بایگانی‌ها

گدار خدای سینما نیست!

گدار خدای سینما نیست!
گدار خدای سینما نیست!

ترجمه: سینا بحیرایی
میشل آزاناویسیوس در فیلم تازه خود به نام مهیب به سراغ سال 1967 و زندگی ژان لوک گدار، فیلمساز مشهور و یکی از پیشرویان موج نوی فرانسه رفته است. داستان مهیب حول دورانی می‌چرخد که گدار در اوج اعتراض‌های دهه 1960، در خیابانهای پاریس مشغول ساختن فیلم چینی بود. فیلم بسیار بامزه است و گهگاه هم به یک درام نزدیک میشود.
گدار در این فیلم وضعیتی شبیه موقعیت قهرمان فیلم خاطرات استارداست از وودی آلن را دارد. مخصوصا آن صحنه از فیلم که موجودات بیگانه به وودی آلن می‌گویند: «ما فیلمهای شما را دوست داریم. مخصوصا فیلم‌های اولتان که بامزه‌تر هم هستند.» گدار هم در مهیب چنین وضعیتی دارد. منتقدان و تماشاگران از فیلم‌های سیاست‌زده تازه او متنفر اند و ترجیح می‌دهند او همان سبک فیلم سازی قدیمی خود را ادامه دهد.
در یکی از صحنه‌های فیلم و در جریان اعتراض‌ها، دوربین چشمان گدار را در قاب می‌گیرد. چشمان مردی را می‌بینیم که در یک تراژدی شخصی گیر افتاده است، و با این حال می‌داند مخمصه‌ای که گرفتارش شده، از بیرون چقدر مضحک به نظر می‌رسد. گدار در جریان فیلمی که نمی‌تواند به درستی کارگردانی کند، به یک دلقک غمگین تبدیل شده است. بخش زیادی از مهیب دارای چنین لحن تراژدی -کمدی است.
خود آزاناویسیوس هم در وضعیتی مشابه گدار گرفتار شده است. این فیلمساز 50 ساله فرانسوی فیلمی ساخته است که ممکن است توقعات را برآورده نکند و حتی شاید باعث خشم فیلم‌بازها، به ویژه فیلمبازهای فرانسوی شود. او در سال 2012 برای فیلم آرتیست برنده اسکار شد، فیلمی سیاه و سفید که در دوران سینمای صامت هالیوود روایت می‌شد. به نظر می‌رسد این بار مسیر متفاوتی را پیموده و به سراغ داستان زندگی فیلمسازی رفته است که از هالیوود متنفر بود و با بحران‌های اگزیستانسیالیستی، سیاسی و دنیوی دست و پنجه نرم می‌کرد.
خود آزاناویسیوس با نبوغ شیطانی این فیلمساز موج نو همذات پنداری می‌کند. او در این باره می‌گوید: «طرفدارانش توقع داشتند او همان فیلم های قبلی را بسازد. آنها از نفس افتاده 2 را می‌خواستند. نمی‌توانستند تغییرات او را تحمل کنند. من هم چنین مساله‌ای را تجربه کرده ام. او را درک می‌کنم. هر هنرمندی این را درک می‌کند.»
او در ادامه می‌گوید: «بعضی فکر می‌کردند این که می‌خواهم داستان گدار را روایت کنم چیزی در حد کفرگویی است. دوستانم نگران این قضیه بودند. ولی گدار قهرمان یا خدای من نیست. او بیش تر شبیه رهبر یک فرقه است، من هم مانند ندانم‌گرایی هستم که به او نزدیک شده ام.»
آزاناویسیوس شاید پیش تر با چالش های زیادی مواجه شده باشد. ولی بدترین بلایی که در سال 2017 ممکن است بر سرش بیاید این است که تماشاگران جشنواره کن فیلم او را هو کنند. مهیب یکی از نامزدهای نخل طلای امسال است. خودش در این باره می‌گوید: «قبلا چنین چیزی را تجربه کرده ام. خودم را برای بدترین حالت آماده کرده ام. ولی امیدوارم بهترین اتفاق رخ دهد.»
ایده ساخت مهیب بعد از مطالعه کتاب خاطرات آن ویامزسکی به ذهن آزاناویسیوس رسید. ویامزسکی یک بازیگر فرانسوی با اصالتی آلمانی بود که در یک دوره طلایی با فیلمسازان زیادی همکاری کرد. او در 18 سالگی در فیلم روبر برسون به نام ناگهان بالتازار بازی کرد. در جریان فیلمبرداری همین فیلم بود که ویامزسکی با گدارآشنا شد. آنها یک سال بعد ازدواج کردند.
هنگام ازدواج، ویامزسکی تازه از دوران نوجوانی بیرون آمده بود. در مونولوگی که آزاناویسیوس از همین کتاب خاطرات استخراج کرده است، ویامزسکی توضیح می‌دهد که چرا جذب یک فیلمساز میان سال شده است: «او آزاد، بذله گو و جذاب بود. هنرمندی بود که اهمیتی به بورژوازی یا آداب و رسوم هنری نمی‌داد.»
این توصیفات خیلی به کار آزاناویسیوس آمد: «همین ها باعث شد برای بازی در نقش گدار به سراغ لویی گارل بروم. همه می‌دانستند گدار یک مرد معمولی است. اما به نظر من این تمام ماجرا نبود. حتما نکته اغواگرانه‌ای در مورد او وجود داشته است. به همین دلیل لویی را انتخاب کردم. چرا که بسیار خوش‌قیافه و اغواگر است.» نکته جالب در مورد گارل این است که او پیش تر در فیلم رویابین‌ها به کارگردانی برناردو برتولوچی بازی رده است. فیلمی که داستانش در سال 1968 می‌گذرد و از این نظر، وجوه اشتراک زیادی با این فیلم دارد.

ویامزسکی در ابتدا نمی‌خواست حقوق کتاب را در اختیار آزاناویسیوس قرار دهد. اما وقتی کارگردان اعلام می‌کند که به نظرش فیلم بامزه‌ای از آب در می‌آید، ویامزسکی هم به چنین نتیجه‌ای می‌رسد. چرا که به قول خودش، این کتاب داستان یک ارتباط بامزه در دورانی بامزه است. به این ترتیب، آزاناویسیوس موفق شد فیلمی بامزه درباره همسر به ظاهر جدی ویامزسکی بسازد. او در این باره می‌گوید: «گدار می‌خواهد جدی رفتار کند. اما گاهی اوقات نوعی طنز مضحک در او دیده می‌شود. فیلم‌هایش هم خیلی بامزه هستند، حتی اگر خطابه‌های سیاسی پرآب و تابی باشند.»
دیگر شباهت میان آزاناویسیوس و گدار این است که هم چون گدار، او معمولا از برنیس بژو، همسر خود به عنوان بازیگر در فیلم هایش استفاده می‌کند. (بژو در مهیب در نقش یکی از دوستان گدار ظاهر می‌شود) خود کارگردان در این باره می‌گوید: «فکر نمی‌کنم بین ازدواج ما و چیزی که روی پرده می‌بینید شباهت زیادی وجود داشته باشد.» از نظر اعتقادات سیاسی چطور؟ «نه، من یک چپ‌گرا هستم. اما نه یک چپ افراطی مثل او. شاید اگر من هم در 1968 هم سن او بودم این قدر انقلابی می‌شدم.»
خود گدار چه نظری درباره فیلم دارد؟ تمایل دارید رضایت او را جلب کنید؟ «خیر. ولی یک نامه برای او فرستادم. گفتم که دارم یک فیلم بر اساس کتاب ویامزسکی می‌سازم و نقش اولش، ژان‌ لوک گدار است.»
اگرچه گدار 86 ساله تقاضا کرده بود فیلمنامه را برایش ارسال کنند. ولی هنوز واکنشی بروز نداده است. یکی از واکنش‌های احتمالی او این است که وارد جشنواره کن شود و بخواهد آن را تعطیل کند. چنین چیزی چندان بعید به نظر نمی‌رسد. چرا که او 49 سال پیش همراه با چند فیلمساز فرانسوی دیگر چنین کاری کرد. آن ها معقتد بودند به منظور اعلام هم بستگی با کارگران و دانشجویانی که در خیابان‌ها مشغول اعتراض بودند، جشنواره باید لغو شود.
صحبت ما با آزاناویسیوس چند روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه صورت گرفت. او خوشحال است که به امانوئل مکرون رای داده است، حتی اگر تنها فایده این کار مانع به قدرت رسیدن مارین لوپن باشد. اما او آن چنان که باید راضی نیست. چرا که معقتد است دیگر نامزد جناح چپی وجود ندارد.
او در حالی که تظاهرات گدار را به خاطر می‌آورد، می گوید: «می دانید، شاید الان هم باید همان ماجراها تکرار شود. آن موقع فرانسه در بحران بود، الان هم همین طور است. با این همه اتفاقی که در کشور رخ داده است، چه کسی حوصله فیلم دیدن دارد؟»