بایگانی‌ها

یک مادرِ تازه بر بستر الگویی امتحان پس داده

یک مادرِ تازه بر بستر الگویی امتحان پس داده
یک مادرِ تازه بر بستر الگویی امتحان پس داده

سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «شب طلایی» الگویی آشنا و کلیشه ای از درام پردازی را محور کار خود قرار داده که برای تبدیل شدن به اثری جذاب و همراهی برانگیز نیاز به بازنگری و تعمیق یافتن دارد.

یوسف حاتمی کیا در اولین فیلم سینمایی کارنامه اش سراغ جنسی از قصه گویی رفته که در دهه گذشته با فیلم های اصغر فرهادی مورد استقبال قرار گرفت و ساخت نسخه های بدلی بی کیفیت و بدون خلاقیت آنهم باعث شد به سرعت نخ نما و کلیشه ای شود.

در فیلم «شب طلایی» با همجواری اجباری افراد یک خانواده پرجمعیت در خانه کلنگی مادری مواجه هستیم که واجد محدودیت زمانی و مکانی است و قرار است یک بهانه یا مک گافین ماجرا که همان شمش های گمشده است، آنها را برای یکدیگر افشا و برملا کند.

طبعاً وامداری به یک الگوی تازه یا قدیمی نمی تواند نقطه ضعف یا قوت از پیش تعیین شده یک اثر باشد بلکه تلاش فیلمساز بتواند برای مال خود کردن این سبک و سیاق و افزودن به آن است که باعث می شود فیلم او حرفی تازه برای گفتن داشته باشد یا نه.

«شب طلایی» با این وامداری بخش عمده ای از دست خود را برای مخاطب رو می کند و با گذر زمانی کوتاه مخاطب متوجه می شود که؛ قرار نیست فیلم از این خانه خارج شود، قرار نیست مک گافین یا بهانه درام حل و فصل یا پیدا شود و … آنچه مهم است تعامل آدم ها در بحران طراحی شده و نحوه افشاسازی آنها است که لایه ای به درام افزوده و احتمالاً آن را تأمل برانگیز خواهد کرد.

اما فیلم در همین بخش چینش روابط خانوادگی تو در تو با رازهای از گذشته که در زمان حال آدم ها موثر است، دچار کاستی است و نمی تواند این گره ها و رازها و علامت سوال ها را برآمده و متأثر از هم جلوه دهد به همین دلیل هم مجزا و پراکنده می مانند و حول محور کالبدشکافی محوری قرار نمی گیرند.

در واقع کالبدشکافی که قرار است به شکل بیرونی در شمایل خانه و به شکل درونی در درون آدم ها و روابط این خانواده انجام شود، در سطح اولیه باقی می ماند آنهم با کمترین نقاط تلاقی و یک درام تو در تو و نفس گیر و جذاب را شکل نمی دهد.

بخصوص که افشاگری ها ساده و بدون تعلیق و تأثیرگذاری انجام شده و روابط اولیه شکل نگرفته که مخاطب بتواند با فروپاشی آنها همراهی کند. این کاستی است که به شکل عمده در فیلمنامه حس می شود و یوسف حاتمی کیا در مرحله کارگردانی تلاش کرده با تمهیداتی فیلم را واجد کشش و اوج و فرود کند که حاصل این تلاش در طول یک فیلم طولانی، یکسان و یکدست نشده است.

در ترکیب بازیگران حرفه ای و کمتر شناخته فیلم که پرداخت و کمیتی یکسان ندارند و به همان نسبت مخاطب هم به آنها نزدیک یا دور می شود، مریم سعادت در نقش مادر- مادربزرگ محوری امتیاز مهم فیلم است که از کلیشه مادران این چنینی که نمونه های خوب آن در «مادر» و «مرگ ماهی» است، فاصله گرفته و تبدیل به نسخه ای مخصوص به خود می شود.

مادری که به واسطه فراموشی و بیماری های گاه و بیگاه و بخصوص ساده دلی، وجه مدیریت و عقلانیت محض برای اداره این جمع را از دست داده و با رفتارهای کودکانه و واکنش های لحظه ای، سویه ای جدید و متمایز از مادر سالمند را در محور این درام به نمایش می گذارد که همخوان با خوانشی ظریف از خودش است.