دنیا میرکتولی
دنیای تصویر آنلاین- شماری از آثار تاریخ سینما هستند که بدونِ در نظر گرفتن زندگی سازندهشان، نمیتوان درک و قضاوت دقیق و کاملی از آنها داشت. بیشتر آثار چارلز اسپنسر چاپلین در این گروه از فیلمها میگنجند؛ فیلمسازی که فهم شمایل صمیمی و دوستداشتنیاش در سینما یعنی همان «ولگرد کوچولو»، بدونِ دانستن اینکه در کودکی و نوجوانی بر او چه گذشته، نمیتواند فهم کاملی باشد. چاپلین نمونهایترین هنرمند دنیای سینماست که از دل فقر و رنج به سوی اوجِ موفقیت و محبوبیت گام برداشت. دوران تلخ و محنتباری که چارلی به همراه برادرش سیدنی در محلههای فقیرنشینِ لندنِ دورۀ ویکتوریایی از سر گذراند، منبع اصلی الهام او شد و در آثارش نمود یافت. شمایل آن ولگرد که آمیزهایست شگفتانگیز از عقل و جنون و زرنگی و سادگی و بدجنسی و دلرحمی، در واقع میتواند ادامۀ خیالیِ دوران کودکی کارگردان باشد. البته چاپلین با ظرافت پشت این شمایل پنهان میشود و جدیترین مسائل انسانی و معضلات اجتماعی را با کمدی درمیآمیزد.
نخستین فیلم مهم چاپلین که پرسوناژ ولگرد را در دنیا به شهرت رساند، «پسربچه» است که فوریۀ سال گذشته صدساله شد؛ فیلمی که در زمان خودش موفقیت خیرهکنندهای داشت و دومین فیلم پردرآمدِ سال ۱۹۲۱ شد و البته همچون هر اثر هنری بزرگی، عیارش در گذر زمان مشخصتر شد. در «پسربچه» ما با دو وجه از شخصیت چاپلین مواجهایم. شخصیتِ پسربچه با بازی جکی کوگان که تکهایست از خاطرات کودکی چاپلین؛ و شخصیت ولگرد که میتواند امتداد فرضی دوران بچگی کارگردان باشد. پدر چاپلین در دو سالگیِ او خانه و خانوادهاش را به بهانۀ یک دوره اجرای برنامه ترک کرد و پس از آن حرفۀ مادرِ چاپلین که بازیگر و آوازهخوان بود، مختل شد و زندگی خانواده از هم پاشید. مادر با ازدستدادن کار، نه خانهای برای زیستن داشت و نه غذایی برای سیر کردن شکم خود و فرزندانش. چارلیِ هفتساله و برادرش به مراکز شبانهروزی سپرده شدند و مادر به یک مؤسسۀ خیریه نقل مکان کرد و در این سالها بارها در آسایشگاه بستری شد. برای دو برادر که در اوج استیصال و درماندگی بودند، چارهای نماند جز اینکه زندگی را به تنهایی تجربه کنند و در پی تأمین معاش خود برآیند. این شرایط زیستیِ ناگوار و بیبهرگی از عواطف خانوادگی، فضای سینمای چاپلین را شکل داد و کارگردان ماحصل تجربیات اندوخته و درسهای آموختۀ خود را با هوش بالا و درک درستی که از پانتومیم و دنیای نمایش داشت، وارد سینمایش کرد. کودک فیلم «پسربچه» یادآور آن سالهای زندگی چاپلین است و کارگردان، پسر کوچولو را در واقع به عنوان همزادش هدایت میکند. صحنهای که مقامات پسربچه را به زور به یتیمخانه میبرند، آینۀ واقعیت زندگی چاپلین است و پسربچه همان کودکیست که چند دهه پیش، خودِ کارگردان بوده است. سپس با شخصیت ولگرد روبروییم که در تقریبا اغلب آثار چاپلین از فیلم «ولگرد» (۱۹۱۵) به بعد حضور دارد و اگر شانس با آقای کارگردان یاری نمیکرد، شاید عاقبتش چیزی شبیه به همین ولگرد میشد؛ شخصیتی خانهبدوش و الکیخوش و خوشقلب که رِندیها و شیطنتهایی نیز دارد و در مواجهه با سختیها و ناملایماتِ زمانه شانه بالا میاندازد و به راه خودش ادامه میدهد؛ ولگردی که در عین فقر، دارای مناعت طبع است و تصمیم میگیرد پسربچهای سرراهی را خودش بزرگ کند؛ ولو این کارش با قانون همخوانی نداشته باشد.
اهمیت کار چاپلین در این بود که درام و کمدی را به عنوان دو سبکِ نمایشیِ کهن که قدمتی به اندازۀ تاریخ ادبیات دارند، درهمآمیخت. او همچون شکسپیر هموطن ادیب بزرگش که کمدی را هوشمندانه با استعارهها و بازی واژهها درهممیآمیخت، مشکلات احساسی و معضلات اجتماعی را با زبانی طنزآلود به تصویر کشید. چاپلین در واقع خالق گرایشِ محبوبِ «کمدیرمانتیک» در سینماست؛ گرایشی که در سالهای بعد آثار ماندگاری را در سینما بر جای گذاشت. او برخلاف ارسطو که کمدی را نتیجۀ اعمال و اخلاق و اطوارِ زشت و شرمآور میدانست، ولگردش را همچون موجود کوچک بیچارهای میدید که تنها گناهش این بود که از خوشیها و نعمتهای این دنیا بیبهره مانده بود. وضعیت او از نگاه چاپلین نه تنها تنفرآمیز نبود، بلکه گاهی اوقات متعالی نیز بود.
چاپلین در «پسربچه» در مقام نویسنده، تهیهکننده، کارگردان، تدوینگر و بازیگر ظاهر شد و بعدها موسیقی متن فیلم را هم خودش ساخت. «پسربچه» جکی کوگان را که در آن زمان یکی از بازیگران برنامۀ نمایشیِ «وودویل» بود، به نخستین ستارۀ خردسال مهم در سینما تبدیل کرد. برخی حدس و گمانها این است که عمق و حزنِ رابطهای که در فیلم به تصویر کشیده میشود، ممکن است با مرگ نخستین فرزند چاپلین در ارتباط باشد که تنها ده روز پیش از تولید فیلم درگذشته بود. با اینکه دوران تدوین فیلم با اقدامات طلاق میلدرد هریس همسر اول چاپلین همزمان شد و کارگردان و همکارانش ناگزیر شدند نگاتیوهای خام را در قوطیهای قهوه بستهبندی کرده و تدوین را در اتاق یک هتل انجام دهند، فیلم از این پروسه سربلند بیرون آمد. چاپلین سرانجام سکانسهایی را که به اعتقاد او برای مخاطبان مدرن بیش از حد احساساتی بود، حذف کرد و برای نمایش مجدد فیلم در سالنهای سینما موسیقی متن تازهای ساخت. این نسخه با تدوین مجدد در روز چهارم آوریل سال ۱۹۷۲ در مراسم بزرگداشت چاپلین در سالن فیلارمونیک نیویورک با حضور خود چاپلین به نمایش درآمد.
نوآوری چاپلین در ترکیب عناصر کمدی و دراماتیک، «پسربچه» را به یکی از ماندگارترین آثار دوران صامت تبدیل کرده است. نظر جفری ونس زندگینامهنویس چاپلین دربارۀ «پسربچه» جالب توجه است: «فیلم آمیزهای بینقص از کمدی و درام، و بیگمان شخصیترین و زندگینامهایترین اثر چاپلین است.»