بایگانی‌ها

زنان بدون مردان

زنان بدون مردان
زنان بدون مردان

 

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-روایت داستان در یک فضای بسته و محدود،یکی از شیوه های نه چندان مرسوم در فیلمنامه نویسی به حساب می آید که علاقمندان اندکی داشته و دلیل آن را هم می توان در سختی های بسیار آن جستجو کرد.در این شکل از روایت،نویسنده فیلمنامه باید قصه خود را در فضایی بسته و بر پایه شخصیت های نه چندان زیاد روایت کرده و تماشاگر را با خود همراه کند.کاری سخت و پیچیده که نمونه های درخشان چندانی در سینمای جهان نداشته و یکی از آنها با نام «بازرس» ساخته جوزف ال.منکیه ویچ به واسطه پخش چندین باره تلویزیونی اش برای علاقمندان سینما در ایران کاملا آشنا به نظر می رسد.این مدل فیلمسازی با توجه به سختی هایش،چندان مورد علاقه فیلمسازان ایرانی نبوده و تنها نمونه های اندکی را می توان در این باب مشاهده کرد.برای مثال می توان به میهمانی خصوصی ساخته حسن هدایت در دهه شصت و «برف روی شیروانی داغ» به کارگردانی هادی کریمی در اواخر دهه هشتاد اشاره کرد.

«سرکوب» ساخته رضا گوران تازه ترین نمونه در این رابطه است که به واسطه نوع دکوپاژ گوران و بازی ها به تئاتر نزدیک است. این نزدیکی که در نقدهای زیادی هم به آن اشاره شده،نقطه ضعف فیلم به حساب نمی آید بلکه تنها یک خصیصه است که می تواند علاقمندان یا منتقدانی داشته باشد.فیلم با یک گفتگوی درونی آغاز می شود:زن میانسال پریشان احوالی که روبروی آینه دستشویی ایستاده و به زبان ترکی با خود حرف می زند.در حالی که زنی جوان مشغول پخت و پز در آشپزخانه است.با ورود دختر زن(پروانه)به خانه،قصه شکل گرفته و خط و ربط ها تا حدودی مشخص می شود.پازل فوق با آمدن دو دختر دیگر زن(پریسا و پریا)کامل شده و مخاطب می فهمد که با یک ملودرام تمام و کمال زنانه طرف است که نقطه عطف اش حضور سنگین سایه مردی غایب به نام پرویز بر آن است.مردی که تماشاگر باید او را تصور کرده و در عین حال از طریق دیالوگ های دخترانش او را بشناسد.کار سخت و پیچیده ای که گوران تا حدودی از عهده انجام آن برآمده اما در عین حال لکنت هایی هم در این امر داشته که بیش از هر چیز به نخستین تجربه سینمایی وی بازمی گردد.

 

«سرکوب» برای جلوگیری از خستگی تماشاگر،نیاز به داستانک هایی داشته که برخی از آنها خوب از کار درآمده است.برای مثال هم می توان به داستانک پریا اشاره کرد که تماشاگر احساس نزدیکی بیشتری به او می کند.دختر جوان ساده ای که سال ها پیش از خانه پدری رانده شده و حال به مردی پناه برده که می تواند روی دیگر سکه پرویز باشد.همان چیزی که از آن تمام این سال ها فرار کرده است.عزم او برای رفتن سراغ مرد مورد علاقه متاهلش برای یک سره کردن کار،نقطه عطف پریا است که او را در مقام شخصیتی کنشمند قرار داده و از پروانه و پریسا جدا می کند.هر چند که در سکانس پایانی با لبی زخمی که خون روی آن دلمه بسته،روبروی تماشاگر نشسته و حال بسیار بهتری نسبت به آغاز فیلم دارد.پریسا که بیشتر از بقیه نسبت به پرویز گارد داشته است  که می توان بخشی از رفتارهای پرخاشگرایانه اش را به رانده شدن از خانه پدر و بخش دیگر آن را به مشکلات ناشی از فرزند مبتلا به اوتیسم اش ربط داد.ملیحه که در یک سال آخر زندگی پرویز به عقد موقت او درآمده،شخصیتی با لایه های اندک است که هرچه فیلم به پایان نزدیک می شود کیفیت و اعتبار خود را از دست داده و به کلیشه زن مطلقه طبقه پایین جامعه که نیاز به حمایت یک مرد دارد،نزدیک می شود.مادر خانواده با وجود آن که آلزایمر داشته و به همین واسطه هم حضور کمرنگ تری نسبت به بقیه دارد،شخصیت موثر و جذابی است که در طراحی آن  ظرافت های زیادی به کار رفته و به خوبی تماشاگران خود را تحت تاثیر قرار می دهد.نقطه عطف پرده دوم به خوبی موتور فیلمنامه را برای رسیدن به پرده پایانی روشن کرده و ریتم خوبی به آن می بخشد.گوران در «سرکوب» به خوبی روی مفهومی به نام خانواده مانور داده و از هم گسیختگی یک خانواده شش نفره را به تصویر کشیده که حتی با وجود در کنار هم قرار گرفتن نیز حال و احوال خوبی پیدا نمی کنند.او به عنوان یک فیلم اولی که تنها تجربه کارگردانی اش محدود به دنیای تئاتر بوده،نسبتا خوب عمل کرده و با بهره گیری از حرکات سیال دوربین به خوبی فیلم را از یکنواخت شدن نجات داده است.

در فیلم هایی از جنس «سرکوب»،بازیگران نقشی کلیدی در موفقیت یا عدم آن دارند.گوران هم در اینجا تلاش کرده تا ترکیبی را جلوی دوربین بچیند که علاوه بر تسلط بر علم بازیگری،چهره های شناخته شده ای هم برای تماشاگران باشند.ترکیبی نسبتا موفق که دو تن از آنها بیش از سایرین درخشیده اند:رویا افشار در نقش مادر خانواده و سارا بهرامی در نقش پریا.اولی پس از مدتها دوری از سینما،بازی کاملا به اندازه ای را در نقش زنی مبتلا به آلزایمر ارائه کرده که در گذشته خود غوطه ور است.بهرامی هم به خوبی نوسان های شخصیت پریا را به نمایش گذاشته و نقشی کلیدی در سمپاتیک شدن این شخصیت ایفا کرده است.