مرسده مقیمی
دنیای تصویر آنلاین ـ بحث داشتن به اصطلاح پارتی برای موقعیتی که هرکسی نمیتواند به آن برسد؛ از آن چیزهایی است که همیشه میان مردم رایج بوده است و این بحث وقتی به اوج خود میرسد که پای سلبریتیها در میان باشد. به همین دلیل کسانی که خانواده هنرمند دارند همواره با این اتهام مواجهاند که «فلانی اگر آشنا نداشت حالا اینجا نبود!» حال اینکه این موضوع در سینما اتفاقا بر خلاف مشاغل دیگر است. اگر در یک کار اداری یا آزاد با معرفی آشنایی مشغول به کار شوی با وجود نداشتن مهارت خاص هم میتوانی با سفارش همان فرد بر سر کار بمانی اما در بازیگری این مردم هستند که با اقبال نشان دادن به کار یک بازیگر ادامه حیات او را تضمین میکنند و یا او را به حاشیه میرانند.
برای مثال بسیار بدیهی و طبیعی به نظر میرسد کسی مثل باران کوثری که از کودکی سر فیلمبرداری فیلمهای مادرش بوده به جهان سینما علاقهمند شود. همانطور که بسیاری از جوانان که در خانوادههای سینمایی رشد نکردهاند هم به سینما و بازیگری علاقهمندند و بر فرض که رخشان بنیاعتماد بر اساس علاقه مادر فرزندی و نه توانایی بازیگری، نقشی را به فرزندش بسپارد؛ اگر خروجی کار قابل دفاع نباشد چگونه کوثری میتواند سالهای سال در قامت یک ستاره تراز اول و یک بازیگر موثر به کارش ادامه دهد؟! قطعا که چنین چیزی شدنی نیست و نمونههای بسیاری هم در ایران و سراسر جهان دارد.
نقطه ورود هرکسی به هر کاری به یک اتفاق بستگی دارد و طبعا میتوان پذیرفت امثال لیلا حاتمی، گلشیفته فراهانی، باران کوثری و… به سبب حضور در خانوادهای سینمایی بیشتر دیده شدهاند؛ هرچند هر سه اولین حضور جدیشان را در کارهایی غیر از کار والدینشان داشتهاند اما بله به سبب رفت و آمد با سینماییها ممکن است بیشتر به چشم آمده باشند و مثلا کسی در کوچه پس کوچههای تهران و شهرستانها به چشم نیاید اما این فقط یک امکان است. سینما به خاطر وجه صنعتیاش هم که شده هرگز سرمایهگذاری روی یک آدم غلط را ادامه نمیدهد! اگر هم رانتها و پارتیها آنقدر قوی باشند که ادامه داد شود مردم از آن استقبال نخواهند. نمونه بسیار معروفاش را از سینمای هند میتوان مثال زد. فرزند آمیتاب باچان بزرگ که پشتوانه بزرگی چون پدرش و البته تمامی مافیای بالیوود را داشت و دارد یک بازیگر شکست خورده، بدون حتی یک فیلم قابل توجه است! همچنان هم به احترام پدر گاهی به او فیلمی پیشنهاد میشود که در اغلب موارد نیز در گیشه شکست میخورد. کسی از او به عنوان یک هنرمند نام نمیبرد و پنجاه سال دیگر هم به بازیگری ادامه دهد به دستاوردی نخواهد رسید!
بله! محسن کیایی کارش را به صورت جدی با فیلم اول برادرش «بعد از ظهر سگیِ سگی» آغاز کرد. قطعا شما هم اگر به جای مصطفی کیایی بودید و از تواناییهای برادرتان به ویژه در کمدی مطلع بودید از او استفاده میکردید مگر اینکه با برادرتان مشکل جدی داشتید! محسن کیایی با اینکه با بازی در سه فیلم اول برادرش و سریالهای تلویزیونیای در آن زمان بازی میکرد به عنوان بازیگر کمدی شناخته شده بود تلاش کرد تا فضاهای متفاوتی را تجربه کند. در تلویزیون با نقش یک طلبه مقابل دوربین بهروز شعیبی رفت و در سینما فیلمهایی نظیر «سد معبر»، «ایستگاه اتمسفر»، «آستیگمات» و این اواخر «ماجرای نیمروز؛ رد خون» را تجربه کرد تا ثابت کند هم توانایی بازی در نقشهای کاملا متفاوت را دارد هم بگوید فقط بازیگر فیلمهای برادرش نیست! با اینحال اما اکران «مطرب» باز هم این بحث را به راه انداخته که فلانی اگر برادرش نبود چه میخواست بکند؟! یادم میآید در نشست خبری یکی از فیلمهای برادرش در جشنواره فجر وقتی خبرنگاری گفت: آیا اینکه در فیلمهای برادرتان بازی میکنید… کیایی حرفش را قطع کرد و با خنده گفت: بله از رانت برادرم استفاده میکنم! حالا هم برخی از منتقدان که انگار عصبانیتشان را از همه جا آوردهاند سر «مطرب» خالی کنند؛ بیشترین نقدهایشان متوجه کاراکتری است که او بازی کرده که به نظرشان تکراری و سخیف و… میآید.
«مطرب» فیلمی است که تلاش میکند در عین سرگرم کردن مخاطب و خوش آب و رنگی، به زندگی افرادی فراموششده نیز بپردازد و به آنان ادای دین کند. ادعا ندارد «همشهری کین» است و خودش را هم رده آثار وودی آلن نمیگذارد! قرار است در این روزای غمگین مردم را بخنداند و البته به کسانی که سالهاست کنج پستوها ماندهاند یادآوری کند که ما شما را از خاطر نبردهایم و آسمان به زمین نمیآمد اگر حالا شما کنار ما بودید و نه در پستوها. «مطرب» ایراداتی دارد و قطعا که نقدهایی به آن وارد است اما محسن کیایی و بامزگیهای ذاتیاش یکی از نقاط قوت فیلم است. آن چیزی که به فیلم ریتم و انرژی میدهد حضور گرم اوست و گرچه نمیفهمم چرا باید برای نسبت خانوادگیاش دائما محکوم به رانت شود! اما اگر واقعا رانتی در کار باشد؛ این مصطفی کیایی است که دارد از رانت برادرش بهره میبرد!
«مطرب» را بدون محسن کیایی تصور کنید! تک تک لحظههای بامزهای که در فیلم رخ میدهد یا یک تنه بر دوش اوست و یا شیمی او با سایر بازیگران سبب خنده گرفتن از مخاطب میشود. یک فیلم کمدی گیشهای که در دستهبندی سینمای سرگرمی جای میگیرد جز یک بازیگر که تا اراده کند بتواند از مخاطب خنده بگیرد چه میخواهد؟! نوع ادای کلمات، میمیک و فیزیک محسن کیایی کمدی منحصر به خودش را دارد و از همه مهمتر این قابلیت را دارد تا با هر کسی ترکیب شود. همان قدر که با بهرام رادان جفت میشود با پرویز پرستویی یکی میشود. همانقدر که کنار پژمان جمشیدی مینشیند با میلاد کیمرام بامزه از آب در میآید و این شیرینی ذاتی که در وجود او هست کمک میکند تا در تمام صحنهها حضورش برای مخاطب دوستداشتنی باشد.
عملکرد محسن کیایی را باید در مقام یک بازیگر و فارغ از مسائل فرامتنی و روابطش سنجید. بله ممکن است عدهای دوست داشته باشند او را بیشتر در فیلمهایی نظیر «آستیگمات» ببینند اما به هر حال باید پذیرفت که او در قامت یک بازیگر کمدی بسیار جذاب است و تا جایی که میدانم فیلمسازان بسیاری وقتی میخواهند کمدی بسازند به او فکر میکنند و نمیتوان از برادرش انتظار داشت که او را ندیده بگیرد. حتما که مصطفی کیایی بهتر از من و شما میداند موفقیت «مطرب» تا چه اندازه مدیون طنازیهای ذاتی محسن کیایی است و این چیزی نیست که بتواند از آن چشم بپوشد مخصوصا که میداند برادرش به او «نه» نمیگوید