ترجمه:ارغوان اشتری
اشاره:«خارج سازی» ساخته سم هرگریو جدیدترین فیلمی است که گلشیفته فراهانی در کنار چهرههای بینالمللی مانند کریس همسورث، دیوید هاربور، راندیب هودا نقش آفرینی کرده است. این فیلم اکشن که محصول شبکه نتفلیکس است در دوران قرنطینه و شرایط فعلی دنیا با نود میلیون بیننده به پرتماشاگرترین فیلم نتفلیکس تبدیل شده و تولید قسمت دومش نیز در دستور کار قرار گرفته است. تهیه کنندگان پروژه برادران روسو هستند، فیلمسازانی که با ساخت «انتقامجویان:جنگ ابدی» یکی از چهرههای شناخته شده دنیای سینمایی مارول هستند.گلشیفته فراهانی در این مصاحبه جدید با سایت لوپر از شخصیت نیک که در این فیلم ایفا کرده و خاطرات فیلمبرداری «خارج سازی» صحبت کرده است.در ادامه ترجمه کامل مصاحبه را در دنیای تصویرآنلاین میخوانید:
___
شخصیت شما «نیک»تا حد زیادی مرموز است.ما چیز زیادی دربارهاش نمیدانیم. در ذهن شما ، او کیست و انگیزهاش چیست؟
-خب، صحنهای در ابتدای فیلم است که به ما اورا معرفی میکنند.نیک دلال اسلحه است.سکانسی بود که حذفش کردند،در آن سکانس نیک اسلحه معامله میکند،اسلحه میخرد و او شیفته اسلحه است.اسلحه علاقه اوست، همه نوع سلاحی. نمیدانم چندتا اسلحه اطراف اوست.جوری که او اسلحه ها را نگاه میکند،انگار به عشاقش نگاه میکند.او شیفته اسلحه است. پس در وهله اول نیک دلال اسلحه است.و البته من فکر میکنم،پیوند بسیار عمیقی میان نیک و تایلر(کریس همسورث) است. شخصیت نیک برای یک مرد نوشته شده بود.اما آنها به زن تغییرش دادند،وسپس سراغ من آمدند، و من بسیار سپاسگزارم که بهم پیشنهاد شد. نیک معشوقه نیست.با همه برابر است.او همکار و پیشبرنده ماموریت است. هیچ احساسی درمیان نیست. ماجرا یک ماموریت محض است و همینطور وفاداری و رفاقت.
نیک شخصیتی بسیار سرد است.آیا بخشهایی از شخصیت نیک هست که بتوانی با آن ارتباط برقرار کنی؟
-خب، نیک بسیار مصمم است.فکر میکنم من نیز انسان مصممی هستم.نیک بسیار بااراده است. وفادار نیز است. نمیتواند فاسد باشد.گمان میکنم من نیز وفادار هستم و نمیتوانم فاسد باشم.نکته اینجاست، وقتی همه ما میدانیم که پولی در کار نیست،وقتی میدانیم هیچی آنجا برای شخصیتها نیست، جز از دست دادن آدم های شان، از دست دادن پول و مرگ هم تیمی های شان، نیک بازهم می رود و تایلر را نجات میدهد، چون وقتی شما دست دوستی میدهی ،باید دوست بمانی.همین.باید پای دوستانت بایستی.او چنین ویژگی دارد.من نیک را به همین خاطر دوست دارم.
شما بده-بستان بی نظیری با کریس همسورث دارید.همکاری با او چطور بود؟
-بینظیر. کریس حقیقتا یکی از مهربانترین بازیگرانی است که شناختهام.او حضور بسیار ملموسی دارد. اغلب بازیگران من جمله خودم،در استراحت میان برداشت ها سراغ تلفن های مان می رویم تا بطریقی استرس محیط فیلمبرداری را از بین ببریم.اما کریس اصلا اینجوری نیست. اهل تلفن نیست.او سرصحنه برای تعامل آمده.بسیار حضور ملموسی دارد،دقیقا اتفاقاتی که میافتد؛ مشکلی که پیش بیاید برای کسی ،اگر مشکلی برای بچه های گروه فنی و فیلمبردار بیافتد یا حتی من،رصد میکند.
من یکی از روزهای فیلمبرداری بیهوش شدم. چون شب قبلش از فصل زمستان در اروپا به اوج گرما سفر کرده بودم و باید مقابل دوربین حاضر میشدم. رژیم خاصی داشتم چون به یکسری چیزها در کشور تایلند آلرژی نشان داده بودم.کریس موضوع را متوجه شد و ناهارش را داد به من. ناهارش یک اسموتی مخصوص و قوی بود.و من مزه آن اسموتی را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.او واقعا مهربان و فوق العاده بلند قامت است.
در ابتدا چه عواملی شما را مجذوب پروژه کرد؟
-وقتی فیلمنامه را خواندم، کاراکتر را دوست داشتم. با خودم گفتم که اوه،این شخصیت شگفت انگیز است. همچنین همکاری با کریس بسیار سرگرمکننده بود.من خوشحال بودم در این پروژه با او همکاری میکنم. این نکته نیز وجود داشت که «خارج سازی»اولین فیلم بزرگ کارگردان مان، سم هرگریو بود. من همیشه علاقمند به همکاری در اولین پروژه ها هستم. برای من بسیار احساسات برانگیز است. در بسیاری از فیلم اولی ها حتی در سینمای مستقل ایفای نقش کرده ام که(کار در سینمای مستقل) واقعا آسان نیست.چون سرمایه زیادی ندارند.اما در عین حال تماشای چنین فیلم های سرگرم کننده است به خصوص وقتی که به موفقیت دست پیدا میکنند. واقعا چنین حسی به آدم دست می دهد که :«اوه، تو برای کسی خوشحال هستی که شبیه خانواده ات است.من این حس را دوست دارم.»
و البته من میان انواع مختلفی از سینما در گشت و گذار هستم:فیلم های پول پاروکن، پرهزینه،بی بودجه،مستقل. یعنی همه چیز.البته باید یک نکته ای را اضافه کنم: نیک شخصیتی سرسخت است.من چنین شخصیت سرسختی را در کارنامه نداشتم. با خودم گفتم بالاخره چنین شخصیتی بهم پیشنهاد شد.خوشحال بودم.
آیا چیزی در این فیلم وجود دارد که به آن افتخار کنید و درباره اش هنوز حرف نزده اید یا چیزی که تا حالا نباید می گفتید اما دوست دارید راجب به آن صحبت کنید؟
-نخست به فیلم افتخار میکنم و نکته ای که در فیلم وجود دارد:دست آخر در چنین کشورهایی کودکان قربانی جریانات می شوند.ما در فیلم کاراکتر «اوی» را داریم که ربوده شده.سپس گروهی کودک بزهکار داریم که قاتل هستند و قربانی نیز هستند. عاقبت شخصیت کریس را یکی از آنها مشخص میکند…(به دلیل لو نرفتن داستان جمله را جور دیگری ترجمه کرده ایم.)…. من به این نکته از فیلم افتخار میکنم.
همچنین به شخصیت نیک افتخار میکنم.شخصیت من، زنی مضحک نیست.معشوقه نیست.شخصیت خودش رادارد.مانند دیگران یکی از نیروهاست.به سم نیز افتخار میکنم. «خارج سازی» اولین فیلم او بود.اما می بینیم در بعضی نماهاکارگردانی فوق العاده ای انجام داد.مانند سکانس درون ماشین. با او تماس گرفتم و گفتم:«رفیق، چطوری این سکانس را ساختی؟» چه ایدهایی. حقیقتا فکر میکنم به اولین چیزی که در این فیلم افتخار میکنم،سم هرگریو است.مطمین هستم کارنامه شگفت انگیزی خواهد داشت.
چه چالش های خاصی فیلمبرداری در هند و تایلند داشت؟
-هوا بسیار گرم بود.من مشکل آلرژی غذایی هم پیدا کردم. این چالشی برایم شد چون دچار کهیر شدم. برای از بین رفتن کهیرها مجبور شدم از رژیم غذایی خاصی پیروی کنم .چون به یک غذایی در تایلند حساسیت نشان دادم که تا امروز هم دقیقا متوجه نشدم حساسیت به چی بود.
و البته سکانس روی پل چالش بزرگی بود. من در کار با اسلحه خیلی راحت هستم.آن اسلحه خاص جدید بود و سه ماه قبل از فیلمبرداری «خارج سازی» به بازار عرضه شده بود.حملش بسیار راحت و شلیک با آن بسیار آسان بود.در عین حال اسلحه سنگینی بود. و گرفتن سگکک سنگین با آن همه نور آفتاب. گرما چالش بود.یعنی پل یک جهنم داغ بود.خیلی گرم بود.درعین حال لطف داشت، به خصوص درآن گرما ، موهای مان و گریم های مان.
چطوری کار با اسلحه برای تان راحت بود؟ تعلیم دیده ای؟
-نه.اولین باری که برای یک نقش اسلحه بدست گرفتم،انگار تمام عمرم با یک تفنگ به دنیا آمده باشم،با یک تفنگ تمام عمرم زندگی کرده باشم. اما اصلا به اسلحه دست هم نزده بودم.تیراندازی با کمان هم همینطوری بود.تیراندازی با کمان و کار با اسلحه برای من به این می ماند که تمام عمرم با کمان و اسلحه شلیک کرده باشم اما واقعا در زندگی ام دست به اینها نزده بودم.می توانم اسلحه را پیاده کنم.بازش کنم، نگه شان دارم.برایم راحت است.اسلحه به بخشی از من تبدیل شده است.عجیب است.اما برای خودم هم اسرارآمیز است.نمی دانم.مرموز است.
شخصیت شما در فیلم بدلکاری های زیادی انجام نمیدهد اما لحظات بزرگی را در پایان فیلم رقم میزند. آیا شما آموزش بدلکاری دیده ای؟
-خب باید آموزش استفاده از اسلحه را می دیدم اما چون کار با سلاح را بلد بودم. این آموزش را ندیدم.به آنها گفتم:« گوش کنید آقایون،من میتونم به شما درس بدم. نیازی به آموزش استفاده از اسلحه ندارم.» در ضمن از سر فیلمبرداری فیلمی می آمدم که دوماه اسلحه بدست بودم و شلیک کرده بودم وخدای من همه این کارها را در آن فیلم انجام داده بودم.مابقی کار آموزش سرصحنه بود. مانند شلیک با ار.پی.جی.چطوری ار.پی.جی را نگه دارم وچقدر سنگین است.من مبارزه فیزیکی در فیلم نداشتم. معمولا در اتاق کنترل بودم.بجز سکانس پل که تفنگ دارم و شلیک می کنمم.
چه مقدار سکانس پل فیلمبرداری شد و چه مقداری جلوه های بصری رایانه ای بود؟
اوه خدای من، فکر نمیکنم از جلوه های بصری کامپیوتری زیاد استفاده کرده باشند.شاید شلیک به هلی کوپتر. برای من تنها بخش جلوه های کامپیوتری زمانی است که به آسمان شلیک میکنم. اما بقیه را انجام دادیم.ما سه هفته روی آن پل فیلمبرداری داشتیم. اوه خدای من هنوز خوابش را می بینم. با آن گرما و مسائل شبیه یک نیمه کابوس بود.دقیقا نمی دانم آن سو(در جلوه های بصری)چه کاری انجام دادند. همه کاری که ما انجام دادیم کم وبیش همه در فیلم هست.فقط آن هلی کوپتر اضافه شد.