ایمان عظیمی
آدمها ممکن است برای زنده ماندن خود یا وضعیتی که بدان تعلق دارند و شیفتهی آنند از هرچیز گرانبهایی در زندگیشان بگذرند و تنها به «بقا» آنهم به هر قیمتی فکر کنند. مسئلهی مایکل مان هم در روایت برشی از زندگی کاری و خصوصی انزو فراری منطبق با چنین وضعیت و رویکردیست که فرصت جلوهگری پیدا میکند.
«فراری» داستان بقاست و مَرد در کانون حوادث و اتفاقات آن قرار میگیرد. برای بقا باید جنگید تا ماشینها بتوانند در پیست مسابقه همچنان ویراژ دهند و زمان را به نفع خانوادهی فِراری به گردش دربیاورند. انزو این را میداند و گام در راهی میگذارد که یکطرف آن به نیستی و عدم ختم میشود و در طرف دیگر آن زندگی با تمام زرق و برقش قرار دارد که مدام به او چشمک میزند و انتظارش را میکشد.
کسبوکار فراری در معرض ورشکستگی است و انزو بهعنوان رییس تشکیلات باید بتواند یک تصمیم جدید بگیرد تا آیندهی ماشینها و سرمایهاش را نجات دهد و کماکان در بازی بزرگان باقی بماند. در سمت دیگر ماجرا، این زنهای زندگیاش هستند که در یک درگیری عاطفی باری به آشفتگیهای ذهنی او اضافه میکنند.
«فراری» داستانی نیست که در سینمای امروز کسی به روایت آن علاقه نشان دهد زیرا حاوی مضامینیست که در حال حاضر آنچنان مورد توجه جنبشهای هویتطلب و جشنوارهها و جشنهای مضمونزده قرار نمیگیرد و کسی که دست به بازنمایی یک قصهی کموبیش مردانه میزند باید تمام جوانب را درنظر بگیرد و پس از آن اقدامش مبنی بر ساخت چنین فیلمی را عملی کند.
برگ برندهی فراری را میتوان در شخصیتپردازی کاراکتر فِراری با بازی آدام درایور جستوجو کرد که روایت حول محور او به گردش درمیآید و دوربین نیز در اغلب لحظات از نشان دادن مصائب زندگی او غافل نمیشود. حتی میتوان برای ماشینهای مسابقه هم شخصیتی قابل اتکا قائل شد و آنها را در نقش مکملی برای انزو فراری درنظر گرفت؛ این زنان نیستند که باقی میمانند و روایت را با عاملیت خود پیش میبرند، بلکه این فِراری، پسرش، رانندههایش و ماشینهایش هستند که همچنان بر ادامهی سلطنت برند فِراری اصرار میورزند و به واقعیت زندگی انزو فراری بُعدی دراماتیک میبخشند.
فیلم البته در روایتی که برای پیشبرد قصهاش انتخاب میکند چندان خلاق نیست و همچون خیل عظیمی از فیلمهای معمولی بایوگرافیک برشی خاص از زندگی قهرمانش را انتخاب کرده و روی آن مانور میدهد ولی مایکل مان در انتخاب مضمون همچنان به سیاق گذشته عمل میکند و به جوی که اکنون در سینمای دنیا دست بالا را دارد و جایزه میگیرد هیچ اهمیتی قائل نمیشود. فِراری فیلم امروز نیست، زیرا داستان گذشته را با محوریت دنیای مردانهای که بدان تعلق دارد پیش میبرد و حرفش را بدون لکنت بیان میکند.