کسری ولایی
بهار 1953 ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در سن هفتاد و چهار سالگی بر اثر سکته درگذشت. مردم، شوروی و البته جهانیان در شوک فرو رفتند. مراسم تشییع و وداعی باشکوه برای استالین برگزار شد و مقامات بلندپایه زیر تابوت «رفیق بزرگ» را گرفتند تا اعلام کنند که این فقدان عظیم با وجود خسارات فراوانش برای سیستم، جلوی پیشروی را نمیگیرد و میراث او در دست یارانش ابدی خواهد بود. بنا به تصاویر و اسناد به جا مانده، گئورگی مالنکوف، نیکیتا خروشچف، ویاچسلاو مولوتوف، گئورگی ژوکوف، لاورنتی بریا و فرزندان استالین کسانی بودند که بعد از مرگ دست به دست هم دادند تا کار مملکت روی زمین نماند. تصاویر و اسناد تاریخی که این را میگوید. اما چند روز، چند ماه و چند سال بعد هر کدام از این یاران به ظاهر متحد سرنوشت متفاوتی پیدا میکنند و عکس دستهجمعی آنها هرگز تکرار نمیشود. آن چند روز پشت درهای بسته چه گذشته؟ «مرگ استالین» ماجرا را به طرز بامزهای میشکافد.
از همان سال 2016 که خبر ساخت «مرگ استالین» اعلام شد، پروژهی کنجکاویبرانگیزی به نظر میرسید. هم به دلیل جنبههای دراماتیک انکارناپذیر این موقعیت تاریخی و هم به دلیل کارنامه و شهرت آرماندو یانوچی که در هزارهی جدید نامش با کمدی سیاسی گره خورده. فیلم همان چیزی از آب در آمد که انتظارش میرفت؛ روسها را حسابی عصبانی کرد، انگلیسیها را سر ذوق آورد و آمریکاییها، که چند ماه دیرتر و بهار امسال فیلم را روی پرده تماشا کردند، خیلی به فیلم نخندیدند. یانوچی سعی کرده تا کلیتی بحثبرانگیز همچون شوروی، شاید فراتر از آن فاشیسم و بازی قدرت، را در دل یک موقعیت خلاصه کند و به تصویر بکشد. پس طبیعی است که طبق سنتهای درامنویسی، خیلی از رویدادها در مقایسه با متن تاریخ پس و پیش باشد، زمان و مکان وقوع حوادث به فراخور درام تغییر کند و اشخاص حقیقی برای تبدیل شدن به کاراکترهای قصه هرس شوند. همه چیز برای یک کمدی سیاسی جذاب آماده است، ولی برای خندیدن به فیلم اول باید تکلیفتان را با «کمدی سیاسی» مشخص کنید.
در گذشته، که میزان دور بودن این گذشته با توجه موقعیت جغرافیایی کاملا نسبی است، طنز ابزاری بود برای گفتن حرفهای مگو، حرفهایی که میتوانستند در پوشش خنده از صافی سختگیرانهی قدرت عبور کنند. چنین رویکردی را میتوانیم در خیلی از آثار دنبال کنیم، از دو قرن پیش گرفته تا دو روز قبل. طبیعتا با تغییر جهان، تعاریف هم ثابت نمیماند. برای همین زیر سایهی گستردهی عبارتی چون کمدی سیاسی هم نمایشنامه «بازرس» نیکولای گوگول جا میگیرد هم «دکتر استرنج لاو» استنلی کوبریک و هم «بیکن کانادایی» مایکل مور. در عصر یوتیوب اگر به دنبال کمدی سیاسی بگردید بیشتر به پارودیهای SNL (شنبه شب زنده) از سیاستمدارهای بیکله و مونولوگهای نیشدار مجریهای نیویورکی لیتشوها میرسید. یانوچی که برای کمدیهای انگلیسی و «معاون رئیسجمهور»، سریالش در اچبیاو، حسابی تحسین شده، در آخرین فیلمش ترجیح میدهد تا به الگوی «دکتر استرنج لاو» نزدیک شود؛ شرح یک موقعیت جنونآمیز، که اینجا نمونهی واقعی و بیرونی دارد، و به تصویر کشیدن تناقضات دردناک موجود در ذات ماجرا که فقط در صورتی میتوانید به آن بخندید که خیلی بهش نزدیک نباشید.
«مرگ استالین» شما را مانند شخصیتها پرت میکند وسط یک موقعیت بحرانی و بعد میبینید که مرز محو شدهی میان جنون و عقلانیت بیشتر از هر زمانی قابل رویت است. کسانی که تمام زندگیشان حول وجود استالین تعریف شده و یاد گرفتهاند چگونه از ضعفشان در برابر قدرت تغذیه کنند تا در بازی باقی بمانند، حالا با یک بازی تازه مواجه اند: چه کسی میتواند زودتر بهترین صندلی را تصاحب کند و بقیه را به زمین بیاندازد؟ سناریویی که با استالین و شوروی تمام نمیشود. و مشکل فیلم همین است.
یانوچی، که فیلم را بر اساس یک رمان مصور فرانسوی ساخته، نمیتواند سوژهی مورد نظرش را به کلیتی فراتر از موقعیت نمایشی طراحی شده بسط بدهد. برای همین پایان کار، با نمایی بامزه اما به شدت قابل پیشبینی، انگار تمهیدی است برای ختم قائلهای که در فیلم به راه افتاده و دقیقا معلوم نیست که میخواهد به کجا برسد. «مرگ استالین» کوبنده آغاز میشود و در پردهی اول قصه و موقعیت را به طرز شگفتانگیزی شرح میدهد. همانطور که سران حزب بعد از دیدن جسد استالین دقیقا نمیدانند باید چه بکنند، فیلم هم بعد از مرگ نمیتواند مسیر دقیقی را میان شخصیتها دنبال کند و برای دور نشدن از اصل واقعه و مهمتر از آن حفظ پرستیژ قید شوخی کردن با خیلی از موقعیتها را میزند.
شاید «مرگ استالین» به فیلم بزرگ و کاملی تبدیل نشده باشد، ولی عنوان کمدی سطح بالا را برای خودش نگه میدارد. یک کمدی هوشمندانه دربارهی بازی قدرت و سیاست که در بیان ظرافتهای رندانه زیادی ساده عمل میکند و برای خنداندن تماشاگر زیادی جدی میشود. اگر با ارجاعات تاریخی و سیاسی فیلم آشنا باشید، به شوخیهایش، مثلا دعوا بر اثر این که اصلاحات سیاسی نقشه چه کسی بوده، حسابی میخندید و اگر نه، بعد از تماشا میتوانید با جستجو درباره شخصیتها و حوادث تاریخی مورد بحث حسابی تفریح کنید.
هفت صبح