بایگانی‌ها

رستاخیزی زنانه

رستاخیزی زنانه
رستاخیزی زنانه

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین- فیلم «آتلانتیک» نخستین ساخته متی دیوپ، کارگردان زن فرانسوی است ک کار خود در سینما را با بازی در فیلم «سی و پنج پیک رام» ساخته کلر دنی آغاز کرد. فیلم که برنده جایزه بزرگ هیأت داوران جشنواره کن است، به عشق میان یک پسر کارگر و دختر فقیر در شهر داکا پایتخت سنگال می پردازد و در ابتدا به نظر می رسد با فیلمی کلیشه ای پیرامون جنبش های اعتراضی کارگری روبرو هستیم اما در نهایت با اثری تغزلی و پر رمز و راز با حال و هوای گونه وحشت درباره احیای عشقی ناکام مواجه می شویم.

+++                                                       

همه چیز از همان ورود نابهنگام مرد مزاحم آغاز می شود که خلوت عاشقانه آدا و سلیمان را در کنار دریا ناتمام می گذارد و قرارشان را به وعده ملاقاتی در شب موکول می کند که رخ نمی دهد و دختر و پسر برای همیشه از هم جدا می شوند و حسرت با هم بودن در دل شان باقی می ماند. اما جدایی زودتر آغاز شده است، همان وقتی که پسرک کارگر، ناامید از مطالبه حقوق عقب افتاده اش راهی مهاجرت می شود و دخترک فقیر با مردی پولدار ازدواج می کند که دوستش ندارد. همان قصه آشنا و تکراری آدم های حاشیه نشینی که زیر سلطه سرمایه داری نابود می شوند اما فیلم از همان آغاز با آن رنگ و نور و فضاسازی و موسیقی افیون بار و سحرآلود و موهومش، نسبت خود را با کلیشه های اجتماعی و سیاسی به هم می زند و با گم شدن ناگهانی پسر در دریا و آتش سوزی مرموز اتاق خواب دختر، مسیری متفاوت با حال و هوای متافیزیکی و شاعرانه را در پیش می گیرد و به واسطه حلول روح مردان عاشق در جسم زنان تنها، ابعاد فمینیستی عمیقی در جهت برداشتن هر گونه مرزی میان زن و مرد می یابد.

پس داستان بر اساس انتظارات و قواعد رایج پیش می رود و به نظر می رسد با شهر فقیر و نکبت زده ای سر و کار داریم که پسرکان عاشقش برای دستیابی به زندگی بهتر در دریا غرق می کند و دختران دلشکسته اش را در خانه بخت پولدارها زنده به گور می کند که بناگه با تغییر غیرمنتظره لحن و مود فیلم از رئالیسم خشن به ذهنیتی رویایی به دنیای مردگان قدم می گذاریم که در زیر پوست شهر پنهان شده است و شب ها سر برمی آورد و در زیستی شبانه، زندگی دریغ شده شان را از سر می گیرد. مکث طولانی دوربین روی تصویری از دریای آبی خالی با امواجی آرام که موسیقی خلسه واری را زیرمتن خود دارد، ما را به اعماق خود فرو می کشد تا اشباح ناپیدا و گمشده مردان غرق شده را ببینیم که از دل آب ها برمی خیزند و به دنیای زنان رقصان و رنگارنگ در شب عروسی بازمی گردند و در جسمشان حلول می کنند تا نیمه شب ها دخترکان مغموم همچون خوابگردهایی مسخ شده در شهر راه بیفتند و یکی یکی به هم بپیوندند و به جانشینی برای کارگران معترض اما سرکوب شده در جهت انتقام جویی برای احقاق حقوق از دست رفته شان بدل شوند و ما رستاخیزی زنانه از دل غیاب مردان را شاهدیم که در کنشی عاشقانه/ عصیانگرانه به تعریف جدیدی از برابری خواهی جنسیتی و نژادی و طبقاتی می رسد و در رویکردی شاعرانه و خیال انگیز به اثری در باب گفتمان غیاب درمی آید که رولان بارت، آن را اساسا زنانه می داند و زن ها جایگزینی برای مردان غایب درمی آیند که می توانند فقدان آن ها را با حضور خود پر کنند و کار ناتمام شان را به سرانجام برسانند.

در این میان سلیمان که از همه عاشق تر است، این فرصت را می یابد تا در کالبد مردی دیگر به دیدار معشوقش بیاید. پس مرد جوان را می بینیم که خوابیده است و بناگه چشم باز می کند و به سوی خانه بخت آدا راه می افتد. انگار مرده ای است که معشوق دل شکسته اش صدایش می زند و او را از دنیای ارواح احضار می کند تا به اتاق خواب سوخته اش بیاید و آن معاشقه ناکام کنار دریا را تمام کند و جدایی که بدون خداحافظی رخ داده است، با وداعی باشکوه رقم بزند و بعد دوباره به اعماق آب ها بازگردد و روحش در میان دریا به مثابه اشک های آدا که در آن غرق شده است، آرام بگیرد. متی دیوپ در رویکردی بدیع و ظریف از عناصری که همواره ترس و اضطراب می آفریند، در جهت خلق فضای اثیری و افسون کننده بهره می برد و عشقی غریب و دردآلود را از دل سویه های انتقادی اش نسبت به وضعیت کارگران احیا می کند و از مسأله تناسخ و ابعاد متافیزیکی پیرامونش در راستای مقابله و ستیزه جویی با سرکوب و حذف و خاموشی اقلیت در حاشیه کمک می گیرد و جهان برج نشینان را به سیطره ارواح گمشده ای درمی آورد که به صورت رویایی شبانه در خیال عشاق دورافتاده زنده می شوند و زندگی می کنند.