علی ملاصالحی
وقتی در سال 1962، استن لی و استیو دیتکو، مرد عنکبوتی را به جهان معرفی کردند، دنیا جای متفاوتتری بود. مرد عنکبوتی، خیلی زود به قهرمان نسل جدیدی از نوجوانان دهه شصت تبدیل شد که در رفاه دوران آیزنهاوری و بعد از جنگ جهانی دوم بزرگ شده بودند، دورانی که پدرشان باید به خواب میدیدند. خود پیتر پارکر هم یک ابرقهرمان کلاسیک نبود، بلکه یک نوجوان بود که وظایف ابرقهرمانیاش را باید در حین انجام تکالیف دبیرستانش انجام میداد، به طور نیمهوقت برای یک مجله عکس میانداخت و در نهایت با جرایم خیابانی محلات نیویورک دست و پنجه نرم میکرد. بحرانهایی بسیار آشنا برای نوجوانان آمریکایی مخصوصا ساکنین شهرهای بزرگی مثل نیویورک. همینجا بود که مرد عنکبوتی قهرمان محبوب محله شکل گرفت، با کارتون محبوب دهه شصتیای که آهنگ تم آن هنوز در ذهن بسیاری از مردم آمریکا ماندگار شده است.
وقتی در دهه نود میلادی مارول حقوق سینمایی این شخصیت را به کمپانی سونی (و همچنین ایکس من و چهارشگفتانگیز را به فاکس) فروخت، تا خود را از ورشکستگی دربیاورد، فکر نمیکرد در کمتر از بیست سال با دنیای سینمایی خودش که در دل کمپانی دیزنی ایجاد کرده، دنیا را به تسخیر خود دربیاورد. ولی آن تصمیم به این معنا بود که حالا نمیتواند از تعدادی از مهمترین داراییهایش به علت اعطای امتیازشان استفاده کند. هرچند مذاکرات با کمپانی فاکس به شکست انجامید، اما مارول بلاخره موفق شد در «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»، بعد از گفتگویی طولانی و شکست ریبوت دوم سونی از این شخصیت، امری ناممکن را ممکن کند: مرد عنکبوتی را به خانه بازگرداند.
حالا با فیلم مستقل «مرد عنکبوتی» و شراکت عجیب بین سونی و مارول، مرد عنکبوتی که در کمتر از 17 سال سه بار دوباره سازی شده در خانه خودش دوباره متولد شده و به نظر میرسد که هرگز اینقدر خوب نبوده است.
مارول در ریسکی که یادآور سپردن پروژه «آروارهها» به اسپیلبرگ جوان بود، جان واتس را که در سال 2015 با فیلم «ماشین پلیس» به کشف اصلی فستیوال ساندنس آن سال بدل شده بود به عنوان کارگردان این اثر استخدام کرد و کار نوشتن فیلمنامه را هم به خود واتس و نویسندههای فیلمهای کمدی محبوب این سالها مانند «تعطیلات» و «روسای وحشتناک» سپرد. حاصل لحنی بود که طرفداران مرد عنکبوتی سالها انتظارش را میکشیدند: ترکیبی از کمدی، درام بلوغ و فیلمی ابرقهرمانی در مورد یک نوجوان که باید بین زندگی ابرقهرمانی و مشکلات دبیرستانش به تعادل برسد.
درستترین نکتهای که خالقین این فیلم جدید به آن رسیدند، به روزکردن مرد عنکبوتی برای نوجوانان امروز جهان است. با توجه به دو ریبوت قبلی اینبار به عمد از داستان آغاز مرد عنکبوتی صرف نظر شده و دیگر شاهد مرگ عمو بن نیستیم (شاید شرکت دیسی باید این حرکت را در بتمن بعدی به کار ببردو بیخیال مرگ پدر و مادر بروس ویبن شود!)، پیتر اینبار به جای عکاسی در یوتیوب ویدیو میگذارد و زنعمو می به جای یک پیرزن هفتاد ساله فراموشکار یک زن مستقل پنجاه ساله است. به جای مرشدی قدیمی و اخلاقگرایی مثل عمو بن، آيرنمن یک تکنولوژیست تمام عیار (که از روی شخصیتی مانند ایلان ماسک گرته برداری شده) مرشد مرد عنکبوتی در این مسیر است. رقیب پیتر یعنی فلش هم نه یک زورگوی دبیرستانی که یک بچه پولدار همیشه در سایه است. و در حرکتی که خورههای مرد عنکبوتی را خوشحال میکند، تم معروف سریال مرد عنکبوتی با تنظیمی جدید توسط مایکل جیاکینو روی لوگوی مارول در ابتدای فیلم میآید.
تام هالند (جوانترین بازیگر این نقش تا به حال) توانسته به شکل موثری، ذوق و شوق مرد عنکبوتی بودن را به تماشاگر منتقل کند و در عین حال در صحنههای احساسی نیاز پارکر برای بزرگ شدن و بلوغ را به تصویر بکشد. این تم بلوغ احساسی و مسئولیت پذیری که همیشه یکی از بنیانهای شخصیت مرد عنکبوتی بوده اینبار به طرز موثری در این فیلم به بار نشسته، بیدلیل نیست که جان هیوز (خالق «روز تعطیل فریس بیولر» و «باشگاه صبحانه») که استاد خلق آثاری با تم بلوغ برای نوجوانان دهه هشتاد میلادی بود، یکی از منابع اصلی الهام این فیلم است و چندین بار به او ارجاع داده میشود.
هرچند سه گانه سم ریمی و دو فیلمی که مارک وب در دهه پیش هرکدام اهمیت و نکات مثبت بسیاری داشتند، اما حالا مرد عنکبوتی در جایی است که بیش از همه به آن تعلق دارد: در میان شخصیتهای دنیای مارول و در کنار ابرقهرمانانی که دائما به فیلمهای او سرک میکشند، یعنی همان مرد عنکبوتیای که طرفداران از کمیکها میشناسند. حالا باید دید که در ادامه شخصیتهای محبوب مهمان کمیکها مانند پانیشر و دردویل را در مرد عنکبوتیهای بعدی خواهیم دید؟ آیا پیتر پارکر بار دیگر به قهرمان نوجوانان جهان بدل خواهد شد؟ و آیا به مانند آيرنمن که دیگر تصویر کسی به جز رابرت داونی جونیور در نقشش سخت است، تام هالند «پیتر پارکر» را به نام خود خواهد زد؟