بایگانی‌ها

خاطره درخت و باغبانی که پیر شد!

خاطره درخت و باغبانی که پیر شد!
خاطره درخت و باغبانی که پیر شد!

محراب توکلی

 

 

فیلم مغفول مانده «نگهبان شب» اثر رضا میرکریمی به نظر اغلب منتقدین و نویسندگان سینمایی پخته‌ترین و عمیق‌ترین فیلم این کارگردان است. در یادداشت‌ها و گفت‌وگوهای زیادی به این پختگی و عمق پرداخته شده است. هرکدام از آن‌ها به نوعی موتیف‌های روایی و بصری «نگهبان شب» را زیر ذره‌بین قرار داده تا به نتیجه‌ای برسند. اما شاید توجه این جزئیات نتواند نسبت مشخصی با سینمای میرکریمی برقرار کند. چرا که سینمای کارگردان «قصر شیرین» با یک منطق شهودی و احساسی درک و دریافت می‌شود. منطقی که از قوای ذهن به دور است و به سادگی تمام شکل می‌گیرد. در یک برداشت نسبتاً! متفاوت احساس می‌کنیم، میرکریمی ساختارهای مهم فیلم خود را اعم از «شخصیت» و «روایت» در خدمت فضای اثر قرار می‌دهد. اساسا فیلم‌های میرکریمی با سکانس‌ یا پلان‌هایی می‌شناسیم که احساساتمان را درگیر کرده‌اند. 

از نگاه‌ عاجزانه و توام با ترس مسعود رایگان در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» تا یک جمله از حامد بهداد در فیلم «قصرشیرین»: “منم هیچ‌کس رو ندارم، رضا هم مُرد خیالت راحت” تمام این موتیف‌ها در یک میزانسن ساده به احساسات مخاطب هجوم آورده و قوه ادراکی‌اش را به کار می‌‌اندازد. هرچقدر هم که می‌خواد پاسخ مشخص برای این احساسات پیدا کند، نمی‌تواند. چرا که نرسیدن به پاسخ و درگیر ماندن رسالت موقعیت‌ها و فضای آثار رضا میرکریمی است. البته نوعی رهایی در پایان هرکدام از این آثار تعبیه شده است. کارگردان فیلم «به همین سادگی» به گفته خودش همواره سعی می‌کند تا فیلم‌هایش را با سویه‌هایی از نور «امید» به پایان رسد. اگرچه سکانس‌ها و موقعیت‌های گفته‌شده پس از اتمام اثر همچنان به عنوان یک گره با بیننده همراه هستند. در فضای فیلم «نگهبان شب» نیز موقعیت‌هایی وجود دارد که می‌تواند احساسات مخاطب را دگرگون کند. مهم‌ترین خاطره شخصیت پیرمرد از فرزندش است. پیرمرد داستان «نگهبان شب» نقش باغبانی را دارد که برای «درخت» ارزش زیادی قائل است. این شخصیت خاطره جدایی و قهر خود با فرزندش را برای شخصیت اصلی (رسول) بازگو می‌کند. با بازگو شدنِ این خاطره موقعیتی رمانتیک شکل می‌گیرد و میرکریمی احساسات مخاطب را به اصطلاح قلاب‌گیر می‌کند. حال با طی شدن مسیر قصه باید منتظر سویه‌هایی از امید باشیم. میرکریمی به این انتظار پاسخ می‌دهد. پاسخ او اما از جنس دیگری است. پاسخی که شباهتی چندانی به امید ندارد. بیشتر به «رهایی» می‌ماند.

در میان تمام ظرفیت‌های اتمسفریک و احساسات‌برانگیز «نگهبان شب» نکته‌ای وجود دارد. نکته یا شاید هم یک ضعف. ضعفی که تنها در مقایسه با دیگر آثار رضا میرکریمی قابل تعریف است. آن هم موسیقی است. فضای موسیقایی اثر در نسبت با «خیلی دور، خیلی نزدیک» و یا «قصر شیرین» کمی ضعیف‌تر عمل می‌کند.