بایگانی‌ها

خواهران سارق، لطفا به صف!

خواهران سارق، لطفا به صف!
خواهران سارق، لطفا به صف!

کسری ولایی

دنی اوشن یادتان هست؟ همان دزد جذابی که با رفقایش کازینوهای لاس‌وگاس را خالی می‌کردند،  البته بعد پولش را به باد فنا می‌دادند. دنی بازنشسته شده و خواهرش به میدان آمده تا سنت حَسَنه‌ی خانوادگی را ادامه دهد. دِبی اوشن (ساندرا بولاک) از زندان آزاد می‌شود و می‌رود دنبال گروهی از دختران کاربلد و خشن به قصد سرقت از شوی فشن. این خلاصه‌ی ماجرایی است که در «هشت یار اوشن»، فیلم جدید و نسخه‌ی زنانه از مجموعه‌ی سرقتی اوشن تماشا می‌کنید.

به جای ماجرای سرقت و خانم‌های سارق، باید درباره‌ی موجی بحث کرد که از هالیوود به سری فیلم‌های اوشن رسیده. «ددپول» شوخی بامزه‌ای دارد. جایی از فیلم در مقابل دشمن مونث‌اش معطل مانده و چیزی می‌گوید تقریبا با این مضمون: «نمی‌دونم اگه الان دست روت دست بلند کنم حقوق زنان رو زیر پا گذاشتم یا اگه نزنمت می‌شه تبعیض جنیسیتی؟!» صنعت سرگرمی هم در برابر جنبش‌های فمینیستی به چنین بحران و تناقضی دچار شده. می‌شود ساعت‌ها بحث کرد که آیا «زن شگفت‌انگیز» فیلمی است در راستای مبارزات برابری‌طلبانه‌ی جنسیتی و نماد اراده و قدرت جنس زن یا شیوه‌ی مدرن استفاده‌ی ابزاری از زنان با گال گادوت شکست‌ناپذیر و آن زره‌ی نفوذناپذیرش به نمایش می‌گذارد. طبیعی است که سینما مانند دنیای واقعی به زنان قهرمان نیاز دارد ولی ساخت فیلمی که حتما در آن قهرمانان باید زن باشند و فقط به دلیل جنسیت‌شان جای مردهای قصه را بگیرند، نمی‌تواند به‌عنوان شکل دیگری از تبعیض و تفکیک جنسیتی در نظر گرفته شود؟ گروهی می‌گویند این راهی است برای نفوذ به یک سیستم بسته و شکستن سقف‌های شیشه‌ای و گروه دیگر هم اعتقاد دارند که چنین سیاست‌هایی دور نیستند از تفکری که به جدا کردن صف‌های زنانه و مردانه منجر می‌شود.

قضیه متناقض و پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌‌رسد. معمولا در دنیای واقعی کسانی برنده می‌شوند که وقتی همه دارند بر سر تناقضات بحث می‌کنند، آنها سود خودشان را به جیب بزنند. «هشت یار اوشن» هم بالای سیصد میلیون دلار فروخته و یکی از محصولات نسبتا موفق وارنر در تابستان امسال بوده. پس بهتر است که برگردیم سر بحث درباره‌ی فیلم. ساخته‌ی جدید گری راس یکی از معدود محصولات صنعت سرگرمی است که منتقدان بیشتر از فیلمبازها و سینماروها دوستش داشته‌اند. جدای از کیفیت، نوع نگاه خود شما واکنش‌تان به فیلم را مشخص می‌کند. به این جمله دقت کنید: «گروهی از زنان دست به یکی می‌کنند و جواهری گران‌قیمت را با نقشه‌ای تمیز و بی‌نقص می‌دزدند» حس‌تان به فیلم، برمی‌گردد به این که جمله‌ی بالا را با نقطه تمام می‌کنید یا علامت تعجب. اگر جزو گروه اول اید، که احتمالا اکثر بچه‌های هزاره‌ی جدید از این دسته اند، یک فیلم معمولی و در بهترین حالت سرگرم‌کننده می‌بینید. اگر به مکتب علامت تعجب تعلق دارید، فیلم برایتان لذت و جذابیت  افزونی خواهد داشت. (بد نیست که اعضای این مکتب هم تجدید نظری داشته باشند در نگاهشان به زنان و توانایی‌های آنها!)

«هشت یار اوشن» ببیشتر از فیلم اول شبیه دنباله‌ها است، با همان عیب‌ها و نقص‌ها حتی در ابعادی وسیع‌تر. افراط در  این که مدام از تماشاگر جلو باشی و با پنهان کردن اطلاعات دائم بهش رودست بزنی، تا مرز هجو پیش رفته و جلوی هر گونه چالش و هیجان را می‌گیرد. از جایی به بعد دیگر بیخیال می‌شوید و حوصله‌تان سر می‌رود چون می‌دانید این خانم‌های سارق فکر همه جا را کرده‌اند و هیچ سد و مانعی نیست که از پس‌اش بر نیایند. بعد از افتتاحیه‌ی بامزه‌ی فیلم، بعید است که لحظه یا صحنه‌‌ی خاصی در ذهنتان بماند که بتوانید آن را برای کسی دوباره تعریف کنید.  بازیگرها هم، که کاملا با حساب و کتاب انتخاب شده‌اند و هیچ رنگ، نژاد و سنی در گروه غایب نیست، فرصت چندانی برای نمایش فردی ندارند. مثلا ساندرا بولاک و کیت بلانشت، که قرار است نسخه‌ی زنانه‌ی جرج کلونی و برد پیت باشند، در بهترین حالت بقیه را یک‌وری نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند. ریچارد آرمیتاژ هم در فیلم هست تا آخر سر یک مردی باشد که زن‌ها پدرش را در بیاورند.

به هر حال این فیلمی است پر از ارجاع به دنیای مد و فشن و حضورهای کوتاه و غافلگیرکننده از مدل‌ها و بازیگران زن سرشناس که یک جواهر کارتیه هم در آن به سرقت می‌رود. اگر با پذیرفتن ریحانا در نقش یک هکر پنجه‌طلایی و آن هاتاوی در نقش یک سوپرمدل گلچهره و گل‌اندام مشکلی ندارید، از طرفداران سفت و سخت «یازده یار اوشن» نیستید و دنبال چیزی غیر از دو ساعت سرگرمی نمی‌گردید، تماشای «هشت یار اوشن» خیلی هم تجربه بدی نیست.

 

هفت صبح