بایگانی‌ها

حق زندگی

حق زندگی
حق زندگی

 

 

 

حسین جوانی:گانگوبای کاتیاوادی، فیلم تازه‌ی سانجای لیلا بانسالی، به زندگی «گانگابای هارجیوانداس» مشهور به «گانگوبای کاتیاوادی» می‌پردازد. زنی که در دهه‌ی‌های میانی قرن بیستم به مرور از دختری تن‌فروش تبدیل به یکی از قدرتمندترین زنان بمبئی شد. بسیاری او یکی از نخستین فعالان حقوق زنان در هند می‌دانند اما بسیاری هم اعتقاد دارند قدرت و شهرتش، نتیجه‌ی رابطه‌اش با مافیاست؛ به همین دلیل به او «ملکه‌ی مافیا» می‌گویند.

اسم فیلم اندکی عجیب است و شاید تلفظ کردن کار سختی باشد. «گانگوبای» اسمی زنانه است و «کاتیوادی» شبه جزیره‌ای در شمال غربی هند. گانگوبای کاتیاوادی اسم یا بهتر است بگوییم شهرتِ زنی شناخته شده در دهه‌ی 1960 هند است. گانگوبای این اسم را خودش روی خودش گذاشت. وقتی در نوجوانی به عشق تبدیل شدن به ستاره‌ی سینما به همراه پسری که عاشقش شده بود، راهی بمبئی شد،او اسم دیگری داشت. اما پسر او را به روسپی خانه‌ای فروخت و رهای‌اش کرد. گانگوبای نه راه پَس داشت نه راه پیش. اگر می‌ماند باید تن به فحشا می‌داد و اگر به خانه باز می‌گشت توسط خانواده‌اش کشته می‌شد. گانگوبای پس از کلنجار بسیار بالاخره تصمیم گرفت زنده بماند اما به روش خودش. 

با اینکه زمان زیادی از گانگوبای کاتیاوادی در یک خانه بدنام جریان دارد، اما بانسالی بیش از هر چیز علاقه‌مند به نمایش فرهنگ جاری در خیابان‌های بدنامِ بمبئی و کندوکاو در خلق‌و‌خوی مردم آن منطقه است. به تصویر کشیدن جریان زندگی در محله‌ای که ساکنانش مشکلی با حضور این زنان ندارد. بچه‌ها به مدرسه می‌روند، کاسب‌ها مغازه‌های خود را باز می‌کنند و مردم برای خرید می‌آیند. صدای اذان به گوش می‌رسد و مسلمانان برایِ ادای نماز به مسجد می‌روند. رفته رفته شب می‌شود. بعضی از مردم به خانه باز می‌گردند، بعضی راهی سینماها می‌شوند و بعضی ترجیح می‌دهند سر راه‌شان سری به روسپی خانه بزنند. گانگوبای در تقابل و پیوند با چنین فرهنگی رشد کرده و جایگاهی اجتماعی به دست می‌آورد. زنی در مرز میان اسطوره و هیولا. از سویی مدافع حقوق زنان تن‌فروش و بچه‌های‌شان و از سوی دیگر واسطه‌ی میان مافیا و مشتری‌های همیشگی‌شان.

گانگوبای کاتیاوادی پس از مقدمه‌ای طولانی که شامل مراحل به قدرت رسیدنِ گانگوبای در محله است، به آرامی از او شخصیتی مبارز می‌سازد که در تلاش برای کسب حقوق اولیه‌ی انسانی، دست به اعمالی تاریخی می‌زند. مصاحبه با مطبوعات، سخنرانی در مجامع و در نهایت دیدار با نخست وزیر هند( در فیلم اشاره نمی‌شود گانگوبای با کدام نخست وزیر دیدار کرده اما شایعاتی وجود دارد که او به دیدار جواهر لعل نهرو رفته). 

گانگوبای کاتیاوادی فیلمی در ستایش هند است. نمایش پُرجزئیاتِ راه سختی که مردم و دولت‌مردان هند برای آزادی و شکل‌گیری نهادهای مدنی پشت سر گذاشته‌اند و به آن افتخار می‌کنند. فرقی هم ندارد مبارزان این راه حقوق‌دان‌ها باشند یا زنانی که داغ ننگ روسپیگری بر پیشانی دارند. 

اما جدای از مضامین فیلم، گانگوبای کاتیاوادی مدیون حضور خیره کننده عالیا بات در نقش گانگوبای است. گانگوبای دختری فروخته شده با آرزوهایی بر باد رفته است که تمامی پل‌های پشت سرش را خراب کرده، اما هیچگاه این سرخوردگی را فریاد نمی‌زند. در سکوت و به تنهایی رنج می‌کشد و غمش را پشت زبانِ تند و نیش‌وکنایه‌های‌ طنزآمیزش پنهان نگه می‌دارد. بهترین مثال برایِ کیفیت بالایِ بازیِ عالیا بات صحنه‌های مربوط به جشن ناوراتری است. جایی که در میان هیاهوی جشن، بدون آنکه کلامی به زبان بیاورد، با اندوه فقدان پدرش مواجهه می‌شود.