مرسده مقیمی
دنیای تصویرآنلاین-«بهارات» فیلم تازه سلمان خان است که از عید فطر روی اکران رفته، فیلمی که احتمالا به سبب پیام محتواییاش در زیرنویسهای فارسی که تنها سه روز پس از اکران! روی نسخه پردهای دراختیار مخاطبان پیگیر ایرانی قرار گرفته «میهن» یا «وطن» معنا شده است. «بهارات» اما نام شخصیت اصلی فیلم است، نام نقشی که سلمان خان در فیلم تازه علی عباس ظفر ایفا میکند و گرچه نام اصلی و قدیمی کشور هند بوده است و در فیلم هم نمادی از روزگاری است که بر هند رفته اما چون نام شخص است نباید ترجمه شود. سلمان خان در سالهای اخیر عزمش را جزم کرده تا بر آشتی ملت هند و پاکستان تاکید کند و از تلخی جنگ میان این دو کشور صحبت کند و مدتی است با بازی و سرمایهگذاری در فیلمهایی از این دست دغدغهمندی جدیاش را در این زمینه به نمایش میگذارد.
وقتی خبر رسید بناست او دوباره مقابل دوربین علی عباس ظفر قرار بگیرد هواداران انتظار فیلم موفق دیگری را میکشیدند. این سومین همکاری خان با ظفر بود و هر دو فیلم قبلی رکوردهای فروش را جابجا کرده بودند. اما وقتی اعلام شد در این فیلم بناست پریانکا چوپرا پس از ده سال دوباره با سلمان خان همبازی شود آن هم چوپرایی که به دلیل فعالیتش در هالیوود از اکران آخرین فیلمش در هند سه سال میگذشت؛ دیگر «بهارات» تبدیل به پروژهای رویایی شد. همه خوشحال از بازگشت او پس از چند سال مطمئن بودند فیلمنامه «بهارات» ویژگی خاصی دارد که چوپرا پذیرفته با آن به سینمای هند بازگردد. چیزی به شروع فیلمبرداری نمانده بود که اعلام شد پریانکا چوپرا به دلیل مشغلههای مراسم ازدواجش با نیک جوناس خواننده آمریکایی نمیتواند تیم «بهارات» را همراهی کند. با همه حرف و حدیثها، ظفر و خان خیلی سریع بر آن شدند تا کاترینا کایف که بارها زوج مقابل سلمان خان بوده را برای این نقش جایگزین کنند تا فیلمبرداری بدون کوچکترین خللی انجام شود. تاریخ اکران فیلم مشابه اکثر فیلمهای مهم سلمان خان عید فطر اعلام شد. باب اکران عید فطر را خود سلمان خان در هند و البته کشورهای همسایه باز کرده و معتقد است برایش شانس میآورد؛ امسال این مناسبت با مسابقات جامجهانی کریکت همزمان شد و از آنجا که عشق و علاقه هندیها به کریکت وصفناشدنی است شاید انتظار میرفت فیلم در زمان دیگری اکران شود اما خان مُصر بود فیلم در این زمان اکران شود و عجیب آنکه با وجود مسابقات جامجهانی کریکت و و ممنوعیت نمایش در پاکستان (به سبب اختلافات دو کشور) فیلم در کمتر از یک هفته 150 کروری شد.
«بهارات» از همان دقایق نخست با چالش هند و پاکستان شروع میشود، از روزهای تلخ مرز کشیدن بین دو کشوری که روزی یک خاک بودند و همین آغاز که بناست تا هفتاد سال هم ادامه یابد تکلیف بیننده را روشن میکند که بهارات (سلمان خان) بناست نمادی از یک کشور باشد؛ کشوری که در این مرزکشی پدر و خواهرش را آن طرف مرز جا گذاشته و سالها باید چشم انتظارشان باشد. بهارات هندوست و صمیمیترین دوستش ولایتی (سونیل گرور) مسلمان؛ از موضوع اصلی تا همین ریزهکاریها میتوان رد دغدغه سلمان خان را در فیلم دید، فیلم خوب شروع میشود و از دوران کودکی هم سریع عبور میکند اما وقتی به دوران جوانی میرسد، یعنی از لحظه نخستی که بازی سلمان خان شروع میشود فیلمساز برای جذب مخاطبی که عادت کرده از او سکانسهای اکشن ببیند، سکانسی طولانی و نه چندان جذاب از سیرکی که بهارات در آن کار میکند، به نمایش میگذارد که در فیلم نمینشیند. بناست در این سکانس دریابیم که دختری که از بچگی در سیرک کار میکرده و با بهارات بزرگ شده احتمالا به خاطر ویژگیهای اخلاقی منحصر به فرد او عاشقش شده و در انتهای یک آیتم سانگ با شکستن پای جوانی که تلاش میکرد ادای بهارات را روی دیوار مرگ درآورد؛ او تصمیم به ترک سیرک میگیرد و دختر هم با افسوس میگوید من میدانستم تو مال من نمیشوی، برو! معلوم نیست چرا اگر بهارات در سیرک کار نکند دیگر نمیتواند با آن دختر باشد! مگر هر زن و مردی که رابطهای عاشقانه دارند، لزوما همکارند؟! پرداخت نادرست عشق میان این دو و خاتمه سریعاش بیشتر از آنکه بتواند برشی از جوانی بهارات باشد به نظر میرسد ترفندی بوده برای استفاده از بازیگری جوان (دیشا پاتنی) برای یک آیتم سانگ. پس از آن هرچند ماجرای عاشقانهای که بین او و کومود (کاترینا کایف) شکل میگیرد قوامیافتهتر است اما باز هم امتناع بهارات از ازدواج با او به خاطر مراقبت از خانوادهاش در حالی که کومود ترکش نمیکند و کنار او میماند (گرچه قرار است پیام عشق و تعهد را منتقل کند) بیهوده به نظر میرسد، فیلم با حضور کاترینا کایف که در این فیلم بهتر از همیشه ظاهر شده جان میگیرد اما باز هم با تکیه بر قهرمانبازیهای بهارات تکراری و خستهکننده میشود و اوج فاجعه زمانهایی رقم میخورد که کارگردان برای خنده گرفتن از مخاطب و به دست آوردن دل همه، سکانسهایی کاملا نامتناسب با ژانر را وارد فیلم میکند! برای مثال سکانس داخل کشتی و ورود دزدان دریایی آن چنان دمدستی، بیربط با فضای فیلم و در اجرا ضعیف است که حتی ظاهرا خود سلمان خان خواسته آن صحنه از فیلم درآید که کاش به حرفش گوش میکردند!
اوج قصه لحظاتی است که دوباره هند و پاکستان به یک دیگر گره میخورند و شاید اگر «بهارات» به جای آشفتهگویی و روایت بازهای هفتاد ساله آن هم با پرداختی ناقص، به همین بُعد قصهاش میپرداخت، میتوانست در رده فیلم مهم «داداش جان باجرنگی» قرار بگیرد. وقتی کومود تبدیل به یک خبرنگار تلویزیونی میشود و به خاطر بهارات از طرح پیدا کردن گمشدهها استقبال میکند؛ جنبشی به راه میافتد تا خانوادههایی که در مرزکشی میان دو کشور دوپاره شدهاند؛ عزیزانشان را که سالها گم کردهاند بیابند. صحنههایی که فرد گمشده با کسانی که گمشده دارند حرف میزنند تا شاید عزیز خودشان را بیابند درجه یک درآمده و به ضرس قاطع همین بخش فیلم تنها برگ برنده آن است. در همین دقایق اوج فیلم ظفر با هوشمندی برای نقش خواهر گمشده بهارات از بازیگر توانای هندی، تابو استفاده کرده که حضور کوتاهش در مقابل سلمان درخشانترین سکانس فیلم را میسازد، تا بار دیگر تابو که در هر فیلمی تواناییاش را به نمایش گذاشته هنرش را اثبات کند. فیلم بعد از باز هم دچار سکته میشود و سکانسهای طراحی شده برای جذب مخاطبی که از سلمان خان بیشتر ماسالا دیده به فیلم ضربه جدی میزند. صحنهای که چند موتوری به بهارات هفتاد ساله! حمله میکنند و او با دستش موتور در حال حرکت را نگاه میدارد حتی اگر سنبلیک باشد بسیار سکانس عقبماندهای است و سطح فیلم را به شدت تنزل میدهد!
یکی دیگر از اشتباهات ظفر که اتفاقا در انتخاب بازیگر هوشمندانه عمل کرده و حتی برای نقشهای کوتاه بازیگران خوبی را برگزیده؛ انتخاب سونیل گرور، شومن و کمدین معروف هندی برای نقش ولایتی است. او دوستی است که از بچگی کنار بهارات بوده و تا انتها هم کنارش می ماند. گرچه بازی گرور غیر قابل قبول نیست اما قطعا از نکات مثبت فیلم به شمار نمیرود! در حالی که اهمیت نقش رفیق در این قصه به اندازه اهمیت نقش رفیق در «سانجو» است، آنجا اما هیرانی با دقت برای آن نقش ویکی کوشال مستعد را انتخاب کرده که حتی در سکانسهایی بر نقش اصلی غلبه دارد، گرور اما اینقدر در سطح حرکت میکند که حتی لحظهای سطح بازیاش به سلمان خان نزدیک نمیشود چه رسد که از آن پیشی بگیرد! بازیگری هم که برای همسر او انتخاب شده کاملا از چارچوپ فیلمنامه خارج است و باز هم به نظر میرسد تنها وصلهای برای خلق چند سکانس خوش آب و رنگ است که حذفش هیچ تغییری در فیلم ایجاد نمیکند!
در کل فیلم تازه سلمان خان ایده جذابی دارد که شاید اگر توسط یک نویسنده کاربلد نوشته و ساختنش به فیلمساز درجه یکی مثل سانجی لیلا بنسالی یا کبیر خان سپرده میشد، میتوانست به اثری ماندگار در کارنامه سلمان خان تبدیل شود، اما ظفری که تازه پنجمین فیلم خود را مقابل دوربین برده نتوانسته از پس نگارش این ایده در مقام فیلمنامهنویس برآید و البته که در کارگردانی هم دچار نواقص جدی است. با این حال اما بازی خوب سلمان خان، بازی درجه یک تابو، حضور اثرگذارِ هرچند کوتاه جکی شروف و البته یک کاترینا کایف خوب و همان ایده جذابی که سکانسهایی دوستداشتنی را خلق کرده باعث میشود نتوان به کلی از کنار «بهارات» عبور کرد. این فیلم هرچند با اوج سلمان خان فاصله جدی دارد اما دغدغهمندیاش میتواند برایش آبرو بخرد.
خان سال بعد در همین تاریخ عید فطر فیلمی به کارگردانی سانجی لیلا بنسالی را روی اکران خواهد داشت، فیلمی که از همین حالا میتوان حدس زد که چه زلزلهای در هندوستان به پا خواهد کرد. سلمان خان ستارهای محبوب و مردمی است که حتی فیلمهای ضعیفش نیز به سبب حسن خلقاش خوب میفروشد، مردم او را دوست دارند. همین مردمی که در حال برگزاری جامجهانی کریکت در کمتر از یک هفته فیلمش را ۱۵۰ کروری کردهاند از حالا منتظر بازگشت دوباره ستاره محبوبشان بر فراز قلهاند، اتفاقی که در کنار سانجی لیلا بنسالی به راحتی میتواند رخ دهد؛ درست مثل بیست سال قبل.