بایگانی‌ها

سرک کشیدن به سویه‌های تاریک

سرک کشیدن به سویه‌های تاریک
سرک کشیدن به سویه‌های تاریک

سحرعصرآزاد: «روشن» به نويسندگي و كارگرداني روح الله حجازي بر مبناي تضاد درام زندگي قهرمان با عنوان فيلم پيش مي رود؛ مقطعي تاريك از زندگي مردي به نام روشن!

رضا عطاران در اين نقش منحصر به فرد كارنامه‌اش كه در ميان خيل نقش‌آفريني هاي كمدي و معدود نقش‌هاي جدي همچون «دهليز» مي درخشد، تداعي كننده همين تضاد است تا شمايل شيرين و طنازي كه مخاطب از اين بازيگر در ذهن دارد، تاريكي هاي پيش روي كاراكترش را تعديل كند.

فيلم با سكانسي تكان دهنده آغاز مي شود كه در نيمه پاياني رجعتي به آن داريم تا چرايي قرار گرفتن روشن در اين موقعيت غريب، قابل درك شود. در حدفاصل اين دو سكانس، زنجيره ناكامي هاي قهرمان از ورشكستگي تا بيكاري، سرخوردگي در زندگي خانوادگي و … ترسيم مي شود.

فيلمساز تلاش كرده اين زنجيره را تدريجي و متأثر از سرخوردگي هاي قبلي كاراكتر در طول فيلم طراحي كند تا تنگ شدن حلقه محاصره به كاراكتر روشن و سقوط او باورپذير جلوه كند. به اين مفهوم كه از دل بيكاري و مشكلات اقتصادي، همسرش او را ترك مي كند، از دل ترك شدگي طلاق رسمي ثبت مي شود و از دل طلاق ضربه مهلك بعدي و …

با تكيه بر جنس خاص كاراكتر روشن كه خوانشي متمايز از سادگي يا ساده دلي است، كارگردان زاويه نگاه او به آدم ها و اتفاقات پيرامونش را حاكميت داده و به همين واسطه جزئي نگري روشن به جهان اطرافش با موكد شدن نماها، ديالوگ ها، ذهنيات و توهمات او براي مخاطب تداعي مي شود.

روشن مي تواند مصداقي از يك مرد ساده لوح با تعريفي تازه باشد؛ چه بسا يك مرد كودك مانده كه زن نيز به آن اشاره مي كند اما شبيه هيچيك از ساده دلاني كه تاكنون در فيلم هاي ما ظاهر شده اند، نيست. نه احمق است، نه كندذهن، نه اكت و ظاهري نامتعارف دارد؛ بلكه واجد نگاهي بدون تكلف در كنار ريزبيني است كه او را غير قابل پيش بيني و جهان فيلم را براي مخاطب منحصر به فرد مي كند.

فيلمساز در عين حال تلاش كرده اين مقطع تاريك را با تكيه بر جنس كاراكتر به شيوه اي متفاوت دراماتيزه كند و به همين دليل همه اتفاقات با ظاهري آرام و واكنشي منفعلانه كه در درون آمادگي انفجار دارند، ترسيم مي شوند تا فينال تراژيك پاياني را در پي داشته باشند.

روح الله حجازي در فيلم هايش با سرك كشيدن به سويه هاي تاريك و ناديده انساني كه شناسنامه اين جغرافيا و زمان بحران زده را دارد، نوري متناسب با جهان مبتلابه سوژه به آن مي تاباند تا مخاطب نسبت و فاصله خود را با كاراكتر و موقعيت او درك كند؛ فاصله سادگي تا جنون، فاصله بنزين تا فندك.