مترجم: آذین شریعتی
دنیای تصویرآنلاین-لاج لی هرگز انتظار نداشت که اولین فیلم بلند داستانیاش «بینوایان» در بخش رقابت اصلی جشنواره فیلم کن پذیرفته شود. این فیلمساز فرانسوی که رسالت خودش را افشای حقیقت زندگی حاشیه نشینان شهر پاریس میداند از این اتفاق آشکارا هیجان زده است. شاید این حضور برای لی قدم بزرگی باشد اما این فیلمساز 39 ساله 22 سال از عمر خودش را صرف جلب نگاهها به مناطق حاشیهای شهر پاریس کرده است. او اعتقاد دارد با وضعیت بد اقتصادی کنونی و اعتراضات گسترده در پاریس شاید مخاطبان سینما حالا آمادگی شنیدن حرفهایش را داشته باشند. او که سال 2018 نامزد دریافت جایزه سزاربهترین فیلم مستند شد با الهام از اعتراضات سال 2005 فرانسه چرخی در مونتفرمیل امروزی زده، همان جایی که سال 1863 ویکتور هوگو رمان بینوایان را در فضایش مجسم کرد. فیلم لی نشان میدهد که بعد از 150 سال هنوز جوانان خشمگین امروزی و کتاب هوگو شباهات بسیاری دارند.
لاج لی سینمای اسپایک لی و کارگردان فرانسوی ژاک اودیار و مستندساز ریموند دپاردون را دنبال میکند. لی پس از دیدن فیلم «نفرت» از ماتیو کاساوویتس علاقه مند به فیلمسازی شد. ماتیو کاساوویتس یکی از اولین فیلمسازهایی است که واقعیت زندگی در پروژههای مسکونی حاشیه شهر را نشان میدهد. لی اعتقاد دارد افرادی که در این پروژهها اسکان داده شدهاند باید داستان خودشان را تعریف کنند تا معلوم شود حاشیه نشینی چگونه است. از نظر او سینمای فرانسه مختص طبقه خاصی است و تعداد فیلمسازان رنگین پوست از انگشتان یک دست هم کمتر است. لاج لی درمورد ایده موجود در بینوایان توضیح داد که بعد از انتخاب مکرون مشکلات اجتماعی بیشتر شده است. قبل از آن برای بیست سال اعتراضات در حاشیه شهر وجود داشت ولی الان تمام طبقات این مشکلات را حس میکنند.
پیتر برادشاو منتقد «گاردین» به این فیلم از پنج ستاره، سه ستاره داد و نوشت: «سکانس اول فیلم یکی از تکان دهنده ترین و حتی باشکوه ترین سکانس های پرولوگی(پیشدرآمدی) است که بیاد میآورم. این سکانس جمعیت پر شور در خیابانهای پاریس تابستان سال گذشته را نشان میدهد وقتی فرانسه در جام جهانی مقابل کرواسی به پیروزی رسیده بود.موجی از آدمها با پرچمهای سه رنگ فرانسه که در آسمان میچرخند. درنهایت کارگردان اسم فیلم را بالای سر مردم میآورد: «بینوایان». کنایه که فیلم را با ضربهای طنازانه، بدبینانه، حساب شده و پر زور به جلو هل میدهد. اما به تصویر کشیدن برخورد خشن نیروهای پلیس کم کم جذابیت خودش را از دست میدهد و فیلم تبدیل میشود به یکی از همان فیلمهای خشک و سنگین که به موضوعاتی مثل خشونت پلیس و اختلاف طبقاتی اختصاص دارد. تظاهر کنندهها هم به فیلم شکل یک فیلم جنگی را میدهند و پایان بندی فیلم هم قانع کننده نیست. لحظات عادی قبل از خشونت نقطه قوت فیلم است. تجربه لحظه به لحظه حضور در خیابانها، تجربه آرام به جوش آمدن چیزی که شاید بترکد شاید هم نه.»