بایگانی‌ها

۵ نقش خاطره‌انگیز پروانه معصومی در سینما | از عاطفه «رگبار» تا خاتون «ناخدا خورشید»

از میان بیش از ۳۰ نقش سینمایی پروانه معصومی، ۵ نقش مهم او را که از سایر نقش‌هایش خاطره انگیزتر است برگزیده‌ایم.

معصومی از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۹۷ در سینمای ایران در بیش از ۳۰ فیلم جلوی دوربین کارگردانانی از نسل‌های مختلف رفت. آنچه در ادامه می‌آید نگاهی به تعدادی از نقش‌های به‌یادماندنی او در سینماست. او در بهترین نقش‌هایش نماد و نشانه آرامش و دانایی بود.

 

رگبار (بهرام بیضایی، ۱۳۵۱)
آقای حکمتی (با بازی پرویز فنی زاده) در محله جدیدش از همه‌چیز به ستوه آمده، الا عاطفه (با بازی پروانه معصومی). عاطفه گمشده زندگی شتاب‌زده و تلخ و روزمره و پر از سرخوردگی و ناکامی آقای حکمتی است. آقای حکمتی که همه‌چیز را با چشم عقل می‌بیند و سنجه‌ای جز تیغ تیز عقل در قضاوت اطرافش ندارد با عاطفه است که می‌تواند به ورای زشتی‌ها و تلخی‌ها نگاه کند و به همین محیط تلخ و نکبت زده جذب شود. عاطفه دومین نقش‌آفرینی پروانه معصومی در سینما بود، اما معمولا اولین نقش مهمی بود که در آن ظاهر شد و تا مدت‌ها به نقش اول زن فیلم‌های کارگردان «رگبار» مبدل شد.

غریبه و مه (بهرام بیضایی، ۱۳۵۳)
رعنا (با بازی پروانه معصومی) زنی است که آیت (با بازی مرحوم خسرو شجاع زاده) به‌عنوان غریبه‌ای که به آبادی‌ای دورافتاده آمده، دلبسته‌اش می‌شود و با عشق ورزیدن به رعنا سعی می‌کند خودش را بشناسد. عشق باز هم در کالبد رعنا رهنمای مردی است که نمی‌داند از کجا آمده و کی بوده و چطور باید با محیط اطرافش کنار بیاید. با آمدن آیت، زندگی رعنا هم متحول می‌شود و از زیر یوغ سلطه برادران و پدرش بیرون می‌آید، اما با رفتن آیت او که قبلا تجربه از دست دادن مردش را چشیده، دوباره سیاه‌پوش می‌شود.

کلاغ (بهرام بیضایی، ۱۳۵۶)
آسیه (با بازی پروانه معصومی) که از همسرش فاصله گرفته و از رفتارهای کاری او و معاشرت‌هایش دل‌خوشی ندارد، با مادر پیر همسرش (با بازی آنیک شفرازیان) هم‌سفر می‌شود و دل به دلش می‌دهد و سفری ذهنی را به تهران قدیم تجربه می کند. آسیه از جایی که هست و در آن زندگی می‌کند، دل می‌کند و به جایی خیالین که روزگاری بوده و حالا دیگر رد و نشانی هم از آن باقی نمانده می‌رود و در این سفر شناخت بهتری از خودش و همسرش و دنیای اطرافش پیدا می‌کند.

گل‌های داودی (رسول صدر عاملی، ۱۳۶۳)
عصمت (با بازی پروانه معصومی) مادر پسری نابینا به نام جواد (با بازی بیژن امکانیان) است که می‌خواهد بداند پدرش کیست و چه سر به سرش آمده وقتی متوجه می‌شود پدرش کشته شده، به هم می‌ریزد و از رفتن به مراسم عروسی خودش خودداری می‌کند. عصمت نماد همه مادران رنج‌کشیده‌ای است که تلخی و سنگینی فرزندی بدون حضور پدر را تحمل کرده‌اند و تا آخرین لحظه هم از فداکاری و گذشت برای برگرداندن آرام و قرار به فرزندشان دست نمی‌کشند. در دهه ۱۳۶۰، عصمت ترجمه رنج‌هایی بود از سرنوشت زن‌هایی که باید بار زندگی را به تنهایی به دوش می‌کشیدند.

ناخدا خورشید (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵)
«ناخدا خورشید» فیلمی مردانه است اما حضور کوتاه خاتون (با بازی پروانه معصومی) انگیزه مهم برای ناخدا خورشید (با بازی داریوش ارجمند) است تا خطر کند و لنج‌اش و جان خودش و ملول (با بازی سعید پورصمیمی) را به خطر بیندازد. ناخدا با آرامش خاتون است که دلش طوفانی می‌شود و عزمش را جزم می‌کند که زن و بچه‌اش مثل زن و بچه خواجه مستبد جزیره حق نان خوردن و زندگی کردن داشته باشند. حضور خاتون کوتاه ولی کافی بود تا بدانیم چرا به ناخدا حق می‌دهیم. خاتون گواه بر حق بودن ناخدا خورشید بود./همشهری