حسین جوانی
خسرو دهقان براي آنهايي كه در دهههاي پنجاه و شصتِ خورشيدي با سينما آشنا شدهاند، مجله فيلم و سوره خريدهاند و نقد فيلم خواندهاند، نامي شناخته شده و براي دهه هفتاديها و هشتادیها تقريباً ناشناخته است. نويسندهاي كمكار، گزيدهگو و سختگير كه يادداشتهايي دو لحني مينويسد و شوخي و جدياش نوشتههایاش هيچوقت معلوم نيست.
نسیه و نقد دستچيني از يادداشتهای دهقان است كه بر اساسِ سال نگارش مرتب شدهاند و بهخوبی میتوانند نمایانگر سیرِ نگاه و موضوعاتی باشند که دهقان در تمام این سالها به آنها علاقه نشان داده. مجموعهای از نقدِ فیلمهای ایرانی و خارجی، درکنار مرور آثار فیلمسازانی که دهقان به بهانههای مختلف در کارنامهی آنها مداقه کرده. اما فرقی نمیکند مطلب دربارهی فیلمساز باشد یا نقد فیلم، مهمترین ویژگیِ دهقان وسعت دید اوست. حتا اگر در مورد فیلمی خاص حرف میزند، زیرکانه بحث را بهبررسی کارنامه، خلقیات و زندگی کارگردان میکشاند و سعی دارد نظرگاه کاملی از فیلم و کارنامهی فیلمسازش بهخواننده ارائه دهد. در چنین نگاهی به نقد، هر نکتهای اهمیت مییابد. مثلاً خیلی مهم است که «حاتمی کیایِ 33 ساله، متأهل و دارای سه فرزند است که با پدر و مادر زندگی میکند»(ص 174). در نتیجه بَرخلاف دستهبندی صورت گرفته در فهرستِ کتاب، با همهجور مطلبی مواجهایم. از یادداشتی سرخوشانه برای ادبکردنِ «آن جوان نائینی» بگیرید تا مقالهای تحقیقی در موردِ نقش ارامنه در سینمای ایران و آنالیزِ تصویریِ صحنهبهصحنهی فیلم خاک(مسعود کیمیایی- 1352).
دهقان متعلق بهنسل رو به انقراضی از منتقدان است که همانطور که حرف میزنند مینویسند. حتا اگر یک بار دهقان را دیده باشید و شکل حرف زدنش را شنیده باشید، لحن و ضربآهنگ کلامش را در نوشتههایاش بهجا میآورید. اکثر نوشتهها حالوهوایی شفاهی دارند و انگار کارآگاهی تیزبین نکاتی را در ضبطصوت دستیاش ثبت، و بعد باحوصله روی کاغذ منتقل کرده. جملات کوتاه و کلمات رسا هستند. همچنين صميميتي مطبوع در متنها جريان دارد كه خواندنشان را آسان ميكند. دهقان همواره میکوشد اصل مطلب را بگوید و از حاشیهروی پرهيز ميكند. بههمینخاطر نقدها اغلب کوتاه اما جامعاند. همواره در بندهايي شمارهگذاريشده مرتب و در صورتِ داشتن فرعيات با دقت دستهبندي شدهاند. نقدهای قدیمیتر به دلیل عدم دسترسی همگان به اطلاعات پایه، مملو از اطلاعات ویکی پدیایی هستند. اما هرچه در زمان جلو میرویم اینگونه ارائه اطلاعات در مطالب کمتر میشود.
دهقان منتقد لجداریست. بیشتر از آنکه بهدنبال کشف و تحلیل ساختار یا درونمایههای آثار باشد بهدنیال پیداکردنِ نکتههایی خارج از جهانِ فیلم و وصلکردنِ آنها بههم است تا به آن چیزی که دلش میخواهد برسد. تحلیلها، به آن شکلی که در نقدهای امروزی به آن عادت کردهایم، کماند اما تا دلتان بخواهد میتواند از خواندنِ نیتخوانیهای دهقان لذت ببرید. اینکه چطور از خلالِ مصاحبههای امیر نادری نتیجه میگیرد نادري آدم نامتعادلیست و این برداشت را بهکلِ سینمای نادری تعمیم میدهد یا از روی محتوای آثار ابتدایِ کیارستمی برایاش نسخه میپیچد که هنرمند نیست و کارمند است.
موقع خواندن نسیه و نقد، همیشه حواستان به «که» باشد. هر وقت سروکلهی «که» پیدا میشود، دهقان حرف مهمی میزند یا تکهای به اثر و شاید خالق اثر میاندازد. چند نمونهی خوب :
توضیح یکی از خصیصههای سینمای کیمیایی: «ریشههای اصلی تراژدی این است که، روی سکوی تئاتر در آغاز تاریخ بنشینیم و یک جور از رنج دیگران لذت ببریم[…] ما یک بار از کشتن دزدمونا ناراحت میشویم، که شکسپیر بلد است چگونه بکشد، یک بار از پشیمانی اتللو ناراحت میشویم، پس ما لذت میبریم و آرام میشویم از این که قهرمانان روی زمین رنج میبرند. این مسئله در کیمیایی هم هست، اما در درجات پایینتر»(ص 102)
برای بیان دیدگاه اصلیاش وقتی توضیحات بسیاری در مورد اهمیت فیلم داده: «راستی، فیلم مادیان تا سینمایی که من میشناسم، بسیار فاصله دارد[…] این دیدگاهِ بسیار بسیار خصوصی من است که چندان مهم نیست»(ص 156).
در مورد بوی کافور عطر یاس(بهمن فرمان آرا): «با کمی حوصله و دقت در مییابیم که فیلم سرگذشت کسی است که، دوست دارد با این فیلم کسی شود. سرگذشت کسی است که، سرگذشتش ساختن چنین فیلمی است»(ص 191).
پیشبینیِ آیندهی کاری میرکریمی بعد از زیرنور ماه: «از صمیم قلب آرزو میکنیم که رضا میرکریمی دیگر هرگز موفق نشود و پایان و تمام. چرا که […] میشود بیش و کم مطمئن بود که هر چه از نقطهی آغاز دور میافتیم، به کمال نزدیک نمیشویم هیچ، از حس و حال و گرمای اولیه هم دورتر میافتیم»(ص 197)
نسیه و نقد كتاب خوشخوانيست. سادگي و رواني جملهها و موضوعات در كنارِ شيطنتهايي دهقان در لحن، از نسيه و نقد كتابي جذاب ساخته كه حتا اگر با دهقان آشنايي نداشته باشيد یا با دیدگاههایاش مخالف باشید هم از خواندنش لذت خواهيد برد. با نويسندهاي مواجهیم كه به امیر نادري ميگويد برود الفبا ياد بگيرد(ص 149)، براي سوسن تسليمي آرزوي قانقاريا ميكند(ص 156) و دروغهای حقیقیِ (1994-True Lies) جیمز كامرون را فيلمي خیلی خوبي ميداند(ص 106). اما جدای از تمام این حرفها، اظهار نظرهای دهقان در مورد نقد، منتقد و نقادی، میتواند راهنمای مناسب برای هر منتقدی باشد که در حال یافتن راهورسم خویش است. چه وقتی در اعتراض به تأثیرِ مخربِ تئوری مؤلف بر سینمای ایران میگوید: «از اواخر دههی 40، دیگر مثبتنویسی، نقد مهرباننویسی، زیر بال فیلمسازان خاص را گرفتن، اصلاً جزء فرهنگ و گرامر نقدنویسی میشود. دیگر خود منتقد، مسئولین مملکتی، تماشاچی و غیره به روی هم، جملگی این را قبول میکنند که، باید حمایت کرد. و به کلی همه یادشان میرود که در اساس وظیفهی هیچ منتقدی در هیچ عرصهای، حمایت، جانبداری، هل دادن و حرکت دادن به هیچ قضیهای نیست. منتقد کارش را باید انجام بدهد و فیلمساز هم کارش را. نقد سازنده و نقد معترضانه و غیر مغرضانه، پسوندهایی است که در دستور کار هیچ نقد و منتقدی نیست و نباید باشد»(ص 23). چه وقتی با خیال راحت مینویسد: «غمی نیست و خیلی هم سخت نیست، بالاخره راه خود را از میان ترافیک فضای رایج ارزیابی فیلم خواهیم یافت»(ص 189).