمنامه به حساب می آید که این دو را به یک جلسه درمانی مخصوص افراد افسرده با سابقه خودکشی متعدد کشانده و زمینه را برای ورود رضا به داستان باز می کند.

مرد جوان همیشه خندانی که سابقه چندین بار خودکشی داشته و در قبال اندکی پول می پذیرد که نقش قربانی نقشه محسن و کسری را بازی کند.مشتعل نشدن کبریت محسن و ایضا فندک رضا،فیلم را به سمت نقطه عطف پرده نخست برده که سرانجام به تصادف رضا با اتومبیل سفیر کنگو و سقوط او به دره پیوند می خورد!.ایده ای که نویسندگان فیلمنامه میلیونر میامی از آن برای بسط داستان بهره گرفته تا قصه دیگری را به موازات آن پیش ببرند.سوخته شدن جسد سفیر کنگو همان چیزی است که به داد فیلمنامه این فیلم رسیده و پرده میانی آن را شکل داده است.در حقیقت قضیه بیمه عمر کسری کنار رفته و پیشنهاد یک میلیون دلاری سفارت کنگو به آنها برای تحویل جسد جزغاله شده،محوریت پیدا می کند.فیلمنامه تا اینجا نسبتا خوب پیش رفته و جذابیت هایی برای تماشاگر دارد اما درست از جایی که اتومبیل عمه کسری با اتومبیل پارک شده محسن برخورد کرده و دومی به دره سقوط کرده و آتش می گیرد،«میلیونر میامی»افت فاحشی کرده و با شیب تند به سمت پایین حرکت می کند.چرا که این اتفاق یک ترفند ساده و نخ نما شده برای پیوند زدن دو داستان به حساب می آید تا قصه بیمه عمر کسری دوباره به جریان بیفتد.رفتن رضا به توالت و روشن کردن سیگار در آنجا بدون آن که خبری از انبار تینر پشت آن داشته باشد،نقطه عطف پرده میانی فیلم به حساب می آید که بار دیگر پرونده جسد سوخته سفیر و پیشنهاد وسوسه کننده یک میلیون دلاری افراد سفارت این کشور را به جریان می اندازد.در یک سوم پایانی کار،شاهد تغییر لحن فیلم بوده و به یکباره با اثری روبرو می شویم که شباهتی با دو سوم قبلی خود ندارد.مهسا برای بالا کشیدن یک میلیون دلار روی کسری و محسن اسلحه کشیده و پول ها را با خود می برد غافل از اینکه تحویل دهندگان به هرسه آنها رو دست زده اند.محتویات جعبه ای هم که در ابتدای فیلم در دست محسن دیده می شود و در سکانس آتش گرفتن انباری خانه محسن از بین می رود،به اسناد مهم افشاکننده ای بدل می شود که محسن از آدم های مختلف و مشهور که نپرداختن مالیات یکی از جرم هایشان هست،جمع کرده است!                                                                                                                                                                                                                   بذر محصولی هم که کسری قصد کاشتن آن در میامی(منطقه ای حوالی سمنان)دارد نیز وضعیتی مشابه اسناد محسن پیدا کرده و توسط کسری روی سنگ قبر خود رها می شود.یکی از مشکلات اساسی فیلم به شخصیت پردازی آن به خصوص چهار شخصیت محوری اش بازمی گردد که هیچیک توان جذب تماشاگر به سمت خود را نداشته و همین امر هم کار را برای سازنده«میلیونر میامی»سخت کرده است.در عین حال وقتی این چهار شخصیت کنار هم قرار می گیرند با هم جفت و جور نشده و به اصطلاح شیمی رابطه شان به درستی شکل نمی گیرد.از طرف دیگر شوخی های نوشته شده هم رمق آنچنانی نداشته و به زحمت لبخندی به لبان تماشاگرانش می نشاند.آن معدود شوخی ها هم که به بار نشسته بیشتر حاصل زحمت بازیگری مثل:حمید فرخ نژاد است تا متن و کارگردانی مصطفی احمدی.او که پیش از این در فیلم نزدیک تر رگه هایی از استعداد را به نمایش گذاشته بود،در«میلیونر میامی»نشان داده که شناخت اندکی از سینمای کمدی داشته و در عین حال در انتخاب بازیگر هم مهارت چندانی ندارد.شاهد این مدعا هم تیم چهارنفره بازیگران فیلم(حمید فرخ نژاد،علی قربان زاده،طناز طباطبایی و صابر ابر)است.سکانس پایانی فیلم که اختصاص به سرنوشت هر یک از شخصیت های فیلم دارد،سکانس جذابی است که شکل جذابی از کمدی در آن موج می زند اما چه سود که فیلم در نیمه دوم خود از دست رفته و خیلی دیر تماشاگرانش را سر شوق می آورد.