کسری ولایی
محمدعلی که هنوز برای خیلی از ایرانیها کلی است، لحظاتی قبل از دنیا رفته. در هفتاد و چهار سالگی و در بیمارستان. پسر سیاهپوستی که سه بار قهرمان مسابقات مشتزنی سنگین وزن جهان شد. علی در دههی هفتاد میتوانست نمونهای مثال زدنی از رویای آمریکایی باشد، پسری از پایین شهر که کتک میخورد، مشت میزند و آنقدر کری میخواند تا رقبای پرادعایش را از پا در بیاورد. یک بچه پرروی جذاب. اما با مسیری که در زندگی انتخاب کرد و تصمیماتی که گرفت، فراتر از قهرمان بوکس جهان و یک سمبل آمریکایی، تبدیل شد به نماد مبارزه برای تمام مردم زمین. هرکسی که از تلویزیون و رادیو گزارش زندهی مسابقات کلی را دنبال میکرد، به عضویت باشگاه طرفداران این بوکسور شکستناپذیر در میآمد. کلی فقط مبارزه نمیکرد. وقتی که به رینگ میرفت، شومنی تمام عیار بود که از هر مشتی که میزد یا میخورد، نمایش و جذابیت میبارید.
هرکاری که میکرد و هر پررو بازیای که در میآورد، محبوبتر میشد. تا جایی که مردم به علی به چشم موجودی فراتر از یک انسان معمولی نگاه میکردند. شاید در آن زمان کمی عجیب و مسخره به نظر میرسید وقتی که دیسی کامیکز روی جلد یکی از کامیکهایش را در سال 1978 به مبارزهی علی و سوپرمن اختصاص داد. اما این تصویر امروز معنای دیگری دارد و سند بینظیری است از یک دوره تاریخی. دورهای که قهرمانش یک بچه پرروی سیاهپوست و مسلمان بود. بوکسوری که در کنار سوپرمن میتوانست از زمین در برابر هجوم بیگانگان فضایی دفاع کند؛ این یعنی تجسم روح مبارزه.
اگر مستند «رویارویی با علی» را دیده باشید، که در آن رقبا از تجربهی رویارویی با علی میگویند، به این باور میرسید که انگار پشت هر مبارزهاش حکمت و نقشهای نامرئی بوده. چه وقتی که باخته و چه وقتی که برده، با مبارزاتش چرخ دندههای جهان را به سمت پیشرفت حرکت داده. علی امروز در دنیا نیست ولی آنقدر عکس و فیلم ازش به جا مانده که این اسطوره را برای همیشه زنده نگه دارند. مبارزی که از کتک خوردن نمیترسید و هیچوقت شکست را باور نمیکرد.