بایگانی‌ها

زندگی‌های اِولین

زندگی‌های اِولین
زندگی‌های اِولین

تکتم نوبخت

 

اِولین به همراه همسر و دختر جوانش جوی یک شرکت خشکشویی در کالفرنیا را مدیریت می کنند.  مالیات به تعویق افتاده و یک شرکت در آستانه فروپاشی، یک برگه درخواست طلاق در دست وایموند شوهر اولین و دختر جوان ناسازگاری که سنت های خانواده شرقی اش را زیر پا می گذارد آغاز کننده داستان است. کمی بعد اِولین در آسانسور اداره مالیات با نسخه ای دیگر از وایموند روبرو می شود که می گوید اولین باید جهان های موازی را از هرج و مرج نجات بدهد و در واقع زندگی از هم گسسته او عامل این آشفتگی است و بعد همراه با پرش های ذهنی ایولین در زمان و مکان های متفاوت، فیلم مدام در حال رفت و آمدهای سریع و کوتاه به دنیاهای دیگری است که ایولین در آن نسخه های دیگری از خودش و زندگی های دیگرش را می بیند. این تمام داستان است. 

بسط ایده و مفهوم چند جهانی در پس زمینه ای یک خانواده، با مضمون ترومای نسلی و شکاف میان والدین و فرزندان و الیته یک مضمون اگزیستانسیالیسم غیر ضروری که جوی دختر خانواده با آن سیاه چاله دوناتی، (دایره ی سیاه) نماینده آن است. فضاسازی آشفته و تصاویر درهم ریخته  فیلم مترادفی از هرج و مرج جهانی است که آدم های داستان در آن گرفتار شده اند و همچنان که گریزی به  آثار میشل گوندری، چارلی کافمن، کوبریک و ….می زند سمبولیسم مختص به خودش را هم خلق می کند و یکی از امتیازات غیر قابل انکار فیلم است. 

مثلا دنیایی با دست های هات داگی با جهش های ژنتیکی ، یا دو تخته سنگ که دیالوگ های بی صدای آن ها زیر نویس می شود و دنیای راکاکونی که از موش سر آشپز الهام گرفته شده  و مناسبات مضمونی درستی را می آفرینند. ارجاعات فیلم اما گاهی تماما جنبه خیالی دارد و نسبتی با مضمون ندارد و صرفا با اهداف نمایشی اضافه شده اند، همینطور تکرار های غیر کاربردی  که به اصل ایده آسیب می زند. مثلا صحنه مربوط به تخته سنگ ها بعد از استفاده زیاد در پلان های آخر کارکرد تمثیلی خود را از دست می دهد. «همه چیز همه جا به یکباره» تلاقی ایده ها از مضمون چند جهانی است در یک داستان ساده که کمدی را به فانتزی و اکشن متصل می کند و نمی توان این خلاقیت ها را نادیده گرفت اما  هجوم همین ایده ها با اهداف صرفا نمایشی که برآمده و در خدمت مضمون نیستند (حتی اگر هم باشند برای مخاطب جهانی آنقدر ناآشنا و مبهم هستند که کارکرد دراماتیکی ندارند) علاوه بر اینکه به زمان خسته کننده ی فیلم اضافه می کنند داستان و شخصیت ها را در سایه می برند. مثلا شخصیت پدر که یک ضلع مثلث این آشفتگی های میان نسلی است ناشناخته و مبهم است و شخصیت داموند و حتی جویی که گرایش های پوچ گرایانه  دارد و اصلا علت آن هم معلوم نیست. این ضعف های غیر قابل چشم پوشی در کنار امتیازات فیلم باعث می شود به سختی بتوان این فیلم را بهترین فیلم امسال در نظر گرفت.