فرنوش زارع
در انتهای فصل ششم، «بازی تاج و تخت» به لطف رذالت سرسی شخصیتهای فرعیاش را حذف کرد، سپس تعداد قسمتهای دو فصل بعدی را کاهش داد تا به همه ثابت کند برعکس باقی سریالهای هم دورهاش قصد تلف کردن وقت کسی را ندارد. پروداکشن عظیم و ریتم بدون سکتهی قسمت دوم فصل هفت «بازی تاج و تخت» در پرسپکتیو عمومی این سریال قسمت دوم نیست کشش و قدرت درامش در حد قسمتهای انتهایی است. به طرز بیرحمانهای میخکوب میکند و به درستی به آن جا که باید و میخواهیم سرک میکشد. قصهاش را هم درست و حسابی و بی لکنت تعریف میکند.
مخلوق تصویری مارتین، وایز و بنیوف دوباره به ریزهکاری در پرداخت شخصیتها برگشته. شخصیتهایی که برای تصمیمهای نهایی شان باز هم باید متحول شوند. بیرحمی درونی مارتین اجازه نمیدهد کسی از آن چه که واقعا هست فرار کند. تمام شخصیتها مجبورند به کمال آن چه واقعا هستند تبدیل شوند. حالا کوچکترین ویژگیهای هر کاراکتری، همان جزییاتی که تا به امروز بیدلیل محسوب میشد قرار است سرنوشتها را تغییر دهد. قسمت دوم از تمام پتانسیلهای مدیومش برای نمایش انزجار و وقاحت استفاده کرده. باور و اعتماد را به دورویی پنهان شده کات میزند، عفونت را به خوراک و سرخوشی یقین پیروزی را به نابودی وصل میکند تا مضامین و درون مایههای پیچیدهاش را دوباره یادمان بیاورد.
قسمت دوم بی هیچ اتلاف وقتی نوید اتفاقاتی را میدهد که سالهاست منتظرش هستیم. ازدیدارها تا نابودیها از گردهماییها تا نبردها. حالا همه گامهای آخر خود را برمیدارند که به نقطهی اوج سرنوشتشان برسند.
(حاوی اسپویلر) نکات جذاب: در جستجوی تئون
جالبترین اتفاقات این قسمت فرار تئون گریجوی و تقابل آن با برخورد جدی جان اسنو با لرد بیلیش بود. جایی که پای جان خواهر دو شخصیت داستان در خطر بود و واکنشهایی کاملاً متضاد از دو جنگجو را شاهد بودیم. این فرار ناگهانی تئون گریجوی به سوژهای برای شبکههای اجتماعی بدل شد. از جمله آنها میتوان به شوخی جالب تصویر تئون در آب به جای انیمیشن «در جستجوی نمو» با عنوان «در جستوجوی تئون» اشاره کرد.
مقایسهی تصویری از فصل اول که در آن ند استارک گلوی لیتلفینگر را گرفته بود با درگیری جان اسنو با این لرد فریبکار و کاریزماتیک از تنشهایی است که برای مخاطب ایجاد شده است، مخاطبی که تجربهی تماشای قطع شدن سر ند استارک را داشته است و میداند از لرد بیلیش هیچ چیز بعید نیست.