دنیای تصویرآنلاین- کتاب «طعم سینما» نوشته پژمان الماسی نیا از جدیدترین کتابهای با موضوع سینما از انتشارات اریش است. پژمان الماسینیا، منتقد سینما و نمایش و دبیرسرویس تئاتر آکادمی هنر، در «طعم سینما» گذری داشته است بر شماری از فیلمهای نادیده یا دستکمگرفتهشدهی تاریخ سینما، آن قبیل فیلمها که بهقول معروف، سرشان به تنشان میارزد ولی نه کسی (چنانکه باید) تحویلشان میگیرد و نه درموردشان نقد و تحلیل دندانگیری مینویسد. «طعم سینما» همینطور دربارهی برخی فیلمهای مهم سالهای گذشته است که در زمان خودشان ارج دیدهاند اما در حال حاضر شاید کمتر به آنها پرداخته شود. این کتاب همچنین به مرور آن دسته از آثار قابل اعتنای سینمای جهان میپردازد که منتقدان ایرانی کمتر درباره شان نوشته اند. هدف از انتشار این یادداشتها، به گفتهی مؤلف، درس دادن سینما نبوده بلکه تقسیم لذت از سینماست با عاشقان آن.
پژمان الماسینیا از سال ۱۳۸۳ در حوزهی ادبیات و ویراستاری حضور جدی داشته است. او صاحب هفت کتاب شعر چاپشده است و نزدیک به ۳۰ مقالهی پژوهشی نیز با موضوع هنر و فلسفهی هنر دارد. الماسینیا بهعنوان منتقد فیلم و تئاتر همکاری میکند.
یادداشت کوتاه او را دربارهی طعم سینما میخوانیم:
از آن زمان که بهطور جدی مصمم شدم دربارهی سینما و جادوی محسورکنندهاش قلم بزنم، یکی از اصلیترین هدفهایم را شناساندنِ فیلمهای نادیده -یا: دستِکم- گرفتهشده به مخاطبِ عشقِسینمای فارسیزبان قرار دادم؛ منظورم آن قبیل فیلمهایی است که بهقول معروف، سرشان به تنشان میارزد ولی نه کسی چنانکه باید تحویلشان میگیرد و نه درموردشان نقد و تحلیلِ دندانگیری مینویسد.
بهدنبال تولدِ «طعم سینما» خوشبختانه این آرمان نگارنده تا حدّ زیادی محقق شد. نام شماری از فیلمهای مذکور بهترتیبِ انتشار و ذکر ژانر، از این قرار است: «دریاچهی بهشت» (ترسناک)، «آنچه میزی تجربه كرد» (درام)، «رهایی» (هیجانانگیز)، «خانوادهی سَوِیج »(کمدی-درام)، «برخورد کوتاه» (رمانس)، «ساحر» (ماجراجویانه)، «سرگذشت آدل ﻫ.» (زندگینامهای)، «منطقهی ۹» (علمی-تخیلی)، «بدلندز» (جنایی)، «زنی در طبقهی پنجم» (معمایی)، «اشباح گویا» (تاریخی) و «مرد حصیری» (موزیکال).
«طعم سینما» همینطور جای نوشتن دربارهی برخی فیلمهای مهم سالهای گذشته است که -از قضا- در زمان خودشان ارج دیدهاند اما در حال حاضر شاید کمتر بدانها پرداخته شود (مثلاً: ماجرای نیمروز)؛ «طعم سینما» بهعلاوه مجالی برای مرور آن دسته از آثار قابل اعتنا فراهم کرد که -به هر دلیل- منتقدان ایرانی کمتر پیرامونشان قلم زدهاند (مثلاً: ماهی مرکب و نهنگ). در «طعم سینما» همچنین موفق شدم دربارهی بسیاری فیلماولیهای درجهیک بنویسم: «کلهپاککن»، «کاپوتی»، «پسرها گریه نمیکنند»، «گرسنگی»، «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟»، «پروژهی جادوگر بلر»، «تسخيرشده»، «۵۰۰ روز سامر»، «مامان»، «تیرانوسور»، «هیولا»، «مری و مکس»، «نیویورک جزء به کل»، «فعالیت فراطبیعی»، «زندگی دیگران»، «همهچیز باید از دست برود»، «وقایعنگاری»، «رودخانهی یخزده» و…
مقصود اصلیام در «طعم سینما» پرداختن به خودِ سینما و تقسیمِ حظی است که از ظرایف آثار کوچک و بزرگ هنر هفتم بردهام با عشاق حقیقی سینما؛ با چنین استدلالی، در «طعم سینما» بنا را بر این گذاشتم که حتیالامکان به فیلمها بدوُبیراه نگویم(!) و دربارهی ساختههایی که نظر مساعدی رویشان ندارم، ننویسم.
فکر اولیهی نوشتن و منتشر کردنِ یادداشتهایی با سبکوُسیاق «طعم سینما» در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ به ذهن حقیرِ سراپا تقصیر خطور کرد و الهامِ ناماش هم محصول منتظر ماندن در یک ایستگاه اتوبوس -از نوع درونشهری- بود! طرح کلیِ «طعم سینما» سرانجام پیش از ظهرِ سهشنبه، سیزدهم خردادِ ۹۳ مکتوب و مدون شد که هنوز فایلِ وُردش را به یادگار نگه داشتهام.
امروز که «طعم سینما» را مرور میکنم، خاطرات عمری دقیقاً دوساله -از ۱۹ خردادماه ۹۳ تا ۱۹ خردادماه ۹۵- پیش رویم جان میگیرند؛ مجموعهای از شبنخوابیها برای فیلم دیدن و از سینما نوشتن. گاهی پشتِسرِهم چهار فیلم میدیدم(!) ولی هیچکدامشان آنقدر پتانسیل نداشتند که دربارهشان نوشتن، برایم دغدغه شود. مندرجاتِ کتابِ حاضر را که از نظر میگذرانم، شمارههایی را بهخاطر میآورم که در بدترین شرایط -زمانی و مکانی- نوشتمشان؛ مثلاً در یک روز مانده به کنکور، در روز قبل از مصاحبهی دکتری در سفر به سنندج، در شب تا سحری که فردایاش از ۸ صبح تا ۸ شب باید دانشگاه میبودم و… و… این کتاب، سینما درس نمیدهد؛ بلکه همانطور که گفتم لذت قسمت میکند، نه با همه، با عاشقانِ راستینِ هفتمین هنر.
پژمان الماسینیا/پاییزِ ۱۳۹۷