سرویس سینما و تئاتر خبرگزاری فارس امروز یادداشت مفصل و تند و تیزی را درباره «دانکرک» فیلم جدید و تحسین شده کریستوفر نولان منتشر کرده و این فیلم را یک اثر ضعیف و جعلی در روایت تاریخ خوانده است. همچنین در این یادداشت علت رشد و موفقیت نولان در هالیوود تلاش او برای طرح و گسترش ایدئولوژیهای سکولار و ناخداباورانه بیان شده و با نقل قولی از جلال آل احمد منتقدان ایرانی طرفدار این فیلمساز هم بیشخصیت و بیاصالت معرفی شده اند.
بخشهایی از این یادداشت تند و متفاوت را میتوانید در دنیای تصویر آنلاین مرور کنید:
-کاملا مشخص است به چه دلیل برای فیلم عقب مانده و ماقبل سینمای «دانکرک»، کف میزنند و هورا میکشند. منتقدان غربی خوشحالاند که نولان با یک فیلم سینمایی، استخوان را از لای زخم، پس از هفتاد و هفت سال بیرون کشید و به همین دلیل از فیلم درهم و شلخته نولان به عنوان یک شاهکار یاد میکنند.
-برخی منتقدان فریبکار وطنی، چشم دوخته به دهان فرنگیها دائما مینویسند، شاهکار، شاهکار….کدام شاهکار؟ …. جوزف مک جینتی نیکول که با نام اختصاری MCG در هالیوود شناخته میشود و پفکیترین اکشن ساز هالیوود است، «دانکرک» را میتوانست بهتر از جناب نولان بسازد.
-نولان با تصاویر شتاب زده و تدوین سینمایی بسیار ضعیف (برای پوشاندن ضعف کارگردانی)، واقعیت را به صورت غلو شدهای معلق نمایش میدهد. با این اوصاف دانکرک نه تنها یک شاهکار سینمایی نیست، بلکه بدترین فیلمی است که درباره وقایع جنگ دوم جهانی ساخته شده است.
-در مورد کریستوفر نولان و آثارش فضایی در نشریات غربی ساخته شده و منتقد داخلی کپیکار، برای اینکه عقب افتاده به نظر نرسد همان فیلمی که منتقد فرنگی میستاید را در حد پرستش ستایش میکنند. آل احمد در توصیف چنین افرادی میگوید: «شخصیت ندارد، چیزی است بیاصالت، خودش و خانهاش و حرفهایش، بوی هیچ چیزی را نمیدهد، ملغمهای است از انفراد شخصیت و شخصیت خالی از خصیصه، چون تأمین ندارد، تقیه میکند و در عین حال که خوشتعارف است و خوشبرخورد است، به مخاطب خود اطمینان ندارد…»
-منتقدان فرنگی در نوشتههایشان از نولان به عنوان غول سینمایی دهه اول و دوم هزاره دوم سینما یاد میکنند، در صورتیکه کارنامه نولان را که برررسی کنیم درخواهیم که فیلم «تعقیب» او یک فیلم تجربی کمعمق، فیلم «بی خوابی»اش، کپی بدساختی از یک فیلم بزرگ سوئدی است. فیلم «حافظه» از این کارگردان روایتی یک خطی با مشنگ بازی غیر اصیلی در تدوین است که جفت پوچ محسوب میشود و با تدوین معکوس، مولف سعی در نمایش فرمالیستی منحصر به فردی دارد که نتیجهاش در فیلم معنی معکوس میدهد.
-نولان «بتمن» را ساخت و ستایشهای فراوانی نصیبش شد. منتقدان فرنگی نولان را به این دلیل ستودند که نولان «مسیح» را در کالبد شوالیه تاریکی فرو ریخت.
-در واقع اگر فیلمسازی به صورت ایدئولوژیک فیلم نسازد، در هالیوود بدین صورت رشد نخواهد کرد. به صورت مشخص فیلم بعدی نولان پس از بتمن اثری با عنوان «پرستیژ»، به این موضوع اشاره دارد که انسان میتواند به قدرتی جادویی دست پیدا کند و نمونه مشابه خود را خلق کند. مسلم است که خداناباوران سکولار نشریات و رسانههای غربی چنین طرح ایدئولوژیکی را میپسندند. پس از آن تلقین را ساخت که نشان داد که انسان از طریق کنترل خواب و رویا میتواند روح و حتی خودآگاه بشر دیگری را کنترل کند. تلقین بازهم پیامی ایدئولوژیکی و آتئیستی درون خود مستتر داشت و فیلم ماقبل آخرش یعنی «میانستارهای» ، بر اساس نظریات نسبی اثبات نشده کوانتوم، به این موضوع میپردازد اگر بشر بعد چهارم را کشف کند، میتواند خدایی کند.
-طبیعی است که در غرب با طرز تلقی رایج خداناباورانه هاوکینگی (اشاره به استیون هاوکینگ) و داوکینگی (اشاره به ریچارد داوکینگ) ، نولان را خواهند پرستید. اما نکته مهم این است که منتقدان وطنی هم باید به تاسی از جریان نقد فرنگی، به همان صورت و بی واسطه و بدون هیچ دقت نظر تاریخی در مورد فیلم «دانکرک» قلمفرسایی کنند؟!
-وقتی کارگردانی مثل کریستوفر نولان از یک شکست بزرگ و عظیم، مثل آنچه در «دانکرک» اتفاق افتاد، یک پیروزی عظیم قلابی سینمایی میسازد و منتقدان فرنگی در ستایش از فیلم هر آنچه را که میخواستند نوشتند، آیا باید منتقد وطنی با همان اسلوب و الگوی هیجان زده منتقد فرنگی، مترو معیارش در مورد تحلیل فیلم باشد؟