سینا بحیرایی
«بعضیها داغشو دوست دارند» اساسا محور خود را بر روی یک موضوع جنجالی بنا کردهاست. در واقع در بستر تلاش دو موزیسین مرد برای ورود به یک گروه زنانه و دست یافتن به مقداری پول برای گذران زندگی، فیلم از بسیاری از تابوهای دوران خود عبور میکند. هوشمندی فیلم در این است که تمام این تابوشکنیها را بدون هیچ حاشیه و جنجالی انجام میدهد. چرا که ایده مرکزی آن چنان هوشمندانه و خلاقانه است که راه را بر روی هر نوع اعتراضی میبندد.
مسلما بیلی وایلدر و دیگر عوامل فیلم فکرش را هم نمیکردند که پنجاه، شصت سال بعد تمام این موضوعات جنجالی که مطرح کردهاند، مسائل عادی از دید دنیا، دست کم بخش قابل توجهی از دنیا تبدیل میشوند. بررسی دوباره این فیلم در بستر موضوعات امروز دنیا میتواند ما را به نتایج جالبی برساند. تراجنسیتی یا ترنسکشوالیسم از جمله موضوعات مهمی است که فیلم به شکل جالب و ناخواستهای مورد توجه قرار میدهد. دافنه (جک لمون) کسی است که اولین بار ایده پوشیدن لباسهای زنانه را مطرح میکند. بر خلاف جوزفین (تونی کرتیس) که همان ابتدا هیچ تمایلی به این نقشهای تازه ندارد و به دنبال اهداف دیگر خود میرود، دافنه کاملا در جنسیت خود فرو میرود. با شوگر (مریلین مونرو) و دیگر اعضاء گروه در ساحل بازی میکند و قضیه تلاش برای نزدیک شدن به شوگر را به کلی فراموش میکند. اوضاع وقتی جالب میشود که آزگود، پیرمرد ثروتمندی که در همان هتل سکونت دارد عاشق دافنه میشود. آنها با هم میرقصند، آزگود به او پیشنهاد ازدواج میدهد و یک دستبند گرانبها به او اهدا میکند. وقتی جوزفین برمیگردد متوجه میشود که دافنه به تدریج با هویت تازه خود کنار آمده و حتی به دنبال این است که با آزگود ازدواج کند! بعدا که پای اسپتس گنگستر و زیردستانش به هتل باز میشود، جری و جو دوباره مجبور میشوند به لباسهای زنانه خود روی بیاورند. به نظر میرسد آنها راهی جز پذیرش هویتهای تازه خود ندارند.
در بحث جنسیت هم، «بعضیها داغشو دوست دارند» با وجود محدودیتهای سفت و سخت آن دوران هالیوود، از خطر قرمزهای زیادی عبور میکند. اگر لایه سرگرمکننده سطحی فیلمنامه را کنار بگذاریم، چند صحنه تابوشکن در فیلم وجود دارد که ارتباطات معناداری با مرزهای فرهنگی و اخلاقی تازه دنیای امروز دارند. یکی از معروفترین صحنهها جایی در اواخر فیلم است که جری در قالب و پوشش جوزفین وارد صحنه کنسرت میشود و به سراغ شوگر میرود. تنها تماشاگر است که از حقیقت ماجرا خبر دارد. البته فیلم طبق معمول با یک ترفند هوشمندانه از جنجالهای احتمالی دوری میکند. همین رفتار شوگر را مطمئن میکند که جوزفین همان جری است. به همین دلیل کنسرت را نیمهکاره رها میکند و به سراغ جری میرود.
چند دقیقه و در پایان فیلم، با یکی از معروفترین صحنهها و دیالوگهای تاریخ سینما مواجه میشویم که اتفاقا تاییدی بر ادامه همین بحث است. دافنه که متوجه شده به هیچ وجه نمیتواند آزگود را از ازدواج با خودش منصرف کند، کلاهگیسش را برمیدارد و اعلام میکند که یک مرد است. اما آزگود بدون توجه به این صحبت، لبخندی میزند و اعلام میکند که: «هیچکس کامل نیست!» عجیب نیست که این جمله تا این حد معروف شده است، چرا که تمام مرزها و تابوهای جامعه آن دوران را رد میکند. آزگود رسما اعلام میکند که عاشق دافنه/جری شده است و جنسیت او برایش اهمیتی ندارد. مسلما نه وایلدر و نه هیچیک از عوامل فیلم در آن زمان تصور نمیکردند این شوخی افراطی آنها چند دهه بعد به امری معمولی در بسیاری از جوامع تبدیل شود.
از نظر فیلمنامه، همچون دیگر کارهای بیلی وایلدر و به طور کلی سینمای کلاسیک، با یک فیلمنامه کم نظیر طرف هستیم. فیلم بر اساس فیلمی فرانسوی به نام «نمایش عشق» (ریچارد پوتیه – ۱۹۳۵) ساخته شده است. ایده وارد شدن گروه گنگستری به ماجرا و تبدیل شدن جری و جو به شاهدان قتل، چیزی است که تیم نویسندگان هالیوودی به داستان اضافه کرده است. فیلمنامه به خوبی موفق میشود از ابتدا تا انتها، انسجام خود را حفظ کند. اما با نگاهی سختگیرانه میتوان ایرادهایی به آن گرفت. در ابتدای فیلم، این جری/دافنه است که عاشق شوگر میشود. وقتی بطری شوگر بر روی زمین میافتد، این جری است که به دادش میرسد. آنها بعدا در قطار یک مهمانی با یکدیگر برگزار میکنند. ولی هرچه فیلم بیشتر جلو میرود، به تدریج جو جای جری را میگیرد. هیچگاه به شکل واضحی مشخص نمیشود که چرا جری رضایت میدهد و دیگر تلاشی برای دستیابی به شوگر انجام نمیدهد. به تدریج فیلمنامه بر روی جو و تلاشهای او برای دستیابی به شوگر تمرکز میکند، به همین دلیل جری در حاشیه قرار میگیرد و تنها در نقش یک شخصیت مکمل ظاهر میشود. چون هدف، اقدامات جو است ما ناچاریم منطق فیلمنامه و توجیهاتی که در نظر میگیرد را قبول کنیم. چون جو باید در کشتی تفریحی با شوگر قرار بگذارد، پس جری مجبور است در ساحل با آزگود چند ساعت تانگو برقصد و حرفی بر زبان نیاورد. چون جو باید در قالب یک تاجر ثروتمند برای شوگر هدیهای بفرستد، از دستبند جری استفاده میکند و او هم حرفی بر زبان نمیآورد. البته شاید برای یک فیلم کمدی رمانتیک مفرح، داریم بیش از حد سختگیرانه عمل میکنیم!
ولی در نهایت چیزی که مهم است این است که «بعضیها داغشو دوست دارند»، به شایستگی موفق شد به یکی از آثار کلاسیک و ماندگار دنیای سینما تبدیل شود. به لطف فیلمنامه هوشمندانه، کارگردانی بینظیر بیلی وایلدر و تیم بازیگری فوق العاده، این فیلم همیشه در بسیاری از نظرسنجیهای سینمایی جایگاهی قابل توجه را به خود اختصاص میدهد و با گذشت چیزی در حدود ۷۰ سال از زمان ساخت آن، همچنان توانایی جذب مخاطبان تازه را دارد.