بایگانی‌ها

یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام
یک عاشقانه آرام

به ویژه در دو دهه اخیر و با رشد بی رویه هزینه های تولید، فیلم ها هم به سمت ملودرام های اجتماعی کم هزینه و به اصطلاح آپارتمانی سوق پیدا کرده و عصر خیال به عنوان پایه اصلی هنر هفتم از آن گرفته شده است. سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر که در حال نزدیک شدن به خط پایان است، از نظر تنوع جغرافیایی و دور شدن از فضاهای تکراری، وضعیت نسبتا خوبی داشته و به چند فیلم در این باب برخورده ایم که در زمره خوب های جشنواره امسال قرار دارند. <<آتابای>> ساخته نیکی کریمی شاخص ترین آنها به حساب می آید که در نمایش خود در پردیس ملت مورد توجه اهالی رسانه قرار گرفت.

یک فیلمساز ایرانی برای آن که ملودرامی عاشقانه بسازد، سختی های بیشتری پیش روی خود دارد و به همین خاطر هم بسیاری از کارگردان ها از خیر آن می گذرند. در فیلمنامه هایی از این جنس، ظرافت های بیشتری نیاز بوده و قطعا زمانی طولانی تر نیز باید صرف نگارش آن شود. کاری که در آتابای صورت گرفته و فیلمنامه خوب و چفت و بست دار آن نوشته هادی حجازی فر، مهمترین نقطه قوت آن به حساب می آید. او که خود زاده و بزرگ شده شهر خوی در آذربایجان غربی است، به واسطه شناخت دقیق از منطقه و مردم ساکن آن شخصیت های اصلی و فرعی خود را شکل داده است. درام های عاشقانه اصولا شخصیت محور هستند و حجازی فر هم این قاعده را در آتابای رعایت کرده و کاظم ملقب به آتابای را به عنوان ستون فیلمنامه خود قرار داده است. سپس به مرور لایه هایی به آن اضافه کرده و از تعامل او با بقیه، آن را تکمیل کرده است. سکانس افتتاحیه فیلم، از این نظر عالی عمل کرده و آتابای را به شکلی موجز به تماشاگران معرفی کرده و خیلی زود قصه را به نقطه عطف نخست می رساند.

در این میان خوابی که او دیده و در آن به شکلی مبهم به مرگش در یک سن اشاره شده، به گوشه های دیگری از لایه های درونی «آتابای» نور تابانده و بخشی از ذهن تماشاگر را به آن مشغول می کند. آشفتگی های آتابای که بخشی از آن به اتفاق رخ داده برای خواهرش در گذشته و بخش دیگری از آن به عشقی نافرجام هنگام تحصیل در دانشگاه در تهران بازمی گردد، به خوبی قصه را در عرض گسترش داده و چرخ دنده های فیلم را به حرکتی روان تر وادار می کند. خرید باغی که آتابای از آن خاطره ای تلخ دارد توسط مردی میانسال به نام شیرازی، زمینه را برای آشنایی قهرمان فیلم با دختر ارشد شیرازی آماده می کند. جایی که عشق به عنوان تم اصلی فیلم پررنگ تر شده و حال و هوای دلنشینی به یک سوم پایانی آن می بخشد.

دوستی قدیمی آتابای با یحیی یک داستان فرعی فوق العاده را شکل داده که با ظرافت خاصی به قصه اصلی پیوند می خورد. جایی که یحیی پرده از یک راز قدیمی برداشته و نقطه عطف دوم فیلمنامه را رقم می زند. به لحاظ شخصیت پردازی هم حجازی فر موفق عمل کرده و تیپ-شخصیت و تیپ هایی را با بهره گیری از خصوصیات مردم منطقه خلق کرده که باورپذیری خوبی هم دارند. برای نمونه هم می توان به شخصیت تیپیک پدر آتابای و دختر کم سن و سالی که به او علاقه دارد، اشاره کرد. همینطور خواهرزاده آتابای که رابطه او با دایی اش عالی از کار درآمده و یکی از نقاط قوت برجسته فیلم محسوب می شود.

نیکی کریمی نیز به عنوان کارگردان پیشرفت قابل توجهی نسبت به فیلم های پیشین خود کرده و قاب های درخشانی را خلق کرده بدون آن که خود را درگیر فضای کارت پستالی لوکیشن فیلم کرده باشد. در عین حال با توجه به سابقه طولانی اش در مقام بازیگر، بازی های خوبی از نابازیگران فیلمش گرفته و آن را به یکی از نقاط قوت آتابای تبدیل کرده است. به خصوص پسر نوجوان بازیگر فیلم که کاملا با نقش جفت و جور شده و می تواند آینده خوبی هم در سینمای ایران داشته باشد. خود حجازی فر هم با توجه به اینکه فیلمنامه را هم نوشته، به خوبی روی شخصیت کاظم (آتابای)، مانور داده و با توجه به ترک زبان بودنش به بهترین شکل از زبان بدن برای خلق این شخصیت بهره گرفته است.