بایگانی‌ها

فیلمی که می خواهد نوآر باشد

فیلمی که می خواهد نوآر باشد
فیلمی که می خواهد نوآر باشد

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-در سینمای ایران که اساسا به ژانر به مفهوم کلاسیک اش اعتقادی ندارد، گاه به فیلمسازانی برمی خوریم که علاقه فراوانی به ساخت فیلم براساس قواعد ژانر دارند. جالب اینکه به ندرت هم به نمونه های موفق در این رابطه برخورد می کنیم اما همچنان لا به لای تولیدات هرساله سینمای ایران با نمونه هایی ولو اندک از این دست روبرو می شویم. فریدون جیرانی از جمله این فیلمسازان است که هیچگاه علاقه اش به فیلم های نوآر را پنهان نکرده و در این مسیر نیز گام های بلندی برداشته است. فضاهای تیره و تاریک نوآر به خوبی با قصه های مورد علاقه جیرانی جفت و جور شده و به آثار وی کیفیت مناسبی بخشیده است. او پس از تجربه موفق دو سال گذشته اش در خفه گی، این بار قصه ای کاملا آشنا را در «آشفته گی» روایت کرده که به نظر می رسد که قسمت سومی هم در راه داشته باشد.

جیرانی که سابقه اش به عنوان نویسنده فیلمنامه بر کارگردانی اش می چربد، در این فیلم سراغ ایده قدیمی و در عین حال امتحان پس داده جا به جایی رفته و چارچوب فیلمنامه خود را بر این اساس بنا نهاده است. فیلمنامه ای که شباهت عجیبی به پاورقی های نشریات دهه چهل داشته و تماشاگران خود را به فضاهای این چنینی می برد. باربد نویسنده ای جوان که وضعیت مالی نابسامانی هم دارد برای پول قرض گرفتن جهت انتشار کتاب اش نزد برادر دوقلویش (بردیا) که شرکت تجاری موفقی دارد، می رود. در پرده نخست فیلمنامه، به شکلی تلگرافی به این دو پرداخته شده و تماشاگر از شکل زندگی هر یک از آنها و در عین حال رابطه سرد میانشان مطلع می شود. سفر این دو به شمال برای قرار کاری بردیا، پرده نخست را به سمت نقطه عطف برده و آن را رقم می زند. جایی که در بگومگوی بردیا و باربد، اولی از اتومبیل به بیرون پرت شده و کشته می شود. پرده میانی فیلمنامه اختصاص به این دارد که باربد نویسنده و پاک سرشت قالب عوض کرده و خود را به جای برادر مقتول خود جا می زند. یک جا به جایی براساس کلیشه ها که چرخ داستان را به حرکت درآورده و تماشاگر را با آن همراه می کند.

در این بخش، علاوه بر باربد دیگر شخصیت ها همچون: دریا مشرقی و همسر سابقش ارژنگ اهمیت پیدا کرده و بخشی از بار داستان را به دوش می کشند. اما مشکل بزرگ اینجا است که باربد با آن مختصاتی که از او در پرده اول به تماشاگر داده شده، نمی تواند در مدتی بسیار کوتاه به چنین شخصیت شریری تبدیل شود. هر قدر هم که بخواهیم به سراغ تئوری فرشته/شیطان بودن انسان رفته و بر پایه آن همچون سازنده آشفته گی، دلیل تراشی کنیم. جیرانی در خلق دیگر شخصیت کلیدی فیلم یعنی دریا مشرقی کاملا به سراغ مولفه های سینمای نوآر رفته و تلاش زیادی برای خلق یک فم فتال (زن اغواگر)، به خرج داده است. زن اغواگری که پس از جدایی از شوهر لات و الوات خود وارد زندگی بردیا شده و پس از استخدام در شرکت او تا جایی پیش می رود که او را به کشیدن نقشه ای برای کشتن همسرش مجاب می کند. قصه مربوط به همسر بردیا از معدود داستانک های آشفته گی است که بخش کوچکی از فیلم را به خود اختصاص داده و در عین حال موجز به نظر می رسد. جیرانی برای خلق دریا مشرقی بیش از هر چیز روی نشانه های ظاهری او از رژلب قرمز تا دستکش های ظریف سرخ رنگ مانور داده و تلاش کرده تا حداقل به لحاظ ظاهری او را به یک فم فتال باورپذیر تبدیل کند. در تمامی فیلم نوآرها، یک مثلث عشقی وجود دارد که نیروی محرکه داستان به حساب می آید و جیرانی هم از این فرمول تبعیت کرده است. در ضلع سوم این مثلث ارژنگ حضور دارد که خصوصیات تیپیک یک خلافکار پایین شهری را با خود دارد. در عین حال با وجود آن که از دریا جدا شده اما همچنان چشم به راه بازگشت اوست. ارژنگ در پرده پایانی به شخصیت کلیدی فیلم تبدیل شده و آن را به سمت نقطه پایان سوق می دهد.

یکی از مشکلاتی که« آشفته گی» با آن دست و پنجه نرم می کند، عدم منطق حاکم بر بخشی از آن است که لطمه های شدیدی به پیکره آن وارد کرده است. برای مثال می توان به شرکت بردیا اشاره کرد که نمی تواند تناسبی با حجم ثروت او داشته باشد. در حقیقت این شرکت بیشتر شبیه ملکی متروکه با دو کارمند (دریا مشرقی و حسابدار شرکت) و یک رییس است تا شرکتی فعال و ثروتمند! همینطور حضور سرد و خنثای نامزد باربد که پس از مرگ بردیا و نشستن باربد به جای او، قادر به تشخیص نامزد خود هم نیست! جیرانی پس از تجربه موفق خفه گی، بار دیگر سراغ همان فضا و اتمسفر رفته و نمونه کامل تر و باکیفیت تری را در آشفته گی روی پرده به نمایش گذاشته است. آن هم به کمک فیلمبرداری به نام مسعود سلامی و طراحی صحنه کامیاب امین عشایری که نقش مهمی در جذابیت های بصری فیلم داشته اند. هر چند که کج سلیقگی جیرانی در بستن قاب ها و استفاده افراطی از قاب های کج، به کیفیت بصری فیلم لطمه زده و آشکارا تماشاگرانش را آزار می دهد! او در انتخاب بازیگران آشفته گی به سراغ گزینه هایی رفته که می توانند تا حدود زیادی گیشه را تضمین کنند. بهرام رادان انتخاب چندان مناسبی برای ایفای دو نقش بردیا و باربد نبوده و بازی یکنواختی را ارائه کرده است. اما در طرف دیگر با یک مهناز افشار در اوج روبروییم که کاملا زیروبم نقش را درآورده و لایه های درونی آن را کشف کرده است. بازی درخشان او در کنار حضور کوتاه اما تاثیرگذار مهران احمدی در نقش ارژنگ را می توان از مهمترین نقاط قوت فیلمی به حساب آورد که می خواهد یک نوآر باشد.