بایگانی‌ها

تصاویر متحرک به مثابه فیلم

تصاویر متحرک به مثابه فیلم
تصاویر متحرک به مثابه فیلم

نویسنده: ایمان عظیمی  

«مایکل جردن» هنوز به‌عنوان یک فوق‌ستاره در NBA شناخته نمی‌شود که پیشنهاد نایکی برای تولید کفش مسابقات وی از راه می‌رسد تا هر دو طرف ماجرا خود را برای رسیدن به قله آماده کنند. «ایر»، پنجمین اثر بن افلک در مقام کارگردان، به‌اصطلاح روایت‌‌‌گر این داستان واقعی‌ست. همه چیز در این فیلم حی و حاضر است تا مخاطب را به دیدن خود ترغیب کند ولی باید پرسید که چنین اتفاقی اساسا روی می‌دهد یا خیر؟  

از مایکل جردن افسانه‌ای نه‌تنها به‌عنوان یکی از بزرگترین بسکتبالیست‌های تاریخ نام می‌برند، بلکه نام وی را در زمره‌ی نام‌آورترین ورزشکاران تاریخ نیز قرار می‌دهند، امّا تاکنون فیلمی که بتواند شایستگی‌های وی را به‌خوبی بر پرده‌ی سینما عرضه کند هنوز ساخته نشده است و اِیر هم باوجود اینکه تمام و کمال در رابطه با جردن نیست -که علی‌القاعده باید باشد- حتی در پس‌زمینه‌ی روایت خود هم نتوانسته به‌درستی مسئله را به پیش ببرد و حداقل تصویر واضحی از این آیکان ارائه دهد.  

«سانی» (مت دیمون)، مدیر اجرایی ورزشی کمپانی نایکی است که قصد دارد هرطور شده نظر جردن را به امضای قرارداد با کمپانی مربوطه جلب کند و نایکی را از یک برند معمولی و کوچک به جایگاه ویژه‌ای در صنعت تولید کفش و البسه‌ی ورزشی برساند. آنچه از ظواهر امر برمی‌آید این است که دست بن افلک در روایت این قصه باز است. هم از کست خوبی بهره‌مند است و هم سوژه‌ی موردنظر همان چیزی‌ست که می‌تواند به تولید یک فیلم هالیوودی جذاب دامن بزند ولی مشکل از جایی رخ می‌نماید که باید در اصل نقطه‌ی مثبت فیلم باشد؛ «فیلمنامه»‌ی اِیر ایده‌ی جذاب و مایه‌ی کار فیلم را به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن سلاخی می‌کند و اثری کم‌رمق و بی‌کارکرد را به مخاطب خود ارائه می‌دهد. هیچ نقطه‌ی اوج و فرود مشخص و هیچ نقطه‌عطفی در روایت ساده، تک‌بُعدی و تخت بن افلک تعبیه نشده است تا ما را به تماشای خود وادار کند. نایکی قرار است در رقابت با کانورس و آدیداس به پیروزی برسد و با مایکل جردن قرارداد همکاری امضا کند، چنین اتفاقی باید با یک کشمکش همراه شود ولی دریغ از وجود یک کشمکش سطحی و آنی! نام مایکل جردن به‌عنوان یکی از کاراکترهای مهم و پیش‌برنده‌ی داستان مطرح است ولی ما حتی چهره‌‌‌ی او را در حضور پس‌زمینه‌ایش هم به‌درستی نمی‌بینیم! در حقیقت فیلم مملو از خطابه است و درست آنجایی که باید در بافت تصویری خود بر روی مخاطب اثر بگذارد هیچ کاری انجام نمی‌دهد و تمام فرصت‌های بالقوه‌اش را از دست می‌دهد. همین مسئله باعث گردیده است که ما تنها شاهد تماشای یک فیلم تبلیغاتی صرف باشیم و به همین بسنده کنیم. پا درهوایی فیلمساز در انتخاب یک شیوه منسجم برای روایت اثر، کلیت ماجرا را در وضعیت برزخی و بلاتکلیفی قرار داده است و این بلاتکلیفی تا به انتها مخاطب را رها نمی‌کند و هیچ چیزی هم جز یک تبلیغ دوساعته برایش باقی نمی‌ماند. ایر تنها از چند نمای زیبا و طراحی صحنه‌ی خوبی برخوردار است ولی به صرف این‌ها نمی‌تواند از خصوصیت تبلیغاتی خود حتی اندکی فراتر رود و مع‌الأسف در همین نقطه می‌ایستد و تکانی هم نمی‌خورد.