بایگانی‌ها

توهم اعتماد به نفس در فیلمسازی

پل توماس اندرسون در جستجوی دختری نوجوان
پل توماس اندرسون در جستجوی دختری نوجوان

ترجمه:سودابه نیکدان

 

پل توماس اندرسون، کارگردانی که قلب تاریک آمریکا را در فیلم‌هایی مانند «خون خواهد شد» (There Will Be Blood) و «شب‌های عیاشی» (Boogie Nights) به تصویر کشیده است، درباره‌ی آخرین فیلمش که به زودی اکران می‌شود با خبرنگار ورایتی مصاحبه کرد. 

او که از صحبت درباره‌ی فیلم جدیدش، نهمین اثر ارجینال و احتمالا لطیف‌ترین و خوش‌بینانه‌ترین کار حرفه‌ای‌اش هیجان‌زده است اعتراف می‌کند: «هنوز به درستی درنیافتم که چگونه راجع به فیلمم صحبت کنم.»

فیلمبرداری « لیکوریش پیتزا» در حومه شهر لس‌آنجلس، جایی که اندرسون بزرگ شد، انجام شده است. داستان فیلم درباره گری ولنتاین، بازیگر و کارآفرین نوجوان، و آلانا کین، زنی 20 ساله است که به عنوان دستیار عکاس به مدرسه‌ی گری می‌رود و این دو نفر یکدیگر را همانجا برای اولین بار ملاقات می‌کنند. آن‌ها یک شرکت تشک آبی راه‌اندازی می‌کنند، برای بازی در فیلم تست می‌دهند و درگیر کمپین‌های شهرداری می‌شوند. ماجراجویی‌های آن‌ها در سال 1973، در میان تغییرات بزرگ سیاسی، فرهنگی و بحران نفتی، باعث می‌شود با هالیوود قدیم و جدید مواجه شوند. شان پن نقش ویلیام هولدن را بازی می‌کند، در حالی که بردلی کوپر نقش تهیه‌کننده جان پیترز، آرایشگر سابق و دوست پسر باربارا استرایسند را به تصویر می‌کشد.

مترو گلدوین مه‌یر، «لیکوریش پیتزا» را 26 نوامبر در اکران محدود به نمایش خواهد گذاشت. اندرسون قبل از اولین اکران فیلم، درباره رویکردش به کارگردانی، عشق همیشگی‌اش به داستان‌هایی که در فرناندو ولِی می‌گذرند و دلایلش برای اینکه چرا برخلاف دنیل دی لوئیس به فکر بازنشستگی نیست صحبت می‌کند.

سم مندس شما را «یک کارگردان واقعی» خطاب می‌کند. آیا خودتان این را باور دارید؟

من خودم را انسانی با پشتکار و متعهد به هدفم می‌بینیم. بخش زیادی از زندگی‌ام را وقف کارم می‌کنم. سام مندس این توانایی را دارد که کارهای زیادی در حوزه‌های مختلف انجام دهد. اما من وقتی به کارهایش نگاه می‌کنم از خودم می‌پرسم خدایا کارگردانی یک تیاتر چه حسی خواهد داشت و چقدر لذت‌بخش خواهد بود؟ اگر چنین چیزی به من پیشنهاد شود، می‌ترسم از روند همیشگی کارهایم، یعنی کارگردانی آنچه که خودم نوشتم، خیلی دور باشد.

چه چیزی الهام بخش «لیکوریش پیتزا» بود؟

خیلی وقت پیش در حال قدم زدن در محله‌ام و گذر از مدرسه‌ی متوسطه‌ی پورتولا بودم. نوجوان پر شور و حرارتی را دیدم که با دختری عکاس در حال خوش و بش کردن بود. این تصویر اولین جرقه را در ذهن من روشن کرد. چه می‌شود اگر پسری، یک دختر بزرگتر از خودش را به شام دعوت کند، و چه اتفاقی می‌افتد اگر آن دختر برخلاف قضاوت‌های معمول پیشنهادش را بپذیرد؟ 

این ماجرا گذشت تا زمانی که با دوستم که در سن فرناندو ولِی بزرگ شده بود دیدار کردم. او داستانی مشابه چیزی که در فیلم می‌بینید را برایم تعریف کرد، با جزئیاتی که هرکدام از دیگری فوق‌العاده‌تر بودند و داستان به این شکل در ذهنم کامل شد.

«لیکوریش پیتزا» در سن فرناندو ولی اتفاق می‌افتد. چرا بیشتر فیلم‌هایتان آنجا شکل می‌گیرند؟

همه چیز آنجا را دوست دارم، از راحتی و لذت‌بخش بودنش تا طعم و بوی منحصر به فردش. این سوال مدام در ذهنم تکرار می‌شود که آیا باز هم به آنجا برخواهم گشت؟ باز هم یک فیلم دهه هفتادی آنجا شکل خواهد گرفت حتی اگر بارها این کار را تکرار کرده باشم؟ حتما همینطور است. 

«لیکوریش پیتزا» به چه معناست؟

پس از ماه‌ها کوبیدن سر به دیوار و تلاش برای انتخاب اسم، به این نتیجه رسیدم که این دو کلمه به هم چسبیده من را بیشتر به یاد گذشته‌ام می‌اندازد. در دوران جوانی، فروشگاهی را می‌شناختم به نام لیکوریش پیتزا که در جنوب کالیفرنیا واقع شده بود. شاید این اسم روی پوستارها خیلی جذاب به نظر برسد. شرکتی که ما فیلم‌برداری را در آن انجام می‌دادیم «کف خیس» نام داشت، و در مطبوعات برای مدتی به اشتباه نام فیلمم را کف خیس معرفی کرده بودند. تصور این نام را هم برای فیلمم نمی‌توانستم بکنم! 

با توجه به اینکه گری در فیلم 16 ساله است و آلانا در اواسط 20 سالگی، چه محدودیت‌هایی برای روابط عاشقانه آن‌ها در نظر گرفتید؟

روابط این دو فقط زمانی که با هم گرم می‌گیرند و صمیمی می‌شوند عاشقانه است نه در کل فیلم و نقششان. کشش و علاقه را بین آن‌ها می‌توانید به خوبی ببینید اما مرزهایی هم تعیین شده که از آن رد نمی‌شوند.

فیلم‌هایی هستند که در شکل گرفتن «لیکوریش پیتزا» تاثیر داشته باشند؟

دو فیلمی که به عنوان معیار پس ذهن من جا خوش کرده بودند «دیوارنویسی آمریکایی» (American Graffiti) و «اوقات خوش در ریچمونت های» (Fast Times at Ridgemont High) بودند.

شما فیلمبرداری را در طول همه‌گیری کرونا انجام دادید. آیا پروتکل‌ها باعث شدند که از جذابیت تجربه فیلمسازی کاسته شود؟

آن پروتکل‌ها برای ما مانعی نبودند. این لذت‌بخش‌ترین تجربه‌ای بود که در ساخت یک فیلم داشتم. بودن در بین دوستان و خانواده‌ام، قدم زدن در محله قدیمی‌ام و تکرار بازی‌های کودکانه خیلی عالی بود و لحظات خوشی برایم ساخت.

آلفرد هیچکاک عادت داشت برای فیلم‌هایش، فیلمنامه‌ی مصور آماده کند، در نتیجه به گفته‌ی خودش، کارش تا حد زیادی قبل از ورود بازیگران به صحنه انجام شده بود. شما هم همینطورید؟ 

معمولا یک برنامه دارم که بیش از حد هم چهارچوب‌بندی و نهایی نیست. یک طرح کلی دارم و جزئیات را به شرایط می‌سپارم. برای من دانستن هر نکته‌ی کوچک از فیلمی که قرار است فیلمبرداری شود هیچ جذابیتی ندارد، و به نظرم همیشه باید جایی برای کشف و رخ دادن اتفاقات جدید وجود داشته باشد.

 

آیا فیلم‌های خود را با در نظر گرفتن بازیگران می‌نویسید؟

اغلب اینطور است. دوست دارم با کسانی که قبلا همکاری داشتم کار کنم. کار کردن با کسانی که از نزدیک نمی‌شناسم و درکی از خصوصیات شخصی آن‌ها ندارم خیلی سخت است. 

چه چیزی باعث شد آلانا هایم را برای بازی در نقش آلانا انتخاب کنید؟

داستان این فیلم کاملا به سن فرناندو ولِی وابسطه است. از نظر انتخاب بازیگر مهم بود کسی را انتخاب کنیم که به این محیط نزدیک باشد. مثل این است که اگر قرار بود در نیویورک داستانی روایت شود، مریسا تومی را انتخاب می‌کردم. هایم اهل ولِی است، با استعداد است و سریع یاد می‌گیرد و هزاران خصوصیت جذاب دارد که او را برای این نقش مناسب کرده. 

شما کوپر هافمن، پسر فیلیپ سیمور هافمن فقید را برای بازی در نقش گری انتخاب کردید. او قبلا تجربه‌ی کار فیلم داشته؟

کوپر سال‌های زیادی تجربه ساخت فیلم‌های خانگی با من و خانواده‌ام داشت. ابتدا این نقش را نه صرفا برای او بلکه برای یک پسر 15 یا 16 ساله نامشخص نوشتم. وقتی داشتم آن را می‌نوشتم هرگز تصور نمی‌کردم که آن شخص کوپر باشد. فکر می‌کردم مسیر سنتی‌تری را در پیش بگیرم و دنبال یک بازیگر جوان بروم. چند نفری را دیدم که با استعداد بودند، اما اکثر آن‌ها بیش از حد آموزش دیده، مصنوعی و جاه‌طلب به نظر می‌رسیدند، که برای من جالب نبود.

شان پن نقش یک بازیگر الکلی به نام جک هولدن را بازی می‌کند. او قرار است ویلیام هولدن باشد؟

شان پن در نقش جک هولدن بازی می‌کند که یکی از بازیگران جانشین ویلیام هولدن است. من نوعی هدف متحرک دارم. زمانی احساس می‌کنم که باید شخصیت‌ها را با نام واقعی آن‌ها صدا بزنم و زمانی که یک جانشین برای یک نقش خلق می‌کنم. به عنوان مثال، کریستین ابرسول نقش لوسیل بال را بازی می‌کند، اما ما او را لوسیل دولیتل صدا می‌کنیم.

خط مشی شما برای انتخاب کاراکترهایتان چیست؟

مبهم است، اما به نقطه‌ای رسیدم که با خودم ‌گفتم «من نمی‌خواهم کسی را برای جعل هویت ویلیام هولدن استخدام کنم.» می‌خواستم کسی را پیدا کنم که نمادین به نظر برسد، و هیچ کس نمادین‌تر از شان پن نیست. تا زمانی که کارگردانی می‌کنم، از شان پن می‌خواهم در سینما بازی کند. من او را برای «شب‌های عیاشی» در قسمتی که آلفرد مولینا در صحنه ترقه‌بازی حضور داشت، می‌خواستم. آنچه در این نقش او جلب توجه می‌کند این است که اصلا خنده‌دار نیست، شان قرار نیست کار خنده‌داری انجام دهد؛ او نهایت جدیت و توهمات یک بازیگر را بازی می‌کند که همین امر او را خنده‌دار می‌کند.

نقش جان پیترز که در دنیای واقعی او را می‌شناسیم قرار است در این فیلم بازی شود. به او گفتی که یکی از شخصیت‌های فیلم است؟

با او تماس گرفتم و اطلاع دادم که ما چنین داستانی را روایت خواهیم کرد و او یکی از کاراکترها خواهد بود. او کاملا از این موضوع هیجان‌زده و خوشحال به نظر می‌رسید. بسیار دوست‌داشتنی بود و گفت: «شما می‌توانید هر کاری که دوست دارید انجام دهید، اما لطفا فقط تکه کلام مرا هم به نقشم اضافه کنید.» و من هم قبول کردم.

در فیلم، زمانی که گری و آلانا یک تشک آبی را به خانه‌ جان پیترز می‌رسانند، او بسیار پرخاشگر است. آیا این اتفاق واقعا افتاده بود؟

گری برای من داستانی در مورد تحویل این تشک‌ها به خانه جان پیترز تعریف کرد و گفت که با آن‌ها خیلی برخورد خوبی داشت و آدم فوق‌العاده‌ای بود. فکر کردم، خوب این خیلی دراماتیک نیست. ما نیاز داریم که دقیقا برعکس این اتفاق بیفتد. بنابراین به کمک چیزهایی که در طول سال‌ها شنیده بودم، یک نسخه هیولایی از جان پیترز خلق کردم. همه چیزهایی که در مورد لاف‌زنی و خشونت زیاد هر تهیه کننده هالیوودی در آن زمان شنیده بودم برداشتم و در آن نقش قرار دادم.

 

شما فیلم‌های سنگینی مانند «استاد» و «خون خواهد شد» ساخته‌اید. «لیکوریش پیتزا» بسیار پر حرارت و احساسی است. قصدتان این بود که چیزی سبک‌تر بسازید؟

شاید. یادم نمی‌آید که به آن نگاه جدی داشته باشم. این فیلم زمانی در ذهنم پدیدار شد که مشغول نوشتن چند چیز سنگین‌تر دیگر بودم. بر خلاف بقیه، این داستان به نظرم بسیار درخشان آمد. مرا مشتاق کرد که به خیابان‌ها بروم و آن را بسازم.

شما چندین دهه دنبال شان پن بودید. آیا بازیگران دیگری هستند که بخواهید با آن‌ها کار کنید؟

دنزل (دنزل واشنگتن). قدرت، میزان توانمندی و گستره درخشش بازی‌اش، باعث می‌شود که حتی فکر کردن در مورد همکاری با او بسیار هیجان‌انگیز باشد. اولیویا کلمن، او یک قدرت مطلق است. وقتی یک بار با کسی کار می‌کنم، واقعا می‌خواهم بارها و بارها باز هم با او همکاری کنم. واقعا می‌خواهم با تک تک افرادی که در این فیلم حضور دارند باز هم کار کنم. بسیار مشتاقم که دوباره با فینیکس کار کنم. 

کوئنتین تارانتینو پس از ساخت 10 فیلم بازنشسته می‌شود. بازیگرانی مانند دنیل دی‌لوئیس که با آن‌ها کار کرده‌اید ادعا می‌کنند که بازنشسته شده‌اند. آیا شما هم چنین قصدی دارید؟

من خیلی غریزی هستم و هیچوقت برنامه‌ریزی نمی‌کنم که سرنوشتم را رقم بزنم یا جلوی خودم را برای انجام کاری بگیرم. می‌دانم که احساس کوئنتین به عنوان یک دانشجوی تاریخ سینما این است که کارگردانان با افزایش سن کم‌کار می‌شوند. می‌خواهم تا زمانی که می‌توانم کار کنم. اگر می‌خواستم بازنشسته شوم، مطمئنا این موضوع را به کسی نمی‌گفتم. 

با افزایش سن، به عنوان یک فیلمساز چگونه تغییر کرده‌اید؟

غریزه‌ام می‌گوید که اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده‌ام، اما هرکسی که این کار را انجام داده می‌داند که اعتماد به نفس یک توهم است. کار خوب یک روز ممکن است بعدها معنایی نداشته باشد. با بالا رفتن سن، در پیش‌بینی چند قدم جلوتر یا درک چگونگی تکامل عملکردتان بهتر می‌شوید. داشتن دید وسیع‌تر تنها با تجربه ممکن است. ممکن است 25 سال تجربه‌ی فیلمسازی داشته باشید، اما وقتی روی مجموعه‌ی کارهایتان قدم می‌گذارید به همان تازه‌کاری که بودید تبدیل می‌شوید. این کشش یا میل بسیاری از ماست.