سید آریا قریشی
دنیای تصویرآنلاین-چند ساعت پیش از برگزاری مراسم اختتامیه سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، نامه اعتراضآمیز عجیبی به قلم بابک حمیدیان خطاب به دبیر جشنواره فجر 37 منتشر شد. در این نامه، پس از مقادیری تعریف و تمجید از خود، به این اشاره شده بود که چرا اسم بزرگانی چون ثریا قاسمی، جمشید هاشمپور و علی نصیریان با عنوان حقیر «بازیگر نقش مکمل» خدشهدار شده است: « آقای دبیر، متاسفم برای هیأت داوران شما در جشنواره 35 که اسم بزرگ و باشکوه بانو ثریا قاسمی را با عنوان کوچک نقش مکمل زن آغشته کرد. متأسفم برای هیأت داوران شما در جشنواره 36 که اسم بزرگ و باشکوه جمشیدخان هاشمپور را با عنوان کوچک نقش مکمل مرد آغشته کرد. و متأسفم برای هیأت داوران شما در جشنواره 37 که باز هم برای خلاصی خود از قضاوت حرفهای، اسم بزرگ و باشکوه عالیجناب علی نصیریان را با عنوان کوچک نقش مکمل مرد آغشته کرد». کاری به این نداریم که ابراهیم داروغهزاده، اصلاً دبیر جشنواره 35 فجر نبوده و نمیتوان ایرادات احتمالی آن دوره را به پای او نوشت. نکته عجیبتر، درک ناقص این بازیگر از مفهوم «بازیگر نقش مکمل» است. حمیدیان، قبل از رسیدن به نظراتاش در مورد بازیگران نقش مکمل، حسابی از خودش تعریف کرده و «با ادعای کامل» گفته که آثارش، از به وقت شام تا مسخرهباز قابل تدریساند اما «لذت آن را با کسی تقسیم نخواهم کرد». اما اگر قرار باشد تدریس آقای حمیدیان با معیارهایی همچون معیارش برای تشخیص نقش مکمل باشد، همان بهتر که هرگز آن را با کسی تقسیم نکند! چون ظاهراً ایشان هنوز متوجه این نکته نیست که تشخیص نقش مکمل از نقش اصلی هیچ ربطی به اعتبار بازیگری که آن نقشها را بازی میکند، ندارد بلکه بر اساس تأثیری است که نقش بر درام میگذارد. وقتی که تمام فیلم مسخرهباز از دید دانش (صابر ابر) روایت میشود، تمام شخصیتها و وقایع را از دریچه دید او میشناسیم و تماماً با دغدغههای او همراهیم و دیگران را از دریچه تأثیر مثبت و منفی بر دغدغههای او مورد قضاوت قرار میدهیم، طبیعی است که دانش شخصیت اصلی مسخرهباز باشد و شخصیتهایی همچون کاظم خان (علی نصیریان) شخصیتهای مکمل درام (یعنی شخصیتهای مکمل شخصیت اصلی) خواهند بود. پس بازیگری که نقش دانش را در فیلم ایفا میکند (یعنی صابر ابر)، بهعنوان بازیگر نقش اصلی مرد در این فیلم شناخته خواهد شد و علی نصیریان، یکی از بازیگران نقش مکمل مرد خواهد بود. همانطور که خود بابک حمیدیان هم یکی دیگر از بازیگران نقش مکمل مرد در فیلم مسخرهباز محسوب خواهد شد. با همین تعریف، هم ثریا قاسمی در فیلم ویلاییها بازیگر یکی از نقشهای مکمل محسوب میشود و هم جمشید هاشمپور در فیلم دارکوب. این تقسیمبندی، بهوضوح هیچچیز از اعتبار علی نصیریان کم نخواهد کرد (همانطور که ذکر اسم او پس از نام صابر ابر در تیتراژ مسخرهباز جایگاه او را متزلزل نخواهد کرد). فقط جهت یادآوری به آقای حمیدیان، چند نمونه از موفقیتهای بازیگران بزرگ سینمای آمریکا را به عنوان بازیگر نقش مکمل مرور میکنیم:
الف) مارلون براندو، در طول دوران بازیگری، 8 بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. 7 بار اول در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد بود که 2 بار به دریافت این جایزه انجامید. اما آخرین بار، در سال 1990، برای بازی در فیلم فصل خشک سفید و در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بود.
ب) آل پاچینو در سال 1992، در حالی برای بازی در فیلم بوی خوش زن جایزه اسکار را در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد دریافت کرد که، در همان سال، برای بازی در فیلم گلنگری گلن راس، نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شده بود.
پ) همین 6 سال قبل، رابرت دنیرو برای بازی در فیلم کتاب بارقه امید، نامزد جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل شد. بردلی کوپر و جنیفر لاورنس (دو بازیگری که هنگام آغاز موفقیتهای دنیرو در مقام بازیگر هنوز متولد هم نشده بودند) برای بازی در همان فیلم، به ترتیب نامزد دریافت جایزه اسکار در رشتههای بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن شدند. آیا این اتفاقات بهمعنای زیر سؤال بردن اعتبار رابرت دنیرو بود؟ آیا عبارت «بازیگر نقش مکمل مرد» در آن فیلم عنوان کوچکی بود؟ نخیر. آن تقسیمبندی فقط بر اساس تأثیرگذاری نقش در پیشبرد درام ماجرا انجام شده بود و یک تقسیمبندی حرفهای بود؛ نه مبتنی بر جایگاه بازیگر.
در چنین شرایطی، چه قضاوتی میتوان در مورد اظهارات عجیب بابک حمیدیان داشت؟
- رفتار عجیب همایون غنیزاده، کارگردان مسخرهباز، در اختتامیه جشنواره فجر، همچون نام فیلماش، چیزی شبیه به یک مسخرهبازی بود. او در ابتدا حاضر نشد برای دریافت جایزه بهترین فیلم اول جشنواره فجر روی صحنه حاضر شود و جوانی افغان را روی صحنه فرستاد تا پس از قرائت بیانیهای، از قول غنیزاده اعلام کند که او جایزه را نخواهد پذیرفت. اما هنگامی که جایزه بهترین فیلم هنر و تجربه هم به مسخرهباز تعلق گرفت، غنیزاده، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، روی صحنه حاضر شد، جایزهاش را دریافت کرد و گفت جایزه قبلی را دریافت نکرده چون آن را دوست نداشته و این جایزه را دریافت کرده چون دوستاش داشته است! غنیزاده در همین حین دچار تناقض شد؛ جایی که گفت قواعد جشنواره را پذیرفته اما جایزه قبلیاش را دریافت نکرده چون احساس نمیکند نگاه نویی به جشنواره فجر اضافه کرده باشد.
آقای غنیزاده! از جمله قواعد جشنواره فجر، یکی هم این است که برای بخش نگاه نو داورانی انتخاب میشوند و آن داوران هستند که بهترین فیلم اول جشنواره را تشخیص میدهند. جایزه نگاه نو هم به این معنی نیست که، هر سال، دریافتکنندهاش نگاه نویی را به تاریخ سینمای ایران یا تاریخ جشنواره فجر اضافه کرده است. ماجرا سادهتر از این حرفها است: برنده این جایزه، سازنده بهترین فیلم اول جشنواره فجر از دید داوران بخش نگاه نو است. شما هم که گفتید قواعد جشنواره را پذیرفتهاید. با این وجود عدم حضورتان برای دریافت جایزه، دقیقاً کنشی سطحپایین و بهمعنای زیر سؤال بردن قواعد جشنواره بود. از آن توهینآمیزتر اما، حضورتان روی سن برای دریافت جایزه دوم بود. این شیوه تقسیمبندی جوایز (ژست اعتراضی میگیرم اما بهطور کلی هم دست رد به سینه همه جوایز نمیزنم) بیشتر تفکر خودتان را زیر سؤال خواهد برد. تحریم جایزه یعنی وقتی خودتان حضور نداشته باشید و فرد دیگری را برای دریافت جایزه بفرستید تا اعتراضی کنایی را نشان دهید (مثل کنش معروف براندو هنگام دریافت جایزه برای بازی در پدرخوانده). وقتی برای دریافت جایزه دوم روی سن حاضر شدید، هر گونه برداشت اعتراضی از عدم دریافت جایزه اولتان، منتفی شد. تقسیمبندی جوایز بر اساس میل شخصیتان هم که عملاً زیر سؤال بردن قوانین جشنواره بود؛ پس آن ادعای شما هم زیر سؤال رفت. اگر بخواهیم بدبینانه به قضیه نگاه کنیم، شاید بتوانیم اینگونه برداشت کنیم که شما – به عنوان یک کارگردان باسابقه در عرصه تئاتر – مقام خود را بالاتر از آن میدانستهاید که نامتان در کنار فیلمسازان تازهکار ذکر شود. اما چون خودتان به این قضیه اشاره نکردهاید، نمیتوان چنین اتهامی را بهراحتی متوجه شما دانست. میماند آنچه خودتان مستقیماً بر زبان آوردهاید: این که جایزه بخش نگاه نو را نپذیرفتهاید چون فکر نمیکنید توانسته باشید نگاه نویی به جشنواره فجر اضافه کنید. با این استدلال، پذیرش جایزه بخش هنر و تجربه به این معنا است که شما پذیرفتهاید که فیلمتان هم هنر است و هم تجربه: خوشا به تواضعتان!
اعتراض هم آداب دارد. وقتی آداب اعتراض را رعایت نکنید، و وقتی تلقی شما از اعتراض چیزی بیش از ادا درآوردن نباشد، نتیجه میشود مثل همین کاری که آقای غنیزاده انجام داد؛ کنشی که تنها به درد شناخته شدن (البته احتمالاً با نام بد) خواهد خورد. غنیزاده با تناقض در رفتارها و گفتارهایش، هم برداشتهای سیاسیِ احتمالی را از کارش از بین برد، هم دم خروس عدم تواضعاش بیرون زد، و هم نتوانست ژست یک مصلح اجتماعی و طرفدار حقوق همه مردم را به خود بگیرد. اعتراض اشتباه، نهتنها به شکست خواهد انجامید، بلکه بسیاری را نسبت به شما بدبین خواهد کرد.