محمدامین مبینی
تریلر سیاسی، یکی از زیرژانرهای پرطرفدار سینمای جهان است که خصوصاً در کشورهایی با سابقه انقلاب و جنبشهای سیاسی، با استقبال فراوانی روبرو میشود. تاریخ معاصر کشور ما هم که مملو است از وقایع سیاسی که پتانسیل دراماتیک بالایی دارند. بنابراین طبیعی بود که پس از وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 1357 و فراهم شدن امکان ساخت، فیلمهایی فراوانی با موضوعات سیاسی ساخته شود. اما در اکثریت قریب به اتفاق این آثار، جذابیت سینمایی فدای نگاه جانبدارانه فیلمساز میشد، محصول نهایی چندان اثر قابلتوجهی از آب درنمیآمد و بهتبع آن تماشاگر چندانی هم پیدا نمیکرد. اینجاست که اثری مثل «سیانور» موردتوجه قرار میگیرد؛ فیلمی با رویکرد متفاوت و نگاهی انسانی که موفق میشود از دام سفارش و شعارزدگی همراه آن بگریزد و فراتر از آن، به کمک مهارت کارگردان جوان و تیم سازندهاش به فیلمی جذاب تبدیل میشود.
«سیانور» به روایت برههای از تاریخ سازمان مجاهدین خلق (در میانه دهه پنجاه شمسی) و تغییر ایدئولوژی کادر مرکزی در آن زمان میپردازد. دو مستشار آمریکایی توسط نیروهای سازمان ترور میشوند و ساواک به دنبال دستگیری عوامل ترور است. سرگرد امیر فخرا (با بازی پدرام شریفی) افسر جوانی و تحصیلکردهای است که بهتازگی به استخدام نیروهای امنیتی درآمده است. هما اعتمادی (با بازی هانیه توسلی)، یکی از اعضای ردهبالای سازمان و از عوامل ترور، معشوقه سابق امیر است که بهواسطه الزام مبارزه مسلحانه قبلاً او را رها کرده است. ساواک به مقر وی حمله میکند و هما پس از درگیری با مأموران، زخمی شده و مجبور میشود به خانه امیر فخرا پناه بیاورد. امیر که هنوز هم عاشق اوست، موضوع را از ساواک مخفی کرده، به او پناه میدهد و مداوایش میکند. از سوی دیگر، وحید افراخته (با بازی حامد کمیلی)، عضو ردهبالای دیگر سازمان و طراح اصلی عملیات ترور به همراه چند نفر از دیگر اعضای اصلی توسط ساواک دستگیر میشوند و افراخته فوراً دست به اعترافات گسترده از فعالیتهای سازمان میزند. اعترافات افراخته و بهموازات آن شرح ماوقع توسط هما برای امیر، بهانهای است برای روایت مناسبات سازمان و درگیریهای فکری بین اعضای مرکزی آن.
«سیانور» فیلم پر بازیگر و پر کاراکتری است. حداقل ده کاراکتر مهم در فیلم وجود دارند و فیلمنامهنویس تلاش کرده با استفاده از ظرافتهای مختلف، شخصیتهای تازهتر و جزئیتری خلق کند که نمونه آن کمتر در سینمای ایران دیدهشده است. در کنار آن انتخاب بازیگر توسط بهروز شعیبی نیز بسیار درست بوده. مهمترین شگفتی فیلم، بازی مهدی هاشمی در نقش افسر بلندپایه ساواک است. پیرمردی دوستداشتنی و باحال که همانطور که برای تماشاگر نمک میریزد، زندانیان را کتک میزند و شکنجه میدهد! ناگفته پیداست که مهدی هاشمی چه جانی به نقش میدهد. هانیه توسلی نیز با توجه به فیزیک مناسب و توانایی بازیگری، گزینه بسیار خوبی است برای نقش چریکی که بهمرور عاشق میشود. از سوی دیگر اما، انتخاب پدرام شریفی در نقش سرگرد جوان و عاشقپیشه چندان مناسب نیست و از آنجاکه اجرای بازیگر از پختگی و ظرافتهای لازم بیبهره است، بازی سرد و بیروحی را ارائه میدهد.
کار آیدین ظریف در طراحی صحنه و لباس بسیار فوقالعاده است. از طراحی خیابانهای دهه پنجاه تهران تا کوره آجرپزی در ناکجاآباد و از پوشش کاراکترها تا المانهای داخل خانه، آنقدر پر جزئیات و کم نقص است که نهتنها اتمسفر تاریخی فیلم را شکل میدهد، بلکه به شخصیتپردازی و انتقال محتوای فیلم نیز کمک شایانی میکند. خانه خوشرنگ و لعاب و پر از تزئینات امیر فخرا که در آن تلویزیون روشن است و موسیقی پخش میشود و مجله دخترِ سال روی میز است، در برابر خانه تیمیهایی که خالی و بیرنگ است و کنار دیوار تا نزدیک سقف کتاب چیده شده، بیش از همه یادآور تقابل اصلی درونمایه اثر است. فیلم صداگذاری بسیار خوبی نیز دارد که هم در صحنههای اکشن درست و بهاندازه عمل میکند و هم (مانند صدای ریز شکستن قرص سیانور) در پرداخت کاراکترها نیز تأثیرگذار است.
با این وجود «سیانور» فیلم ماندگارتری میشد اگر میتوانست در نشان دادن اختلافات عقیدتی درون سازمان واضحتر به تفاوتهای ایدئولوژیک بپردازد. اساساً تضادها و اختلافات آنقدر زیاد است که مشخص نیست چگونه افراد دو گروه تحت لوای یک سازمان فعالیت میکردند و مشخص نیست که بهطور مثال هر دسته در قبال جویدن سیانور چیست. مشکلات مهمی در شخصیتپردازی وحید افراخته و تقی شهرام به چشم میخورد. چنین قصهای، بسیار مستعد افتادن در چاه شعارزدگی و یکسویه نگری است. اما انتخاب ایده محوری بسیار درست و هوشمندانه است. فیلمنامهنویس قصه را بهگونهای طراحی میکند که تقابل اصلی نه بین دو نگرش سیاسی متفاوت، که بین دو مفهوم باشد: عشق و ایدئولوژی
در فیلم، چریکها تمام زندگی خود را وقف مبارزهی ایدئولوژیک با رژیم مستبد شاه کرده اند تا به هدفشان، آزادی خلق ایران، برسند؛ اما گسترش ایدئولوژی در تمام ابعاد زندگی به همراه عملگرایی که صرفا خلاصهشده بود در مبارزه مسلحانه، از آنها چریکهایی ساخته که تمام لذات زندگی خود را فدای مبارزه در راه دستیابی به آرمانهای ایدئولوژیک میکنند. بهترین نمونه این افراد در فیلم، هما است که از عشق نخست خود میگذرد، با یکی از اعضای سازمان ازدواج تشکیلاتی میکند، صاحب فرزند میشود و این بار هم همسر (که دیگر از سازمان بیرون آمده) و فرزند خود را رها میکند تا به وظایف مبارزاتیاش برسد. دیدار دوباره او با امیر، اوج آن تقابل مذکور است. امیر از خیانت وحید افراخته برای هما میگوید و میکوشد تا او را به زندگی عادی برگرداند، تا رابطه عاشقانه ازدسترفته را دوباره بازسازی کند. تلاش امیر و مقاومت هما، تقابل عشق و ایدئولوژی است و چه چیزی میتواند در مقابل عشق مقاومت کند؟ هیچچیز. عشق پیروز است و هما تسلیم عشق امیر میشود.
تقابل مورداشاره، یکی از اصلیترین درگیریهای تاریخی در جوامع مختلف بشری بوده است که حداقل در کشور ما هنوز ادامه دارد. «سیانور» در عین روایت تاریخ، به مسئلهای بسیار بهروز اشاره میکند و موضع درست نویسنده و کارگردان در قبال مسئله در کنار کلیت ساختاری باکیفیت، «سیانور» را به فیلم بسیار مهمی تبدیل میکند که تماشای آن برای خیل عظیم کسانی که به این درگیری دچارند و به آن میاندیشند، ضروری است.