بایگانی‌ها

زنان با خوانشی تازه در سینما

زنان با خوانشی تازه در سینما
زنان با خوانشی تازه در سینما

سحرعصرآزاد: شانزده فيلم حاضر در سي و نهمين جشنواره فجر از وجه تنوع كاراكترهاي زن قابل توجه هستند. حضور زناني با خوانشي تازه از مادرانگي و زنانگي، در كنار كنشمندي برخاسته از موقعيت داستاني را مي توان نقطه قوت تعدادي از فيلم ها دانست كه در كنار نگاه تيپيكال در برخي آثار و غيبت سوال برانگيز در يك فيلم، قابليت تحليل دارند.

در «بي همه چيز» تصويري تازه از زن/مادر كنشمند ثبت مي شود كه براي پاك كردن لكه بدنامي و مهمتر از آن؛ بازپس گيري وجهه مادرانه اش دست به هر كاري مي زند.

همانطور كه در «ابلق» زن براي دفاع از حريم شخصي سكوتش را مقابل متعرض مي شكند، هرچند مجبور مي شود تاوان افشاگري را با تسليم و پذيرش دروغگويي پس بدهد.

«مامان» تصويري به شدت غير كليشه اي از مادري ثبت مي كند كه بي منطق، عصبي و زورگو است اما دست از مادرانگي به شيوه خود برنمي دارد؛ هرچند برهم زننده آينده پسرانش باشد.

در «خط فرضي» با زن/مادري مواجه هستيم كه به واسطه پنهانكاري نه تنها زندگي شاگردش را به خطر مي اندازد بلكه به دليل ضعف نفس مقابل شوهري مستبد، با دروغ به ورطه اي هولناك مي افتد كه كنشي حذفي را در پي دارد.

«تي تي» ترسيم گر زن منحصر به فردي است كه بر مرز ميان زمين و آسمان با ظرافت پيش مي رود و براي نجات بشريت از همه چيز خود مي گذرد تا يادآور فطرت مغفول انساني باشد كه در روزگار ما به فرشته تعبير مي شود.

در «گيجگاه» با زن/مادر غير كليشه اي مواجه هستيم كه مادرانگي او را از زنانگي اش غافل نكرده بلكه تلاش مي كند با تكيه بر جهان كاريكاتوري فيلم، اين دو وجه را بدون نفي ديگري حفظ كند.

«روزي روزگاري آبادان» دو نسل زن/ مادر را به تصوير مي كشد كه به نوعي برآمده و آينده هم هستند. مادري كه برخلاف كليشه متداول نمي خواهد تا ابد چشمپوش خطاي همسر باشد و قصد ترك دارد، اما در برزخ نيز به فكر حفظ كانون خانواده است و دختري كه طعم گس عشق را مزمزه مي كند.

در “يدو” با مادري مواجهيم كه در عين مادرانگي، مهرباني محض را با وامداري به رئاليسم تعديل كرده و در عين حال عرقي عميق و ريشه دار به زمين، خاك و حتي حيواناتش دارد و تا وقتي مجبور نمي شود؛ حاضر به ترك شهرش نيست.

«روشن» تصويري به ظاهر فرعي و كليشه اي از كاراكتر زن ثبت مي كند كه البته نقشي بنيادين در تعيين مسير قهرمان به انتها رسيده دارد؛ زني جاه طلب كه جاي خالي مردانگي در زندگي اش را با در دسترس ترين گزينه پر كرده تا به اين طريق شاهد كنشي از پدر فرزندش باشد.

«زالاوا» به واسطه جنس قصه و موقعيتي كه انتخاب كرده جهان مردانه اي دارد اما اين يكدستي به واسطه حضور دختر جوان بهيار تعديل مي شود؛ زني كه تابعي از باور خرافي توده مردم به جن است كه با عبور از فيلتر علم و عشق متعادل مي شود.

در «ستاره بازي» هرچند مادر برآمده از كليشه زن/ مادر بي وفا و جاه طلب است اما دختر نوجوان او به واسطه ارتباط عاطفي كه با پدر دارد، اين كليشه را تعديل و البته به كنشي تراژيك ختم مي كند.

همانطور كه «رمانتيسم عماد و طوبا» تصوير دختر/زن/مادر را تابعي از تصويري تيپيكال در طول زمان ترسيم مي كند كه وجه مادرانه بر جاه طلبي زنانه مي چربد و زن را به يافتن راهي براي ادامه دادن وامي دارد.

اما در «شيشليك» زنان تمايزي به واسطه عملكردشان ندارند بلكه از مادر تا مدير مدرسه متأثر از كاريكاتور اغراق شده توده مردم در دهه 60 هستند كه در ميان آنها يك دختربچه راه نفوذ نور به جهان كور آنها را باز مي كند.

در «مصلحت» و «منصور» تصوير كليشه اي از زن/مادر ارائه شده كه پرداخت جديد و تمايزي ندارد. هرچند كاراكتر مادر مقتول در “مصلحت” به لطف طاغوتي بودن واجد منحني شخصيتي شده كه آنهم در پايان با يك تحول گل درشت از دست مي رود.

«تك تيرانداز» تنها فيلمي است كه كاراكتر زن هيچ نقش و حضوري در آن ندارد مگر اشاره اي غير مستقيم در ديالوگ ها به اينكه قهرمان فيلم 7 فرزند دارد!