امروز تولد هشتاد و شش سالگی کلینت ایستوود است. یکی از آیکانهای تاثیرگذار در فرهنگ عامه و صنعت نمایش آمریکا. بازیگری که کارش را از وسترنهای اسپاگتی شروع کرد و ظرف یک دهه به ستاره تبدیل شد. در اوج شهرت پشت دوربین قرار گرفت و نشان داد که میتواند فراتر از یک تکنسین، کارگردانی صاحب اندیشه و تفکر شخصی هم باشد. ایستوود خستگی ناپذیر در چند دههی اخیر فیلم ساخته و هر اثری که جلوی دوربین برده، یکی از عناوین مهم و تاثیرگذار سال بوده. در اوج کهنسالی هم هنوز با پشتکار و ابتکار فیلم میسازد و امروز در دنیای سینما جایگاهی دست نیافتی دارد.
به مناسبت تولد این غول سینما، دنیای تصویر آنلاین یک گالری دیدنی از عکسهای پشت صحنه فیلمهای کلینت ایستوود تدارک دیده است. تصاویری خاطرهانگیز از ایستوود جوان در کنار بزرگانی چون سوجیو لئونه، دان سیگل، جان استرجس و…
علاوه بر این، سراغ یک نامهی خواندنی و قدیمی هم رفته ایم. نامهای که سال 1977 ایستوود خطاب به اندرو ساریس، منتقد و تئوریسین سرشناس. نامهای که در آن به نقدهایی بر «هری کثیف» اشاره میکند که چگونه منتقدان در پوشش لیبرالیسم فیلم، دان سیگل و ایستوود را زیر قلمهای خود له کرده اند.
این نامهی تاریخی و خواندنی را که ارزشش در گذر زمان مشخص میشود، محمدامین مبینی برای دنیای تصویر آنلاین ترجمه کرده است.
25 فوریه 1977
به نیویورک، نیویورک سیتی، ویلیج وویس، آقای اندرو ساریس
جناب آقای اندرو ساریس
الساعه خواستم نامه ای بنویسم و به شما بگویم که تا چه اندازه از مقاله «آیا هری خیلی کثیف است؟» شما لذت بردم. طعنهآمیز است که دو مقاله ای که تلاش در درک من یا شخصیت هایی که به تصویر کشیده ام داشته اند، از «ویلیج وویس» میآیند (دیگری مقاله لری کول در 24 می 1976). شاید این نکته چندان هم طعنه آمیز نباشد، چرا که ویلیج وویس مجلهای کاملا لیبرال است.
البته من هرگز خود را در زمره کسانی که تمایلات سیاسی دارند ندانسته ام، اما اغلب از خود میپرسم: «یک فرد لیبرال تا چه اندازه میتواند لیبرال باشد؟» و من همواره این لغت را به معانی «دلسوز»، «مهربان» و «هوشمند» تفسیر کرده ام. ولی زمانی که فیلم «محکم دارشان بزن» – که درباره مجازات ضدسرمایه داری بود – را به اتمام رساندم یا در «فریب خورده» بازی کردم (آن هم در زمانهی اوج فاجعه ویتنام) که آثار مخرب جنگ را نه تنها بر ارتش که بر جامعه پیرامون نشان میداد، چندان حرفی زده نشد. اما همانطور که شما گفتید، این که تلاش برای خرق عادت و ساخت فیلمی (هری کثیف) درباره اهمیت دادن به قربانی به جای متهم و اسیر، (پالین)کیل را وا میدارد فریاد بزند «فاشیسم»، دیگری جیغ بزند «هیتلر» و چند نشریه دیگر من و دان سیگل را سه پله دست راستیتر از آتیلای خونخوار جابزنند، به سختی میتواند دلسوزانه و هوشمندانه باشد!
با توجه به نظراتتان دربارهی این تبعیض معکوس، شما نخستین روزنامه نگاری هستید که آن را ارزیابی میکنید. تنها پاسخی که به ذهنم میرسد، این است که من از طریق (سینمای) اروپا وارد فیلم های آمریکایی شدم؛ بدون داشتن مقبولیت از سوی رسانههای شرق آمریکا یا جامعهی سینمایی هالیوود. حدس میزنم که این موضوع مرا جایی در میانهی ماجرا نگاه خواهد داشت و شاید به همین خاطر است که همیشه از آمریکای میانه* فراری ام!
باتشکر از فهم شما
با آرزوی بهترینها
کلینت ایستوود
- آمریکای میانه، صفتی محاورهای است که در ظاهر به جغرافیای مرکزی آمریکا اشاره دارد، اما عمدتا تعبیری است کنایه آمیز از مردم سفیدپوست و مذهبی طبقه متوسط شهری و روستایی.
[metaslider id=766]