بایگانی‌ها

ژورنالیسم اجتماعی بر پرده سینما

ژورنالیسم اجتماعی بر پرده سینما
ژورنالیسم اجتماعی بر پرده سینما

 

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-برخورداری از یک خط سیر مشخص در فیلمسازی،یک نقطه قوت و امتیاز برای کارگردان‌ها در سراسر جهان است که در بهترین حالت به خلق یک جهان شخصی منجر می‌شود.جهانی که در آن شخصیت ها به یک هویت مستقل رسیده و دنیای‌شان برای مخاطب کاملا ملموس و باورپذیر به نظر برسد.موضوعی که در نگاه نخست چندان سخت و پیچیده به نظر نمی‌آید اما وقتی نگاهی به تعداد معدود فیلمسازان مولف و صاحب سبک می اندازیم، بیش از پیش به سختی های آن پی می‌بریم.در سینمای ایران نیز وضع بر همین منوال بوده و تنها به چند نام شاخص همچون:مسعود کیمیایی،داریوش مهرجویی،ناصر تقوایی،بهرام بیضایی و …برمی‌خوریم که در آثار خود موفق به خلق دنیای متعلق به خود شده و تماشاگران را درگیر آن کرده اند.پس از این فیلمسازان صاحب نام به نام های دیگری هم برمی خوریم که تلاش فراوانی در این حوزه به خرج داده اند اما در این امر آنچنان که باید موفق نشان نداده اند.سعید سهیلی یکی از آنها است که نزدیک به ربع قرن سابقه فیلمسازی داشته و اغلب آثارش به لحاظ تجاری کاملا موفق بوده اند.او در سال های اخیر سراغ مضامین ملتهب اجتماعی رفته و تلاش کرده تا نوعی از ژورنالیسم را وارد سینما کند که همین موضوع هم به پاشنه آشیل فیلم های یاد شده تبدیل شده است.چرا که دنیای ژورنالیسم دنیایی کاملا گذرا و پرشتاب است در حالی که ذات سینما این چنین نبوده و یک موضوع جذاب جامعه محور در فاصله تولید و اکران فیلم کاملا از رونق می افتد. «گشت ارشاد یک» از این منظر فیلم ماندگارتری است چرا که مخاطب همچنان در صفحه حوادث روزنامه ها گاه با اخباری مبنی بر کلاهبرداری افراد شیاد در لباس مامور قانون مواجه می شود.

سهیلی در آخرین ساخته سینمایی به نمایش درآمده اش سراغ موضوع داغ و همچنان به روز آقازاده ها و ژن های خوب رفته و«ژن خوک» را روانه اکران کرده که برخلاف انتظار مورد استقبال میلیونی مخاطبان هم قرار نگرفته است.فیلم داستان سرراست و در عین حال آشنایی دارد که قابلیت جذب تماشاگر و همراه کردن با خود تا به آخر را دارد.عماد گربه و رضا کیشمیش دو زندانی هستند که هر کدام دلایلی برای فرار دارند و همین هم این دو را در حالی که به هم دستبند زده شده اند،به فرار وادار می کند.ایده ارث کلان بردن عماد از پدر ثروتمندی که هیچگاه ندیده و تلاش برادر ناتنی اش برای از بین بردن او،ایده هوشمندانه ای برای گسترش داستان در عرض است که رضا را هم درگیر آن می کند.شوهر خواهر رضا واسطه این معامله کلان است که بهره هوشی چندانی نداشته و تنها دنبال نفع مالی خود در این آشفته بازار است.از طرف دیگر عماد که از ازدواج قریب الوقوع نامزد سابقش(ماهی)باخبر شده،می خواهد هر طور که شده جلوی این موضوع را بگیرد.به این ترتیب هر دو شخصیت اصلی فیلم از انگیزه ای قوی و متقاعدکننده برای فرار از زندان برخوردار هستند که قصه را با ریتمی مناسب تا دو سوم ابتدایی فیلم پیش می برد.

در آمدن رابطه شخصیت های اصلی در فیلم هایی از جنس«ژن خوک» ،نکته ای کلیدی است که می تواند موفقیت یا عدم آن را رقم بزند.رابطه عماد و رضا در این فیلم خوب از کار درآمده و گرمای رفاقت مردانه شان نقش مهمی در پیشبرد داستان تا پرده پایانی دارد.  سهیلی در خلق این دو،سراغ تیپ-شخصیت رفته و تا جایی که توانسته روی تضادهای بینشان مانور داده است.عماد گربه یک جیب بر حرفه ای است که همین خصوصیت اش به خلق چند شوخی درخشان منتهی می شود.در طرف دیگر رضا کیشمیش قرار دارد که به خاطر تهیه و تولید مشروبات الکلی به زندان افتاده و زندگی سخت و فقیرانه ای را پشت سر گذاشته است.سهیلی برای دو قهرمان فیلم خود شناسنامه نسبتا خوبی تدارک دیده و به خوبی تماشاگرانش را به آنها نزدیک می کند.اما از دقیقه هفتاد به بعد و درست بعد از سکانس عروسی عماد و ماهی،فیلم به شدت افت کرده و تغییر لحن می دهد.همان پاشنه آشیل اغلب فیلم های اجتماع محور سینمای ایران که می خواهند در یک ظرف زمانی صد دقیقه ای حرف های مختلف و در عین حال پراکنده ای را بزنند.در نتیجه به دام شعار و شعارزدگی می افتند که «ژن خوک» هم از این بابت آسیب بسیار دیده است.یک کمدی سیاه و تلخ که می توانست با همین فرمان به آخر برسد،به یکباره تغییر لحن داده تا فیلمساز مانیفست سیاسی-اجتماعی خود را صادر کند!.البته باید به ایده جا به جایی عماد و رضا هم اشاره کرد که رودست خوبی به تماشاگر زده و فیلم را وارد پرده گره گشایی می کند.سعید سهیلی در مقام کارگردان پیشرفت زیادی نسبت به ساخته قبلی اش (گشت دو) نشان داده و قاب‌های بعضا درخشانی را ثبت کرده که نمونه آن را در سکانس نخست فیلم می بینیم.اما سهیلی فیلمنامه نویس که البته در این فیلم همکار هم داشته،به وضوح از سهیلی فیلمساز عقب است.چرا که می خواهد فیلم خود را به دنیای فیلمسازهایی همچون:مسعود کیمیایی و فریدون گله نزدیک کند در حالی که قادر به انجام آن به شکل ارژینال نیست.

«ژن خوک» پر است از شخصیت های مختلف که اغلب از مرحله تیپ گذر نکرده اند و سهیلی نیز برای ایفای آن از بازیگران متنوعی سود جسته است.برخی از آنها همچون:جمشید هاشم پور با وجود کوتاهی نقش حضوری تاثیرگذار داشته اند و برخی دیگر صرفا به ایفای نقش اکتفا کرده اند.سینا مهراد در نخستین نقش اول سینمایی خود تا حدود زیادی با نقش جفت و جور شده و به باور تماشاگرانش می نشیند.اما بهترین نقش آفرینی فیلم متعلق به هادی حجازی فر در نقش رضا کیشمیش است که نقشی کلیدی در شکل دادن بسیاری از شوخی های موجود در فیلمنامه داشته است.تا جایی که به نظر می رسد این بازیگر توانا قابلیت های بسیار در ایفای نقش در فیلم های کمدی دارد که همچنان بخش مهمی از آن توسط فیلمسازان کشف و به تصویر کشیده نشده است.