به نقل از شماره 270 مجله دنیای تصویر
داریم به سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک میشویم اما هنوز هم پدیدههایی چون هنر و رسانه در نظام جمهوری اسلامی حکم روشنی ندارند. در همین یک سال گذشته بارها شاهد اخبار و اتفاقات بحثبرانگیز در حوزه فرهنگ بودیم، از لغو مجوز کنسرتها گرفته یا دعوا بر سر نمایش و سانسور فیلمها. هنوز هم به ساز و کار الگوی مشخصی برای فرهنگ نرسیده ایم و خیلی از بحرانها ناشی از سلیقه و برخوردهای شخصی مسئولان و مدیران است. برای بررسی هر بحرانی بهتر است که به چند صفحهی قبل برویم تا پی و ریشهی مسائل را پیدا کنیم و ببینیم که خشت اول در رابطهی میان سیاست و رسانه چه زمانی کج گذاشته شده.
محمد هاشمی در سال 1360 رییس سازمان صدا و سیما شد و به مدت سیزده سال این سمت را بر عهده داشت. علاوه بر طولانیترین دوران مدیریت، تقریبا تمام ضوابط و فرهنگ حاکم بر رسانه در دوران او شکل گرفته و جا افتاده. به همین بهانه، علی معلم با او به گفتگو نشسته تا هم از چگونگی شکلگیری صدا و سیما بعد از انقلاب بپرسد و هم رابطهی میان حاکمیت و رسانه که از کجا شروع شده و به کجا رسیده است.
بخشهایی از این گفتگوی پر از بحث و نکته را در دنیای تصویر آنلاین میخوانید:
-سریالی در آن زمان پخش میشد به نام اشک تمساح که زندگی لیبرالها و سلطنتطلبها را نشان میداد. طومار نوشتند و پانزده هزار نفر امضا کردند که سریال اشک مومنین را در آورده است. سریال به قسمت چهارم که رسید، رفتم خدمت امام تا کسب تکلیف کنم. فرمودند لیبرالها اینها را هم فریب داده اند و بگذارید سریال ادامه پیدا کند.
-در مسائل شرعی فقط به امام مراجعه میکردیم و در مسائل مختلف فتوای ایشان را میگرفتیم. مثلا در بحث موسیقی به امام میگفتیم که یک نمونه به ما بگویید که کدام حلال است و کدام حرام که ما مصداق داشته باشیم. اما نظر ایشان این بود که فقها فقط حکم را میدهند و پیدا کردن مصداق وظیفهی کارشناسان فن است. در میان روحیان و متدینین مخالف داشتیم ولی پاسخ ما در برابر مخالفتها فتوای امام بود. مثلا در مورد موسیقی، بعضی از آقایان که مخالف بودند میگفتند حتی صوتی که از زدن مداد بر روی میز هم ساطع میشود حرام است! در مقابل بعضیها میگفتند هنگام نماز هم موسیقی پخش کنید تا به خدا نزدیکتر شوید! با این اختلاف نظرهای گسترده به غیر از عمل کردن به فتوای واحد امام اصلا نمیشد کاری کرد. امام هم با وجود تذکرهایی که به ما میدادند در مجموع حامی ما بودند.
– خود امام فرموده بودند که ما با سینما مخالف نیستیم با ابتذال و فحشا مخالف ایم. همچنین اعتقاد داشتند که فقها حکم میدهند و یافتن مصداق آن بر عهدهی کارشناس است. کارشناس باید تشخیص دهد که چه چیزی مبتذل است. اما نسبت به کارشناسان امر اعتماد به آن صورتی که باید وجود ندارد.
-مدیران ما به اندازهی لازم مسئولیتپذیر نیستند و تا هر جوی درست میشود کوتاه میآیند. وگرنه مسائل ارزشی و ضدارزشی یا حرف خوب و حرف بد به طور کامل مشخص است و نیازی نیست که کسی آن را کشف کند. مرزها کاملا روشن است اما در اجرا مشکل داریم.
-وقتی که من رفتم بر سر کار تقریبا هیچ قانون و ضابطهای برای برنامهسازی نداشتیم. مثلا اخبار ما گاهی چند ساعت طول میکشید یا از بیرون تماس میگرفتند که خبر ما را چه کسی بخواند. چون برنامه هم نداشتیم مدام باید خبر پخش میکردیم.
-کاری که اخیرا آقای علی جنتی در مورد لغو کنسرتها در مشهد انجام دادند رسما تیر خلاص به فرهنگ بود. باید میایستاد و از مدیرانش در مشهد یا قم دفاع میکرد نه این که روز بعدش آنها را تعویض کند. اگر کنسرت خلاف شرع باشد پس در همه جا خلاف شرع است.
-مگر میشود یک انسان بالغ بدون تفکر و گرایش سیاسی باشد؟ به همه در سازمان گفته بودم که مهم نیست چه گرایشی دارید اما اثر شما باید فارغ از جهتگیری باشد و نباید این گرایشها به کار شما راه پیدا کند. آلوده شدن آثار به تفکرات سیاسی آفت بزرگی است که امروز گریبان هنر و هنرمندان ما را گرفته.
-فرهنگ حاکم بر صدا و سیمای امروز اسلامی و ایرانی نیست و بیشتر تحت تاثیر فرهنگ غرب است. این مسئله حتی در امور جزئی مانند آگهی بازرگانی پوشک بچه هم دیده میشود که در آن نه چهرهی مادر به فرهنگ ایرانی میخورد و نه چهرهی بچه. بچهها در تبلیغات همه زاغ و بور شده اند که ربط چندانی به نژاد عمومی ایرانیها ندارد.