بایگانی‌ها

یک کمدی متفاوت!

یک کمدی متفاوت!
یک کمدی متفاوت!

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-کمدی سیاه به عنوان یکی از زیر مجموعه های گونه کمدی، فضای خوبی را در اختیار فیلمنامه نویس برای خلق شوخی های درخشان و جذاب و نیز گفتن حرف هایی که شاید نتوان در قالب های دیگر سینما زد، قرار می دهد. این مدل از کمدی که ریشه در ادبیات و به ویژه نمایشنامه های آنتوان چخوف که آثارش به طنز سیاهی که در آن موج می زند شهرت  دارد، نمونه های فوق العاده ای در سینمای جهان داشته و سینمای ایران نیز چندان به آن بی توجه نبوده است.« شیشلیک» به کارگردانی محمدحسین مهدویان تازه‌ترین نمونه در این رابطه است که نمایش آن در روزهای اخیر در جشنواره سی و نهم فیلم فجر واکنش های متفاوتی را برانگیخته است.

امیرمهدی ژوله که در سال های اخیر به سمت حوزه فیلمنامه نویسی آن هم از نوع کمدی کشیده شده، در« شیشلیک» تلاش کرده تا با بهره گرفتن از اتفاق های به روز جامعه همچون: شش ماه حقوق نگرفتن کارگردان یک کارخانه و …، جهان خود را بسازد و در این فضا کمدی سیاهی را خلق کرده و مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار دهد. به همین خاطر هم جنس کمدی «شیشلیک» با سایر کمدی های سینمای ایران تفاوت داشته و خنده تلخی از تماشاگرانش می گیرد. زندگی کارگران کارخانه پشم ایران جایی بیرون از شهر به نام طرب آباد که خانه های سازمانی شان هم در آنجا قرار دارد، هسته مرکزی فیلمنامه شیشلیک را تشکیل داده و با تمرکز روی هاشم و برادر همسرش احمد قصه را پیش می برد. ژوله در این فیلم به سراغ نوشته های نویسنده مشهور ترک عزیز نسین رفته و سیاهی و هجوآمیز بودن «شیشلیک» را از آن وام گرفته است. جهانی که در آن نه کارخانه اش شباهتی به کارخانه ای امروزی داشته و نه مدیر و کارگرانش در دهه نود خورشیدی زندگی می کنند. کارخانه و مدیرش شباهت های بسیار به کشورهای کمونیستی چند دهه پیش داشته و تمامی نشانه هایی که ژوله در آن قرار داده حتی نوع لباس مدیر آن نیز دلالت بر همین موضوع دارد. گرسنگی موضوعی است که نویسنده فیلمنامه و کارگردان به عنوان تم اصلی مانور زیادی روی آن داده و نقطه عطف پرده نخست فیلمنامه را هم بر این اساس رقم می زنند. جایی که دختر هاشم در خانه اسمی از شیشلیک برده و پدر و مادرش به این موضوع به چشم یک فاجعه نگاه می کنند چرا که قوت هر روزه شان سیب زمینی است!. از اینجا به بعد، خود« شیشلیک» به عنصر کلیدی فیلمنامه تبدیل شده و هاشم را در موقعیتی بغرنج قرار می دهد. سکانس خاطره گویی هاشم پشت میکروفن در مهمانی بزرگی که در یک باغ برگزار شده، سکانس مهمی است که تلخی بسیار در آن موج زده و فیلم را آماده رسیدن به نقطه عطف بعدی می کند. ژوله در طراحی شخصیت ها کاملا به سمت تیپ رفته و طیف های متنوعی از آن را خلق کرده است. از هاشم و احمد تا رییس کارخانه و دستیارش که این آخری بهتر از همه آنها از آب درآمده است. اتفاقی که در انتخاب بازیگرها و نوع بازی شان نیز رخ داده و به همین خاطر هم بازی ها تکراری به نظر رسیده و تقریبا هیچ نوآوری ای در آنها به چشم نمی خورد. تنها عباس جمشیدی فر در یکی از نقش های مکمل فیلم خوب ظاهر شده و بازی اش کاملا با جنس و بافت قصه همخوانی دارد.

محمدحسین مهدویان پس از سه فیلم اول خود، در «شیشلیک» تغییر ژانر داده و مسیر متفاوتی را انتخاب کرده که همین موضوع بحث های رسانه ای زیادی را به راه انداخته است. اما ارزیابی بهتر و دقیق تر در رابطه با این چرخش که می تواند سرفصل تازه ای از دوران فیلمسازی مهدویان فارغ از خوب و بد بودن آن را رقم بزند، می توان به روزهای آینده و فاصله گرفتن از کوران جشنواره موکول کرد.