مرسده مقیمی
لاکشمن اوتِکار در بالیوود با فیلمبرداریهایش شناخته میشود و فیلمهای مهمی مثل «هندی متوسط»، «صد و دو سال یکنفس» و… را در کارنامه دارد اما کارگردانی را تا پیش از فیلم «قایم باشک» در دو فیلم مراتی زبان که از بالیوود جداست، تجربه کرده بود.
«قایم باشک» که اولین تجربه او در بالیوود محسوب میشود، فیلمی کمدی است درباره رابطههای پیش از ازدواج و نوع مواجهه جامعه سنتی هند با ازدواجهای عاشقانه. فیلمی که زوج اصلیاش را کریتی سانن و کارتیک آریان بازی میکردند و بسیار هم مورد اقبال قرار گرفت و خوب فروخت؛ حتی در فصل جوایز هم دست خالی نماند تا اوتکار از همان موقع به فکر ساختن قسمت دوم آن باشد. همهگیری کرونا اما آن پروژه را چند بار به تعویق انداخت و کارتیک آریان هم درگیر فیلمبرداری چند کار دیگر شد و همه اینها سبب شد تا اوتکار فیلم دیگری را پیش از قسمت دوم «قایم باشک» مقابل دوربین ببرد. فیلمی که این بار نقش محوریاش بر عهده یک زن بود. او پس از همکاری موفق با سانن بار دیگر او را برگزید تا دومین همکاریاش با او شکل بگیرد؛ تکراری که باز هم نتیجهاش رضایتبخش بود.
«میمی» نام دختری است که رویای بالیوود و بازیگر شدن را در سر میپروراند و برای محقق کردن این رویا نیازمند پول زیادی است، او سعی دارد با کار کردن این پول را کم کم فراهم کند تا اینکه از طریق یک راننده تاکسی با پیشنهادی پر پول از سوی یک زوج آمریکایی مواجه میشود؛ اجاره رحم! این پیشنهاد و رقم وسوسهانگیزش سرآغاز یک ماجرای کمدی است که تلاش دارد در دل کمدیاش مانند فیلم قبلی اوتکار هم به جامعه سنتی هند نقدهایی وارد کند و هم به مشکلاتی که پس از «آیویاف» به وجود میآید و همینطور اهمیت به سرپرستی گرفتن بسیار کودک بیشماری که در آرزوی داشتن خانوادهای پرمهرند؛ اشاره کند.
گرچه کریتی سانن محور اصلی قصه است و بی شک بهترین اجرایش را هم در تمام سالهای کاریاش ارائه میدهد و برای همین هم از سوی رسانهها و مردم با تشویقهای بسیاری مواجه شد اما بخش مهمی از بار کمدی و حتی دراماتیک فیلم بر عهده بازیگر همیشه مکمل اما درجه یکی است که در هر کاری حضور داشته، یکی از مهمترین نقاط قوت اثر بوده است؛ ستارهای واقعا مکمل و کاملکننده به نام پَنکاج تریپاتی. او نقش راننده تاکسیای را بازی میکند که صرفا برای پول میپذیرد تا فردی مناسب برای آن زوج آمریکایی پیدا کند؛ یک دختر جوان و سالم و همین باعث آشناییاش با میمی میشود اما در ادامه همراهیاش با او لحظات مفرحی را ایجاد میکند.
اوتکار که دومین فیلم بالیوودیاش را از روی یک فیلم مراتی زبان به نام «من میخواهم مادر شوم!» اقتباس کرده است، پس از مدتها بیرونقی اکران آنلاین در هند توانست با فیلماش توده مردم را جذب کند؛ در حالی که غالب فیلمهایی که اکران آنلاین شدهاند فارغ از کم و کیفشان امتیاز پایینی از کاربران گرفتهاند، به این دلیل مهم که هندیها کلا تمایلی به اکران آنلاین ندارند و دوست دارند حتی ضعیفترین فیلمها را با شور و شوق در سالنهای سینما ببینند و نه در گوشیهای موبایل! «میمی» اما بعد از «لودو» (که سال گذشته اکران آنلاین شد) تنها فیلمی بود که موفق شد انبوهی از مخاطب را با خود همراه کند و حتی امتیاز بالاتر از هشت را در سایت IMDb به دست آورد. به نظر میرسد اوتکار گرچه فیلمساز برجستهای نیست و هنوز هیچکدام از فیلمهایش شگفتیآفرین نبوده اما رگ خواب مخاطب را به خوبی در دست دارد، کمدی و درام عامهپسند را خوب میشناسد و مخاطب را به راحتی با خود همراه میکند.
«میمی» ضعفهایی در ساختارش دارد، مخصوصا در نیمه دوم اما در کل فیلم به عنوان یک کمدی روپا مخاطب را سرگرم میکند و در بخش پایانی هم گرچه درگیر احساسات و ملودرام بیش از اندازهای میشود اما کاملا در ساختار فیلم جا میگیرد و این طور نیست که مخاطب عام را که فیلم اصلا برای آنها ساخته شده؛ پس بزند. «میمی» که یکی از نقاط قوتاش موسیقی است، حتی برای رضایت حداکثری مخاطباناش یک آیتم رقص هم در دل فیلمنامه طراحی کرده تا بتواند همه رقمه مخاطباش را خوشحال کند؛ البته خوشبختانه اوتکار کاملا حواساش بوده تا به دام آیتمهای بیربط صرفا برای جذب مخاطب نیفتد و از رقص و موسیقی کاملا به جا و به اندازه و در خدمت فیلمنامه بهره برده است؛ البته قطعا تسلط مثالزدنی ای.آر.رحمن بزرگ که موسیقی فیلم بر عهده او بوده نیز در این اصولی اجرا شدن این مهم کاملا موثر بوده است.
در کل «میمی» با شوخیهای بامزه و با اجرای قابل قبول گروه بازیگراناش موفق میشود در عین سرگرمکنندگی پیام مهماش را هم برساند؛ اینکه واقعا «آیویاف» یک ضرورت نیست اگر فرزندان محروم از خانواده را در سراسر جهان کنار هم قرار دهیم، تبدیل به نُهمین کشور پرجمعیت جهان میشوند!