بایگانی‌ها

رویای محبوس در زیرزمین…

رویای محبوس در زیرزمین...
رویای محبوس در زیرزمین...

 

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین-«انگل/پارازیت» ساخته بونگ جون هو برنده نخل طلای جشنواره جهانی فیلم کن 2019 است. پیشتر بونگ جون-هو کارگردان کره‌ای با  فیلم‌های«اوکجا» و «برف شکن» شهرت بدست آورده بود. «انگل» داستان دو خانواده از محیط‌های بسیار متفاوت را روایت می‌کند که در کنار هم قرار می‌گیرند.

+++

 

فیلم «انگل» درباره یک توطئه خانوادگی است که اعضای یک خانواده فقیر، آن را همچون یک داستان هیجان انگیز قدم به قدم جلو می برند: ایده اولیه ای را برای به دام انداختن خانواده ای پولدار طراحی می کنند و وقتی طعمه به قلاب شان می افتد، آرام آرام نقشه شان را بسط و گسترش می دهند و موقعیت هایی را برای رسیدن به هدف شرورانه شان می سازند و روابط مبتنی بر سوءاستفاده شان را در زنجیره ای به هم پیوسته شکل می دهند تا درنهایت به جای زندگی در آن آلونک نمور و بدبو و فلاکت بار، در آن خانه مجلل و باشکوه ساکن شوند و به طبقه اجتماعی صاحبان خانه ارتقا بیابند اما نه فقط به مرتبه بالاتر دست نمی یابند، بلکه به شکل دردناکی با فروتری و زیردستی خود روبرو می شوند. از این رو فیلم می توانست اثری آشنا و قابل انتظار درباره اختلاف طبقاتی و پیامدهای تلخ و دهشتناک آن باشد اما حالا از یک سو به اثر بازیگوشانه و سرزنده ای مثل «نیش» ( بوچ کسیدی و ساندنس کید) در باب لذت کلاهبرداری وصل می شود و از سوی دیگر به اثر تلخ و سیاهی همچون «ویریدیانا» (لوئیس بونوئل) پیرامون رستگاری ناممکن ربط می‌یابد و به مدد بازی هوشمندانه و خلاقانه بونگ جون هو با ژانر و لحن، فیلمی غافلگیرکننده و تکان دهنده حاصل شده است که موفق می‌شود از درونمایه تکراری خود پیرامون تنش فقیر و ثروتمند آشنایی زدایی کند و درک و دریافت ما از مفهوم بی عدالتی اجتماعی را دگرگون سازد.

فیلم با شوخی با موضوع شکاف طبقاتی آغاز می شود و از بین رفتن آن را در دل روندی مضحک و ساده لوحانه ترسیم می کند که چطور خانواده فقیری با زرنگی و حقه بازی جای خانواده پولداری را در خانه اعیانی تصاحب می کنند اما بتدریج ابعاد پیچیده و هراسناکی می یابد و لحن کمیک فیلم به تراژیک تغییر می کند و طنز ناشی از موقعیت گروتسکی که می بینیم، به ترس و وحشت بدل می شود و ذات شرور و خشن و هراسناک فیلم از زیر لایه ظاهری شوخ و بامزه اش سر برمی آورد. در نهایت آن گسست میان فقیر و پولدار نه فقط بسته نمی شود، بلکه مرزهای خود را به شکل مهیب و ویرانگری در سطوح مختلف طبقات گسترش می دهد و دیگر فقط با تقابل افراد در دو طبقه کارگر و سرمایه داری روبرو نیستیم و آن خشم و نفرتی که طبقه پایین از طبقه برتر خود دریافت کرده است، در بروز تحقیر و خشونت نسبت به پایین تر از خود مشاهده می کنیم و با تداوم این گسست تاریخی روبرو می شویم که در گذر زمان ماهیت هولناک تری یافته و صورت بندی های گسترده تر و متنوع تری پیدا کرده است. در واقع بونگ جون هو به واسطه درهم آمیزی ژانرها و تغییر لحن ها و پچیش های روایی به دستاورد مهمی در زمینه حذف قطب بندی آشنای فقیر و ثروتمند می رسد و امکان جا به جایی و تغییر شکاف ها و تنش ها در میان طبقات را به دست می آورد و با عوض کردن مدام جایگاه پایین و بالا در میان شخصیت ها، شکل و معنای تازه ای از انسان معاصر گرفتار در نظام  سلسله مراتبی طبقاتی را ارائه می‌دهد.

جدال جمعی خدمتکارها با یکدیگر در آن خانه اعیانی برای تصاحب رئیس پولدار، صحنه ای تکان دهنده از وضعیت ناعادلانه جهان است که فقیرها یکدیگر را در رقابتی خشونت بار از پله ها هل می دهند و به پایین در زیرزمین می رانند تا خودشان به جایگاه پولدارها برسند و در طبقه بالا بمانند و از این جهت آن خانه مجلل که تصاحبش هدف و رویای شخصیتها برای تغییر وضعیت شان به حساب می آید، کارکردی کنایه آمیز و آیرونیک می یابد که درون خود همواره ساختار نابرابر طبقاتی را حفظ کرده است و در طول سالهای متمادی صاحبان پولدار آن عوض شده اند اما خدمتکارها ثابت مانده اند و آن پیامی که با خاموش و روشن شدن چراغ از داخل زیرزمین به بیرون منتقل می شود، چیزی جز تأکید بر تداوم بی عدالتی و تبعیض نیست و به همین دلیل وقتی در پایان پسر از کارکردن و پولدار شدن و خریدن خانه سخن می گوید، انگار با استهزاء و ریشخند رویای بچه گانه اش از سر نگاهی پوچ و بدبینانه در جهت اصلاح نظام طبقاتی جهان از سوی بونگ جون هو روبرو هستیم.