بایگانی‌ها

جنجال بر سر ساخت قصه های واقعی در سینما!

جنجال بر سر ساخت قصه های واقعی در سینما!
جنجال بر سر ساخت قصه های واقعی در سینما!

 

ریدلی اسکات کارگردان نامدار، در  زمانه‌ای که کرونا چند سال است سینما را از رمق انداخته توانسته بازگشت قدرتمندی با فیلم‌هایش داشته باشد. «آخرین دوئل» و «خانه گوچی» ساخته‌های جدید این کارگردان با حضور بازیگران مطرح شاید در گیشه موفق نبودند ولی اهمیت بسیار بالایی دارند. هر دو فیلم براساس اتفاقات واقعی ساخته شده‌اند و رسوایی افراد مشهور تم مشترک آن‌ها است. ساختن فیلم بر اساس زندگی افراد حقیقی کار بسیار سختی است و ریدلی اسکات بار دیگر ثابت کرده که چقدر در روایت تاریخی و بر اساس واقعیت چیره دست است.

 

 

این انتخاب‌ها برای ریدلی اسکات کم دردسر هم نبوده‌اند و مثلا برخی از افراد خانواده گوچی مواضع تندی علیه او‌ گرفته‌اند، که البته فاقد اعتبار و اهمیت است. سینما و درام این اجازه را به فیلمساز می‌دهد که روایت خودش را از اتفاقات واقعی داشته باشد و هیچ کس هم نباید در سینما دنبال حقایق ریاضی باشد. فیلمساز باید بتواند با درک خودش داستانی نشان مخاطب دهد که بعد از تماشای آن به نتایج مد نظر فیلمساز منتهی شود. همزمانی اکران این دو فیلم ثابت می‌کند خود ریدلی اسکات این امر را خیلی خوب می‌فهمد و حتی در «آخرین دوئل» با حرکتی فرمال، خیلی زیرکانه اهمیت راوی را به تصویر می‌کشد. اهمیت راوی مسئله‌ای است که امروزه از همیشه بیشتر با آن درگیر هستیم. همه چیز در هزاره جدید با سلطه‌ی اینترنت تفاوت زیادی با گذشته دارد. صنعت سرگرمی و مد در این بین بیشترین بهره را از این سلطه برده‌اند. سرعت زیاد پخش شدن اخبار و تصاویر بدون اینترنت امکان‌پذیر نبودند. هر چیزی که سود زیادی دارد، ضرر بزرگ‌تری هم در کمین استفاده از آن قرار گرفته. مثلا اگر شرکتی در زمینه تولید فیلم فعالیت کند یا حتی تولید لباس، به میزان سرعت و گستردگی تبلیغات مثبت برای فروش بیشتر، هر اتفاق ناخوشایند یا هر رسوایی غیرمنتظره می‌تواند ابعاد فاجعه‌بارتری از هزاره گذشته به ارمغان بیاورد. رسوایی بزرگ چند سال اخیر را به یاد بیاورید، خبر هاروی واینستاین تأثیر بسیار مهمی در تمام صنایع سرگرمی و مد و هرجایی که زن‌ها حضور پر رنگی دارند گذاشت. چنین تأثیری بدون اینترنت اتفاق نمی‌افتاد، یعنی تاریخ این را به ما ثابت کرده. مجرمان مشهور در گذشته حتی اگر محاکمه هم می‌شدند توسط جامعه طرد نشده و موج خاصی برای مبارزه با جنس جرایمشان راه نمی‌افتاد. برای قیاس لازم نیست به خیلی قبل‌تر برویم که مطالعه تاریخی زیادی لازم باشد. نزدیک‌ترین زمان به عصر اینترنت، دهه‌ی نود است. دهه‌ای که به‌ویژه برای افراد قدرتمند و ثروتمند، زمانه رسوایی‌ها بود. از رسوایی بیل کلینتن گرفته تا اوجی سیمپسون و حتی همین خانواده گوچی در ایتالیا. اگر از لحاظ ریاضی ابعاد فاجعه‌های آن چنانی دهه‌ی نود را با جرائم هاروی واینستین و مثلا کوین اسپیسی مقایسه کنیم به این نتیجه می‌سیم که مردم و سیستم قضایی و رسانه‌ها آن موقع کم‌کاری می‌کردند! درست است که این وقایع در زمان خودشان هم بزرگ بودند و رسانه‌ها حسابی بهشان پرداختند ولی فکر کنید اگر توئیتر آن موقع وجود داشت و اتفاقاتی این چنینی می‌افتادند‌، جریان‌هایی به راه می‌افتاد که حالا تصورشان هم ممکن نیست! شبکه‌های اجتماعی قادرند کوچکترین حاشیه را به یک ترند بزرگ بدل کنند چه برسد به اتفاقاتی که تأثیر فرهنگی و روانی بزرگی روی ملت دارند. قدرت رسانه‌های گذشته با حضور مردم در اینترنت مثل تفاوت میان دینامیت و بمب اتم‌است!