ترجمه:اردوان وزیری
وندی آید(اسکریندیلی)
دومین فیلم داستانی فردریک وایزمن که براساس نامهها و خاطرات روزانهی لئو تولستوی و همسرش که مدت 36 سال با هم زندگی کردند ساخته شده یک مونولوگ تخیلی است که توسط همسر تلخکام نویسنده روس سوفیا (با نقشآفرینی ناتالی بوتفو) بیان میشود.سوفیا روح مجروح خود را با لیستی از نارضایتیهای متعدد نسبت به همسرش،از تقسیم کار گرفته (تولستوی هرگز در مراقبت از فرزندان عملکرد خوبی نداشت) تا خشم خشونتبار او و وسواس بیمارگونش درباره مرگ را در مقابل دیدگان بیننده قرار میدهد.
.
این فیلم تبلیغ خوبی برای ازدواج با یک غول ادبیات نیست.یک زوج در شیوه روایی روشی مشابه تئاتر در پیش میگیرد.هرچند به عنوان یک اثر سینمایی تا حدی ساکن و بیروح هم هست.وایزمن بهرغم شهرتش در ساخت مستندهای مشاهدهگر قبلا نیز یک فیلم داستانی ساخته بود. آخرین نامه (2002) مثل یک زوج بر یک کاراکتر واحد متمرکز است و فرم آخرین نامه از مادری را به خود میگیرد که در شهری نامعلوم در اوکراین اشغالی در یک گتو گرفتار شده است.
.
وایزمن که قبلا همین شیوه را در هر دو فیلم آخرین نامه و نمایشنامه امیلی دیکینسون به کار گرفته بود شاید از امکانات و احتمالات مونولوگهای مبتنی بر نامهنگاری خسته شده است.لئو و سوفیا هر دو روزنگارنویسهای حرفهای بودند و اگرچه در خانهای مشترک زندگی میکردند نامهنویسهای قهاری هم بودند
.
.فیلمنامه که بهطور مشترک توسط وایزمن و بوتفو نوشته شده از آرشیوهای نوشتاری زن و شوهر بهره میگیرد و به جای زبان روسی به فرانسه بیان میشود اما فقط صدای سوفیا را میشنویم.این تمرکز بر صدای زن ،اساسا تعادل تاریخی را از نو شکل میدهد اما منجر به یک فیلم تکصدایی میشود.فیلم بنا بر ماهیت خود به شدت به نقشآفرینی بوتفو متکی است.اما تمهید مونولوگ کاری را که او قادر است با نقش انجام دهد محدود و او را مجبور به نقشآفرینی تئاتری میکند.اما نقشآفرینی به کنار،مسئله اصلی این است که چنگ زدن بیپایان به یک ازدواج افتضاح-حتی ازدواج با چهره برجسته ادبیات قرن بیستم- خستهکننده و ملالآور است.نکته کلیدی فیلم این است که سوفیا تولستوی واقعا به یک سرگرمی نیاز داشت.