بایگانی‌ها

انتقاد تند تارانتینو از بروس لی

انتقاد تند تارانتینو از بروس لی
انتقاد تند تارانتینو از بروس لی

تارانتینو به بهانه انتشار رمان «روزی روزگاری در هالیوود» در پادکست جو روگن با دختر بروس لی که منتقد آخرین فیلم او بود، همدردی کرد و گفت. این انتقاد دیگران از فیلم درست نیست. «قابل درک است که دخترش با فیلم مشکل داشته باشد. پدر لعنتی‌اش است. درک می‌کنم. اما بقیه، بیجا می‌کنند!» تقریبا دو سال از نمایش «روزی روزگاری در هالیوود» و اعتراض دختر بروس لی، شانون به تصویری که از پدرش تارانتینو ارائه داد، می‌گذرد. به گزارش ایندی‌وایر تارانتینو مدعی است که شکست بروس لی در مقابل شخصیت کلیف بوث(برد پیت) در فیلم منطقی است: «روش کلیف این است ابتدا مقابل این مرد خودش به زمین بخورد. هیچ‌گونه مقاومتی مقابل بروس نشان نمی‌دهد و بروس کلیف را به زمین می‌زند. بروس می‌توانست برای بار دوم به چهار روش مختلف عمل کند و برای کلیف راه دفاع چندانی باقی نماند، اما اغلب وقتی فردی یک حرکت خاص داشته باشد و به نظر رقیبش فردی حراف باشد که نمی‌تواند از خودش دفاع کند، حرکت اول را برای بار دوم انجام می‌دهد. اما حالا کلیف می‌داند که چه طور باید پیش برود! آماده می‌شود و [بروس] را به خودرو می‌کوبد. فریبش می‌دهد.بروس می فهمد فریب خورده.» تارانتینو عقیده دارد که بروس لی در مبارزه با دست نیز بازنده است چرا که این نوع از مبارزه در تخصص کلیف است. تارانتینو توضیح می‌دهد: «اگر کلیف در تورنمنت هنرهای رزمی میدان مدیسن با کلیف مبارزه می‌کرد، نمی‌توانست شانسی برای پیروزی داشته باشد. اما به عنوان قاتلی که در جنگل چند نفر را کشته، می‌تواند بروس لی را بکشد. حاضر است آن لعنتی را به قتل برساند! بروس لی قاتل نیست. مقابل کسی مبارزه می‌کند که توانایی کشتن او را دارد، این داستان دیگری است. در کتاب، وقتی بروس متوجه طرز ایستادن نظامی کلیف می‌شود، به قاتل بودنش پی می‌برد.» همانگونه که تارانتینو در کتاب «روزی روزگاری در هالیوود» می‌نویسد:‌ «بروس واقعاً نمی‌خواهد به کلیف آسیبی بزند. فقط می‌خواهد نشو و نما کند. اما کلیف می‌خواهد به بروس صدمه بزند. اگر کلیف با کوبیدن او به خودرو برای همیشه به کمر و گردن بروس آسیب بزند، مشکلی با این مسئله ندارد.» در ادامه مصاحبه روگن با تارانتینو، آنها در مورد رابطه بروس لی با جین لابل بدلکار واقعی هالیوود صحبت می‌کنند. کارگردان می‌گوید: «این بدلکار در فیلم فانوس سبز از بروس تنفر داشت. در کتاب بروس لی:یک زندگی نوشته متیو پال به این نکته اشاره شده آمده و همه می‌دانستند. به همین دلیل جین لابل را آوردند تا به بروس احترام به بدلکاران آمریکایی را بیاموزد.» تارانتینو اضافه می‌کند: «بروس هیچ احترامی برای بدلکاران آمریکایی قائل نبود، همیشه با پا آن‌ها را می‌زد. وقتی یک بدلکار را واقعاً بزنید به کار شما برچسب زدن (tagging) می‌گویند. او همیشه آن‌ها را با مشت و لگد می‌زد تا جایی که دیگر نمی‌خواستند با بروس کار کنند. او فقط و فقط به بدلکاران آمریکایی بی‌احترامی می‌کرد. احتمالاً بروس با خود فکر می‌کرده: «کار آنها اندازه کافی خوب نیست. بزدل اند. می‌خواهم کاری کنم که واقعی به نظر برسد!» اما بدلکاران این روش را دوست ندارند. غیرحرفه‌ای است.» تارانتینو پا را فراتر می نهد و حتی بروس لی را با چارلز منسون مقایسه می‌کند و در کتابش می نویسد نگاه لی به بازیگرانی چون استیو مک‌کویین مثل نگاه منسون به موزیسین‌هایی بود که فکر می‌کرد می‌توانند او را به هالیوود بیاورند. تارانتینو می‌نویسد:‌ «مثل چارلز منسون، این کارهای سی‌فو-طور معنوی بروس لی صرفا برای سرگرمی بود. همانطور که منسون می‌خواست به یک ستاره راک تبدیل شود، بروس لی می‌خواست ستاره سینما شود. جیمز کوبرن و استرلینگ سیلیفانت برای او همانند دنیس ویلسون بودند. استیو مک‌کویین و رومن پولانسکی مانند تری ملچر او بودند.» کتاب «روزی روزگاری در هالیوود» نوشته تارانتینو دو روزی است که پخش شده است.