بایگانی‌ها

با فیلم‌های اسپیلبرگ و تیم برتون دیوانه سینما شدم

با فیلم‌های اسپیلبرگ و تیم برتون دیوانه سینما شدم
با فیلم‌های اسپیلبرگ و تیم برتون دیوانه سینما شدم

ترجمه: سعید ملکشاه

فیلم ترسناک «زیر سایه» ساخته بابک انوری فیلمساز ایرانی‌الاصل ساکن بریتانیا با استقبال گسترده‌ای از سوی منتقدان در اروپا و آمریکا مواجه شده و همین باعث شده تا خیلی از نشریات و وبسایت‌های سینمایی به سراغ این فیلمساز جوان بروند و درباره سلیقه و سبک کار او گفتگو کنند. آنچه در ادامه می‌‌خوانید گفتگوی پلی‌لیست با انوری به‌عنوان یک خوره‌ی فیلم است که راهش را از تهران به دنیای سینما باز کرده. 

فیلم‌هایی که در ژانر وحشت ساخته می‌شوند معمولا آن‌طور که شایسته است در فصل جوایز آکادمی اسکار مورد توجه قرار نمی‌گیرند؛ که این نکته انتخاب اولین فیلم بلند داستانی بابک انوری _که از قضا یک فیلم ترسناک هم هست_ به عنوان نماینده بریتانیا در اسکار بهترین فیلم خارجی را با‌ارزش‌تر می‌‌کند. داریم درباره‌ی «‌زیر سایه‌» حرف می‌زنیم. که نه فقط یک فیلم-ترسناک معرکه است؛ بلکه به عنوان یک فیلم با کیفیت هنری قابل اعتنا، آرام و سر‌به‌زیر در جاده‌ای حرکت می‌کند که پایان‌اش به موفقیت‌های سینمایی ختم می‌شود. اثری که قالب بیانی‌اش فرا‌تر از مرزهای مورد انتظار ژانر طنین انداز می‌شود. «مخفی در سایه» که به زبان فارسی ساخته شده با حضور ستارگان ایرانی‌الاصل همچون نرگس رشیدی، بابی نادری، آوین مانشادی، ری هاراتیان، حمیدرضا جوادان و سوسن فرخ‌نیا؛ داستان پرپیچ و خم و متمرکزی را روایت می‌کند که احتمالا جنبه‌های انسانی و روانشناختی‌اش در جشنواره‌‌ها و رویدادهای نزدیک به اسکار مورد توجه و بحث قرار خواهد گرفت.

فیلم در‌باره‌ی زنی‌ به نام شیده و خانواده‌اش است که در تنش‌های فزونی‌یافته ناشی از جنگ ایران و عراق در دهه ۸۰ میلادی در تهران زندگی می‌کند. زمانی که تهران در فاجعه‌ای انسانی، توسط ارتش عراق مورد هجوم بمباران هوایی قرار گرفت. زمانی‌که شوهر شیده برای خدمت در پشت جبهه‌های جنگ برای درمان مجروحان فرا‌خوانده می‌شود، شیده در خانه تنها می‌ماند تا از تنها دخترشان محافظت کند. هر چه جنگ بیشتر طول می‌کشد نگرانی و تشویش شیده بیشتر می‌شود، تا زمانیکه کاشف به عمل می‌آید پس از اصابت یک موشک عمل‌نکرده به آپارتمان محل اقامتشان، خانه آن‌ها توسط یک موجود شیطانی تسخیر می‌شود. ترکیب ژانر وحشت با استعاره‌ای از نگرانی‌های روانی زمان جنگ «زیرسایه» را در زمره یکی از بر‌ترین فیلم‌های تحت ژانر در سال ۲۰۱۶ قرار داده است. زمانی‌که به انوری برمی‌خوریم که چنین فیلم اثرگذاری را ساخته، او با فهرستی از فیلمهای مورد علاقه‌اش که اتفاقا با ادویه لذیذ چند فیلم آیکونیک ترسناک ترکیب شده بود موجب شگفتی بیشتری می‌شود.

۱. اولین فیلمی که در عمرت دیدی…
نمی‌تونم به‌خاطر‌ بیارم… توی بچگی همش دور‌ و بر تلویزیون می‌پلکیدم… ولی می‌تونم اینو بگم که با آدمایی که عشق فیلم بودن بزرگ شدم… برادر بزرگترم همیشه با فیلمای سینمایی و تلویزیونی سحر می‌شد… ولی حتما اولیش باید یه انیمیشن تلویزیونی دیزنی بوده باشه خب… احتمالا «کتاب جنگل» یا «زیبایی خفته» با یه چیزه دیگه… وقتی جوون‌تر بودم کارتونی دیزنی رو می‌پرستیدم.

۲. اولین تجربه رفتن به سینما که به یاد می‌آری…
فکر می‌کنم اولین تجربه سینما رفتن‌ام، دیدن یک انیمیشن بود به نام «آخرین تک‌شاخ». سال ۱۹۸۲ بیرون اومده بود. ولی نمایش‌اش توی تهران بود. جایی‌که بزرگ شدم. چند سال بعدش البته دیدم. چیزی که من دقیق یادم می‌آد این بود که عموم همه بچه‌های فامیل رو جمع کرد؛ البته منظورم پسرعمو‌ها، برادرم و من. بعد بردتمون به سینما برای دیدن‌اش. روز‌های واقعا خوشی بود. ولی یه گاو وحشی آتیشیه قرمز و شیطانی داخل کارتون بود که واقعا اون زمان زهر ترکم می‌کرد.

۳. بهترین تجربه سینمارویی که تا بحال داشتی…
برخورد نزدیک از نوع سوم… یه جواب سر‌راستی!
دست‌ها بالا!… من همیشه می‌خواستم اینو روی پرده بزرگ ببینم… زمانی‌که من ۱۶ یا ۱۷ ساله بودم یه سالن کوچیک توی تهران برنامه‌ریزی کرد تا موفق شد چند تا پرینت با کیفیت خوب از فیلم‌های اسپیلبرگ که قبل از انقلاب ما ساخته بود از یه منبع قدیمی سینمایی پیدا کنه. بالاخره یه روز عصر اونا موفق شدن «برخورد نزدیک…» رو برای جمعیت کوچیکی نمایش بدن… خب واضح بود منم مثل همه عاشق اسپیلبرگ بودم. پس منو برادرم دست‌به‌کار شدیم که با هم بریم ببینیم‌اش. حتی می‌تونم به یاد بیارم از فرط هیجان زیادی چه‌طور قلبم می‌زد. به محض شروع شدن فیلم برادرم رو کرد بهم و زیر لب گفت: «بیا… اینم لحظه‌ای که منتظرش بودی… همین الان داره اتفاق می‌افته…». همچین وجدی رو نمی‌توانستم توصیف کنم. حتی همین حالا که مدت‌ها ازش می‌گذره. آنقدر روی فیلم متمرکز بودم که حتی نمی‌خواستم یک فریم رو از دست بدم. محشر بود.

۴. اولین فیلمی که پس از دیدن‌اش متوجهت کرد تو هم می‌تونی فیلمساز بشی…
اسپیلبرگ و تیم برتون هر دوشون توی بچگی بهم الهام می‌دادم که می‌تونم فیلمساز بشم. خیلی سخته که بگم کدوم فیلم بود. چون توی یه دوره‌ی زمانی معینی توی جوونیم، درست مثل انجام دادن مناسک مذهبی، فیلمای اسپیلبرگ و تیم برتون رو تماشا می‌کردم و فکر می‌کردم خب این کاریه که می‌خوام در آینده انجامش بدم. منم می‌خواستم مثل اونا قصه بگم. ولی اگه بخوام آنقدر آب و تابش ندم باید بگم که فکر می‌کنم به طور مشخص با دیدن مجموعه فیلمای ایندیاناجونز این اتفاق افتاد.

۵. اولین فیلمی که مسحورش شدی…
باید بین پارک ژوراسیک و بتمن باز می‌گردد شیر یا خط کنم. وقتی هر دو فیلم رو دیدم فکر کنم تقریبا ده سالم بود. یادم می‌آد که هر دو تا فیلمو بیشتر از ۲۰ بار اون هم فقط در مدت یه سال دیدم. پارک ژوراسیک برای من تعریفی از یک فیلم علمی‌تخیلی معرکه بود. درباره‌ی DNA از طریق این فیلم چیزای زیادی یاد گرفتم. من همیشه از توانایی عجیب و غریب اسپیلبرگ وحشت می‌کردم، اینکه چطور همزمان با ساختن تنش و هراس و کنار هم قرار دادن اون ترکیب جذاب به همراه لطافت و مهربانی داستان‌گویی اسپیلبرگی و لحظه‌های بامزه خاص‌اش، داخل یه ماجراجویی غرق می‌شدم. ولی «بتمن بازمی‌گردد» هم که خیلی باحال بود. عاشق لحن خاص فانتزی تاریک فیلم بودم. مایکل کیتون بتمن فوق‌العاده ‌ای بود. و همینطور که واقعا شیفته میشل فایفر بودم که نقش کت‌وومن رو بازی می‌کرد.