بایگانی‌ها

محاکمه ای در غیاب مجرمان…

محاکمه ای در غیاب مجرمان...
محاکمه ای در غیاب مجرمان...

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین-«کفرناحوم» ساخته نادین لبکی در جشنواره کن 2018 رونمایی شد و جایزه هیات داوران را گرفت. «کفرناحوم» داستان پسربچه زاغه نشین دوازده ساله‌ایی به نام «زین» است و زندگی از نگاه او روایت می‌شود.فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان  و نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان بود.

+++

فیلم «کفرناحوم» درباره پسربچه ای است که بیشتر از همسن و سالانش می فهمد و تلخی و دشواری روزگار را درک می کند و می کوشد تا از محیط فقیر و کثیف و خشن پیرامونش خارج شود و زندگی بهتری برای خود و خواهرش بسازد اما درست وقتی که تلاش می کند جلوی شوهر دادن زودهنگام خواهر کوچکش را بگیرد، با خشونتی فراتر از درک و فهمش از مادرش کتک می خورد و می فهمد که برای مبارزه با جهان هراسناک و بی رحمی که در آن به سر می برد، هنوز به اندازه کافی بزرگ نشده است و همچون بچه کوچک تنها و بی پناهی زیر دست و پای بزرگترها پایمال می شود. بعد از فرار که راهش به خانه زن پناهنده ای کشیده می شود و مراقبت از بچه ای کوچک تر از خود به او محول می شود، انگار تازه می فهمد که با بزرگ شدن نیز چیزی از مصائب و دشواری های زندگی کم نمی شود و فقط به صورت مغاک هراسناک تری دهان می گشاید و آدمی را می بلعد و والد بودن در چنین جهان پر از ظلم و نابرابری چقدر سخت و طاقت فرساست. اتفاقا آنچه فیلم را واجد ارزش برای دیدن می کند، همین دورانی است که پسرک در مراقبت از کودکی دیگر در قالب والدین خود فرو می رود و با همان روش های غیرانسانی که از آن ها آموخته است، دست به هر کاری می زند تا خودش و بچه را زنده نگه دارد و ناخواسته به جایگزینی برای همان والدین ناشایستی بدل می شود که فیلم در حال تخطئه و توبیخ آن هاست. اینجاست که با محیط بیمار و فاسد و آلوده و سیاهی روبرو می شویم که بچه ها را در چرخه ای تکرار شدنی و بی پایان، محکوم به تکرار و بازتولید پدران و مادران خود می کند و همه را یکسره محکوم به تباهی نشان می دهد.

فیلم با یک صحنه تکان دهنده دادگاه آغاز می شود که پسرک از پدر و مادرش شکایت می کند که چرا او را به دنیا آورده اند و این پرسش مهم و بنیادین که ممکن است روزی هر پدر و مادری با آن مواجه شوند، مجال بسیار خوبی برای ورود به بحث پیرامون وضعیت کودکان در دنیای ناامن و بی ثبات کنونی است و نادین لبکی می تواند به واسطه آن به سراغ این موضوع جدی و ملتهب برود که چه کسی مسئول بی تنهایی و هراس و اندوه بچه هایی است که حتی فاقد هویت به حساب می آیند و به قول آسپرو، به نوزادانی می مانند که انگار مرده به دنیا آمده اند و وجود ندارند. اما با یک داستان آشنا و تکراری درباره کودکانی مواجه می شویم که مورد سوءاستفاده و استثمار قرار می گیرند و قربانی می شوند و در طول این سال ها مخاطب چنان در هجوم اخبار هولناک درباره شرایط وخیم و جانکاه کودکان پناهنده بوده که میزان حساسیت او نسبت به دهشتناکی ماجرا کاهش یافته است و  نادین لبکی با وجود پیابندی اش به واقعگرایی مفرط در فضاسازی نمی تواند به تجربه ای فراتر از شرح حال غم انگیز آن ها دست بیابد و از حد و اندازه یک ناظر احساساتی جلوتر برود و از این رو فیلم فقط وضعیت ناگوار و دردناک بچه های قربانی شده را در قالب مجموعه ای از اتفاقات و رخدادهای تلخ و تراژیک به تصویر می کشد و قادر به تحلیل و کالبدشکافی ریشه ها و علل بروز و پیدایش آن نیست.

جایی که مادر زین در دادگاه رو به نادین لبکی در نقش وکیل پسربچه با عتاب می گوید که “تو حق نداری مرا قضاوت کنی، چون جای من نبودی”، در حال اعتراض به فیلمسازی است که به اشتباه انگشت اتهامش را به سوی والدین نگون بختی گرفته است که خودشان همچون بچه هایشان در کثافت و نکبت و خشونت بزرگ شده اند و رشد کرده اند و چیزی جز تحقیر و توهین و استثمار ندیده اند که بلد باشند چطور با کودکشان رفتار کنند. آن محاکمه ای که فیلمساز برای والدین زین تشکیل می دهد، باید برای سیاستمداران جنایتکاری باشد که جهان را به چنین شکل ناعادلانه و تبعیض آمیزی درآورده اند که عده ای در آن برای رفع نیازهای اولیه شان باید شنیع ترین کارها را انجام دهند و در منجلاب پستی و رذالت دست و پا بزنند تا بتواننند زنده بمانند و به زندگی بی ارزش و رقت انگیزشان ادامه دهند و مگر راه دیگری پیش رو دارند، جز مرگ؟ مشکل من با فیلم این است که آن حس خشم و نفرتی که فیلم در ما نسبت به والدین پسرک برمی انگیزد، باید به سمت مسببان و مقصران اصلی نشانه برود که با جنگ افروزی و قدرت طلبی و سلطه جویی شان در جهان، شأن انسان را چنان نزول داده اند که برای بقای خود از کودک خویش بهره جویی کنند. از این رو توبیخ پدر و مادری که خود به اندازه بچه شان در بدبختی و فلاکت فرو رفته اند، تقلیل بحران مهم جهانی پیرامون وضعیت پناهنده ها به یک مسأله خانوادگی است و نوعی نادیده انگاشتن و انکار و لاپوشانی منشأ واقعی فاجعه به نظر می رسد.