ترجمه: آذین شریعتی
دنیای تصویرآنلاین-نیکول کیدمن در پنجاه و یک سالگی بخوبی آینهای است از تمامی تصمیمات حرفهای و شخصی که در زندگیاش تا به امروز گرفته است. زنی که در سن بیست و سه سالگی همسر تام کروز یکی از مشهورترین مردان دنیا شد، دو بچه به فرزندخواندگی قبول کرد که الان هردوی آنها در دهه بیست زندگیشان به سر میبرند و بعد از ده سال زندگی مشترک جدا شد. آن زمان زمزمههایی بگوش میرسید که پس از این جدایی حرفهی بازیگری کیدمن ناگزیر به سقوط خواهد بود اما درعوض این واقعه منجر به تجدید حیات او شد. او اسکار بهترین بازیگر زن را برای نقش ویرجینا ولف در فیلم «ساعتها» برنده شد و پس از آن با چندین نقش خیره کننده در فیلمهایی مثل «مولن روژ» و «داگویل» لارنس فون تریه بر روی پرده سینماها درخشید.
اما کیدمن گامهای اصلیاش را در دهه چهل زندگیاش برداشت. طی چند سال گذشته او نه تنها شتاب فعالیتهای خود را بیشتر کرده بلکه پا به عرصهای گذاشته که پیش از این به طور معمول در اختیار جوانترها بوده است. سال 2017 او برای نقش زنی گرفتار در یک رابطه آزاردهنده و ناسالم به اسم سلست در سریال پربیننده «دروغهای کوچک بزرگ » برنده جایزه امی و گلدن گلوب شد. همان سال برای ایفای نقش یک مادر بیاحساس در فیلم «شیر» نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل شد و البته با بازی در سریال «بالای دریاچه» تایید و تحسین بسیاری از منتقدان دریافت کرد. سال گذشته او در پنجاه سالگی دو نقش پیچیده و سخت را قبول کرد. در فیلم «پسر حذف شده» او مادری مسیحی است که پسر نوجوانش را به جلسات مشاوره همجنسگرایان میبرد و در «نابود گر» کاراگاهی خشن درگیر با گذشته خود است. او در فیلم دوم تقریباً بر روی پرده سینما قابل شناسایی نیست.
نیکول با فصل دوم «دروغهای کوچک بزرگ » در کنار ریز ویترسون، مریل استریپ و شیلن وودلی به جعبه جادویی برگشته است. آخرین قسمت فصل اول بیش از 1.9 میلیون بیننده در زمان پخش تلویزیونی داشت و چندین میلیون نفر در شبکههای نمایش خانگی آن را تماشا کردند. این از خیلی جهات نقطه عطفی محسوب میشد نه فقط برای نیکول که در نقش زنی آسیب دیده در تقلای رها کردن خودش از بند عشقی ویرانگر است بلکه برای بقیه افرادی که تماشاگر آن بودند.
با نیکول کیدمن در خانهاش در نشویل آمریکا از این فیلم، زندگی با همسر موزیسینش کیت اربن و دو دخترشان ساندی ده ساله و فیت هشت ساله و درگیریهای شخصیاش صحبت میکنیم.
بازی کردن در کنار مریل استریپ ترسناک نبود؟ نیکول جواب میدهد: «تا زمانی که روبریش قرار نگیری، ترسناک است. ولی بعدش میبینی که خدایا این زن عجب بازیگری است. او خیلی باهوش و سریعالانتقال و متعهد به کارش است. او زن به شدت آگاه و فهمیدهای است.»
بسیاری انتظار افتتاحیهای خوش رنگ و لعاب را برای فصل دوم «دروغهای کوچک بزرگ» میکشیدند که نمایانگر قدرت همبستگی زنان در هر دو سوی دوربین باشد و پس از شروع فصل هم در سراسر دنیا با استقبال خوبی روبرو شد: « مثل این بود که همه برگردانده شده بودیم داخل یک گرداب. چون همه میگفتیم خب فصل بعدی در کار نیست ولی بعد انگار یک اجباری وجود داشت، نوعی انرژی که همه مان را برگرداند.»
بازی در نقش سلست مخاطبان جدیدی را برای نیکول به ارمغان داشت. او احساس میکند که برخورد مردم با او در خیابان در مقایسه با پنج سال پیش فرق کرده است.
نیکول میگوید: «سلست الان تبدیل به بخشی از وجود خودم شده. دیگر فقط نقش بازی کردن نیست. ولی با اینحال این فیلم برای سرگرمی ساخته میشود و شما میتوانید با دیدنش بخندید.»
روند ساخت فیلم هم سرگرم کننده بود. نیکول دخترهایش را همراه خودش سر صحنه فیلمبرداری میبرد: «آنها را سر صحنه لوس نمیکردند و این برایشان خوب بود. این طوری بهتر درک کردند که ماهیت کار من چیست و باعث شد به هم نزدیکتر شویم.»
سال 2005 وقتی نیکول و کیت با هم آشنا شدند، او بدلیل تجربه چندین بارداری ناموفق در زمان زندگی مشترک با تام کروز کاملا امیدش را برای مادر شدن از دست داده بود. اما درست مثل همیشه که وقتی دست از رویاهایت میکشی به حقیقت میپیوندند نیکول هم در سن چهل سالگی متوجه شد باردار است: « تولد بچه مثل یک معجزه بود. موقع زایمان درد زیادی داشتم. اول همه چیز خوب پیش میرفت اما بعد سخت شد و مجبور شدیم از بیحسی نخاعی استفاده کنیم.»
دو سال بعد این زوج با استفاده از رحم اجارهای برای بار دوم بچهدار شدند. نیکول علاقه زیادی به صحبت درباره فرزندانش ندارد. گفته میشود از زمانی که دو فرزند ارشدش ایزابل و کانر تصمیم گرفتند از آیین پدرشان ساینتولوژی پیروی کنند رابطهشان به سردی گراییده است. او از نشان دادن دو فرزند کوچکش در فضای مجازی خودداری میکند.
نیکول میگوید: «آنها میتوانند حرف بزنند و این حق را دارند. در عین حال من اعتقاد دارم باید در دنیایی که عطش سیری ناپذیری برای به اشتراک گذاشتن همه چیز وجود دارد باید به حریم خصوصی افراد احترام گذاشته شود.»
او زن متفکری است. وقتی سعی میکند حقیقت چیزی را دریابد تا رسیدن به نتیجه دست از آن نمیکشد: «با موضوعات درگیر میشوم. من از این دسته آدمها نیستم که بگویم همه چیز چقدر خوب است. من خودم را درگیر میکنم و سوال میپرسم. احتمالاً این طبیعت جستجوگر من است. من در یک خانواده به شدت کاتولیک بزرگ شدم. من اعتقادی قوی به خدا دارم و هر زمان که با ناراحتی بزرگی در زندگیام روبرو شدم حضور او را احساس کردم.»
او هم مانند بسیاری از زنان با «نه» گفتن به دیگران مشکل دارد: «مشکلترین قسمت نگه داشتن توازن است. اینکه بگویی بله این کارها را میتوانم اینجام بدهم، اینجا هم میروم، روی شما را هم زمین نمیاندازم… الان دیگر واقعاً سخت است چون آدمهای خیلی زیادی از من انتظار دارند. همه چیز برمیگردد به مسئولیت من در قبال خودم که من همیشه در اولویت آخر قرارش میدهم. چون من آدمی هستم که میتوانم تا زمانی که از حال بروم در حال فعالیت باشم.»